کلی خدا خدا کردم تا اینکه مسکن مهر ثبت نام کردیم و کاراش جور شد و بهمون یه واحد توی پرند دادن. دیگه بدونید که چه ذوقی میکردیم. یه خونه دو خوابه با پذیرایی و آشپزخونه بزرگ. و حتی توالت مستقل!
چیزی که برای هم خاطره بود ، برای ما آرزو شده بود!
نزدیک 29 سالگیم بود که رفتیم توی خونه پرند. یه جشن تولد حسابی گرفتم به پاس همه ی سختیایی که کشیده بودم.
شوهرم به زور راضی شد از خونه ای که مادرش اونجا زندگی میکرده، دل بکنه. اما برای اینکه بیشتر لز این غصه نخوره باید میرفتیم از اونجا.
1401/06/01 17:20