#پارت_17
دلم نمیخواست چیزي غیر چشم ازش بشنوم. دلم سکوت میخواست، سکوتی به رنگ صورتی و گلبهی و یک یاسمن مطیع که بهم زل بزنه و بگه "چشم".
اره، بگه چشم و سر خم کنه و وقتی بهش هدیه میدم، رد نکنه.
وقتی بهش دست میزنم فرار نکنه و عقب نکشه. یک دنیاي صورتی میخوام، با میله هاي صورتی، یک تخت دو نفره و زنجیر بلند که دور گردنش چفت شده. مطیع منه! ماله منه! همون طور که اموال خاندانش مال من شد، اونم مال منه.
گرمم بود، تصور بدنش، گرماي دست هاش، اون نگاه خجالت زده و سر به زیرش از من یک گرگ دریده میساخت که هر جمعه دلش، هوس دریدن تن و بدن این دختر کوچولو رو کرده.
دستی به شقیقه هام کشیدم، ساعت نزدیک دوازده شب بود و احتمالا الان رو تخت خوابش خواب بود.
معمولا زود میخوابید یا شاید من فکر میکردم زود میخوابه. گوشیم رو از کنار میزم برداشتم. تعداد گزارشات افرادم از مکان هاي مختلف سربه فلک کشیده ولی امشب برام مهم نبود.
امشب شبیه که دوست داشتم تا خود صبح، به دنیاي صورتی یاس که داخلش جایی نداشتم، فکر کنم. بدون توجه به پیام هام، وارد صفحه تلگرامش شدم. آنلاین نبود.
به عکس پروانه روي پروفایلش نگاه کردم. هیچ وقت عکسش رو عوض نمیکرد.
با صداي تقه در نگاه قرمز شدم رو بالا آوردم. دختري که مهیار برام فرستاده زیبا بود. حتی از این فاصله و نور کم چشم هاي قهوه ایش رو میخواستم.
-سلام، آقا. اجازه هست بیام داخل؟
نگاهم رو از صفحه چت خالی گرفتم. دگمه کنار گوشیم رو فشار دادم و صفحه قفل شدش رو روي میز گذاشتم.
-بیا تو. درم پشت سرت قفل کن.
لبخند ملیحی زد. رژ قرمزش لب هاش رو قلوه اي تر نشون میداد. هیکلش تو اون تاپ دو بند مشکی و شلوارك کوتاه که به زحمت تا پایین برجستگی باسنش میرسید، کاملا در معرض دیدم بود.
درو قفل کرد. موهاي مشکیش بلند بود ولی نه به اندازه موهاي یاسمن! از روي تخت بلند شدم. از دیدن کفش هاي پاشنه بلندش اخم کردم.
-کفشاتو دربیار.
اطاعت کرد، با دراوردن کفش هاش قدش به چونم رسید. یاسمن کوچولو تر بود... -آقا...
جلو رفتم.
-هیش! صدات درنیاد. مهیار گفته من چی دوست دارم؟
توجیح شدي یا نه!؟
سرش رو پایین انداخت. موهاي مشکی پخش و پلا شدش، داشت نم نم وسوسم میکرد. -بله، آقا!
لبخندي کنج لبم نشست. سینه به سینش ایستادم. عطر زنانه و ملایمش رو بو کشیدم. گرگ درونم زوزه میکشید و طلبِ جسم این موجود ظریف رو میکرد. دستم رو به گردنش کشیدم. استخون ترقوه اش رو رد کردم. به شونه هاي برهنه و پشت گردنش رسیدم.
اسمت چیه؟ -ژینوس آقا.
سري تکون دادم. پنجه هام رو لاي موهاش فرو بردم و چنگی به خرمن مشکی موهاش زدم. نم نم جلوتر کشیدمش.
1401/06/05 12:49