#پارت_نود_هفت
(فردین)
بازم در زدن کسی نبود... البته باید حدس میزدم کسی نیست مثل همیشه روزای زوج...در رو باز کردم با کلیدم لنگه ی در رو باز کردم د داخل شدم با ماشین... تقریبا تا نزدیک پله ها رفتم نگاهم رفت سمت تاب همچین ساعتی همیشه تو تاب مینشست بدون استثناء...اما نبود حتما بالاست از ماشین پیاده شدم تا در رو بستم صدای جیغ بود شنیدم...یه لحظه شک کردم...اما صدای جیغ بود و قطع شد...گفتم شاید اشتباه میکنم اما...باسرعت داخل عمارت شدم صدا زدم
_شبنم.. شنبم
شاید اتفاقی براش افتاده اما صدا از داغ باغ بود نه از تو عمارت...اومدم بیرون از داخل عمارت به سرعت رفتم بیرون و پله ها رو پایین رفتم هرچه نگاه کردم اطراف باغ رو بین درخت ها رو ندیدمش...نمیدونم کجا رفته بود مگه میشه بیرون بره امکان نداشت...کربلایی هم نبود مگه میشه عمارت و ول کنم به امون خدا سمت ساختمون سرایداری رفتم ببینم کربلایی کو...
_کربلایی... کربلایی؟
اصلا کسی نبود...پشت پنجره ساختمون سرایداری بودم که... برگشتم نگاه باغ کردم مستاصل کسی نبود نفسمو بیرون دادم نمیدونم چرا دلم انقدر شور میزد که برگشتگ از پنجره داخل خونه رو نگاه کنم نکنه کربلایی خواب باشه
که... اصلا باور مردنی نبود... چی میدیدم... پدارم...شنبم... اون شبنمه دست و پامیزد...دهنشو بسته بود...روش بود عین وحشی و داشت....؟بیچاره شنبم چه دست و پایی میزد و اون عوضی داشت چکار میکرد؟
یه لحظه خونم به جوش اومد...و یه قدم نا در رفتم وچنان لگدی به در زدم که صوای مهیبی داد...با فریاد گفتم:
_حروم.... چکار میکنی؟
باز نشده دم که با مشت شیشه رو شکوندم دستم خونی شد اما اصلا محل ندادم دستمو بردم داخل و بافریاد گفتم:خونتو میریزم...
دستم بردم داخل و در رو بازکردم....در باز شد با خشم داخل شدم...یاصدای لگد به در بود یافریادم... که از روشبنم بلند شده بود...رو زمین نشسته بود و رو دستاش تکیه داده بودمرتیکه روانی داشت میلرزید به خودش که به سمتش حمله کردم...با داد وبیداد و تمام خشم و عصبانیت که تاحالا تو وحودم خفته بود به جونش افتادم...انقد زدمش که به گ وه خوردن افتاد...شبنم رو زمین بود... از ترس چسبیده بود به دیوار میلرزیدعین یه دختر بچه کوچولو تو خودش جمع شده بودچنان میلرزید کهرگفتم الان بلایی سرش میاد و از حال میره.
بادیدن حال شبنم دیوونه شدم...نگاهم کرد که اون جنگل نه گرفته ی غمگین نگاهش قلبمو بدرد اوردکل وجودم لرزید وباز سمت پدارم حمله بردم و با لگد به جونش افتادم.
1401/11/10 08:25