گروه 💓ارباب عمارت💓

پاسخ به

زیاده 600پارته نمیتونم بزارم

تو خیلی قوی، تو میتونی دلاوررررر????

1401/10/02 01:17

اگه داری حداقل ده تا دیگه بزار

1401/10/02 01:37

پاسخ به

تو خیلی قوی، تو میتونی دلاوررررر????

این رمان و ندارم که اونیکی 600تاس حوصلم نمیکشه

1401/10/02 17:52

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_121

بعید میدونستم دوستش باشه

چون هرچقدرم ادم میخواست جواب رد بده
این دیگه زیاد بود برای یه جواب

مخصوصا وقتی طرف یه رفت و امدی باهات داشت و میشناختیش

اون موقع این طور رفتار کردن باهاش بی احترامی بود واقعا

شایدم عادت داشتن به این رفتار ها

وقتی توی گوش عرشیا خوابوند

عرشیا بازم مطیعش بود و چیزی نگفت

یعنی دوستاش به این اخلاقش عادت داشتن
قرار بود رفتارش با من در اینده اینطور بشه!!

البته بدتر از این میشد قطعا

چون من دوستش نبودم پس باهام خشن تر رفتار میکرد

دختره بی هیچ حرفی سمت در پاتند کرد

سریع از اتاق خارج شد و بیرون رفت

نفس حبس شده ام رو ازاد کردم

ارمان سمت در رفت

فکر کردم میخواد از اتاق خارج بشه

اما در رو بست و داخل اومد

_ کجایی ؟؟ بیا بیرون فرستادمشون رفتن

انگار مطمئن بود اینجام که اینطور صدا میکرد

|?| ✨??「 ????↬@Romaan__Nab...*」

1401/10/02 17:52

پاسخ به

?⚘?⚘?⚘? ? اربــابــِ عــمارتـــ? #پارت_121 بعید میدونستم دوستش باشه چون هرچقدرم ادم میخواست جو...

خدا خفه ات نکنه نسترن!!!! دختر فکر کردم پارت جدیده?‍♀️?

1401/10/02 18:33

پاسخ به

خدا خفه ات نکنه نسترن!!!! دختر فکر کردم پارت جدیده?‍♀️?

اواااااا?خودمم فکر کردم جدیده

1401/10/02 18:35

پاسخ به

اواااااا?خودمم فکر کردم جدیده

نزاشته هنوزززز؟؟؟؟

1401/10/02 18:48

پاسخ به

امشب میزاره

چیشد پسسسس

1401/10/03 01:36

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_122

هرچند وقتی بهم دستور داده بود بیرون نیام
مشخص بود مطمئنه که اینجام

به هرحال که معطل کردنش فایده نداشت

نمیدونستم چرا بعد این اتفاق خجالت میکشیدم برم بیرون

با اینکه تقصیر من نبود

مگه من گفتم بیان اینجا رابطه داشته باشن...؟؟

اما با این حال خجالت میکشیدم
از اینکه تموم این ماجرا رو دیدم

ارمانم قطعا اینو میدونست که شاهد این قضیه بودم

شاید میخواست واسه همین دعوام کنه

به هرحال لحنش زیاد اروم نبود

اما طبیعی بود چون همیشه همین بود

توی شرایط عادیش هم همینطوری صدا میکرد

کمد رو باز کردم و اروم بیرون رفتم

|?| ✨??「 ????↬@Romaan__Nab...*」
?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_123

موهامو پشت گوشم زدم

خجالت زده سرمو پایین انداختم و توضیح دادم

_ من دیدم یهویی اومدن تو بعد رفتم توی کمد قایم شدم

به خدا نمیدونستم قراره چی بشه

نگاهم نکردم....یعنی سعیم رو کردم

عادت نداشتم دروغ بگم

به هرحال یه چیزایی دیده بودم

اما اینکه سعیم رو کرده بودم دروغ نبود

خب جلو چشم من انجام داده بودن

من سعیم رو کردم

اما سخت بود جلوی خودمو بگیرم

با اینکه هیچی نگفته بود

اما توضیح دادم تا براش روشن بشه

از دعوایی که قرار بود بشم و احتمال میدادم که سر همچین چیزی عصبی باشه پیشگیری کنم

حرفی نزد و حتی واکنشی نشون نداد

متعجب سرمو بالا اوردم تا ببینم چرا هیچی نمیگه

_ اقا....

بهم خیره شده بود و حتی پلکم نمیزد

چرا اینطوری شده بود این؟؟

|?| ✨??「 ????↬@Romaan__Nab...*」

1401/10/03 14:10

نسترن!!!!!

1401/10/03 14:56

همین!!!!

1401/10/03 14:56

توروخدا چرا اینطوری میکنه

1401/10/03 14:57

دق کردیم که

1401/10/03 14:58

این که خیلی کم بود

1401/10/03 15:33

?

1401/10/03 22:51

بخدا همین اومده روزی دوبار میرم نگامیکنم نمیادکه شاید امشب بزاره

1401/10/04 13:51

چرا انقد دیر به دیر میزاره

1401/10/05 10:29

پاسخ به

چرا انقد دیر به دیر میزاره

نمیدونم والا چه مرگشه عوضی خو بزار مام راحت شیم دیگه

1401/10/05 14:35

اعصابم خورد شد انقد که رفتم چک کردم

1401/10/05 14:35

پاسخ به

نمیدونم والا چه مرگشه عوضی خو بزار مام راحت شیم دیگه

بگو بهش

1401/10/05 14:35

پاسخ به

بگو بهش

مریم تو اینجا کشیک میدی???

1401/10/05 14:36

لامصب تو گوکلم نیس

1401/10/05 14:36

پاسخ به

لامصب تو گوکلم نیس

اره?

1401/10/05 14:36

پاسخ به

اره پس چی

هر وقت میام هستی

1401/10/05 14:36

سبحان نمنه ایلر

1401/10/05 14:36

💓ارباب عمارت💓

💓ارباب عمارت💓

نی نی+ را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

برای عضویت در خبرنامه نی نی+ آدرس ایمیل خود را وارد نمایید

ورود / ثبت نام

فراموشی رمز عبور