موهای شوهرم داشت سفید میشد، اختلاف سنیمون اینجا داشت خودشو نشون میداد. اون دلش بچه میخواست با اینکه یه بار هم به روم نمی اورد. اما من نمیتونستم اونو پدر کنم.
یکی از دوستام که دایم میومد خونمون،یه پسر خیلی ناز داشت به اسم رادین.
شوهرم تمام هوش و حواسش میرفت واسه رادین.تمام حس پدرانه ش رو برای رادین میذاشت.
اون هم به شدت ناز و شیرین بود. جفتمون عاشقش بودیم. دلم یه پسر میخواست مثل رادین.
از اینکه میدیدم وجود یه بچه توی خونه چقدر شیرینه دلم میگرفت. اینکه چرا ما بچه دار نمیشیم.
1401/06/01 19:06