The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

💓ارباب عمارت💓

24 عضو

نزد و فقط نگاهم کرد

لابد ناراحت شده بود بی اجازه رفتم سر یخچال

اخه من فکر کردم خوابه و نمیخواستم بیدارش کنم

میخواستم بعدا اجازه بگیرم ازش

البته شایدم نمیخواستم.....

دروغ چرا ؛ میخواستم بخورم برم بخوابم

چون فکر میکردم بیدار نیست فکر اجازه اینا نبودم

خم شد و از روی زمین پنیر رو برداشت

لبمو زیر دندون کشیدم و ترسیده از رفتارش گفتم

_ ناراحت شدید؟؟ به خدا میخواستم اجازه بگیرم

یعنی گشنه ام بود از گشنگی معده ام ضعف میرفت

میخواستم نون و پنیر بخورم

بعد شما خواب بودی گفتم بیدارت نکنم و بعدا ازت اجازه بگیرم

بی هیچ حرفی بازم نگاهم کرد

گاوم زاییده بود ؛ عصبی شده بود حتما

_ اقا من.....

پنیر رو توی دستم گذاشت و دستشو توی موهاش که روی پیشونی اش ریخته بود کشید

_ چی میگی تو؟؟ مگه خوردن اجازه میخواد؟؟

منم اولش همین فکرو کرده بودم

اما اونطوری که نگاهم کرد و بازخواستم میکرد با نگاهش
گفتم لابد اشتباه فکر کردم و باید اجازه میگرفتم

_ اخه اقا من.....یعنی فکر کردم....

از تته پته حرف زدنم کلافه شده بود

|?| ✨??「 ????↬@Romaan__Nab...*」
?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_76

چشماش از زور خستگی هنوز کامل باز نمیشد

ترجیح دادم ساکت بشم

تا از این بیشتر عصبی اش نکنم

وقتی دید ساکت شدم خسته لب زد

_ میری کنار از جلوی یخچال؟؟

سریع سرمو به نشونه مثبت تکون دادم

اما برخلاف تاییدم نمیتونستم تکون بخورم

تک خنده ی عصبی کرد

مشخص بود قشنگ دارم دیوونه اش میکنم

دستشو اروم روی بازوم گذاشت

|?| ✨??「 ????↬@Romaan__Nab...*」
?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_77

خیلی آروم به کنار هلم داد تا از جلوی یخچال بکشم کنار

_ نمیدونم از دیدن من هول کردی اینقدر که مغزت این طور قفل کرده

یا به خاطر اینکه صبحه مغزت نمیکشه

نفس عمیقی کشیدم تا کمی ریلکس بشم

واقعا به خاطر دیدن اون بود که اونطور هول کرده بودم

برای همینم نمیتونستم هماهنگ با چیزی که میگم کار کنم

_ از این نفست مشخص بود از دیدن منه

چرا ؟؟ مگه لولو دیدی؟؟

در یخچال رو باز کرد و همونطور که داشت باهام حرف میزد دنبال چیزی توی یخچال گشت

ابمیوه ای بیرون کشید و سمتم برگشت

وقتی دید هیچ جوابی نمیدم

در یخچال رو بست و سوالی رو بهم گفت

_ چی شد ؟؟ چرا جواب نمیدی؟؟

با برگشتن نگاهش روم دوباره دست پاچه گفتم

_ هااااا ؛ اره...

سمت میز رفت و پشتش جای گرفت

بهم اشاره کرد تا جلو برم

|?| ✨??「 ????↬@Romaan__Nab...*」
?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_78

به اجبار پاهای لرزونمو حرکت دادم

سمتش رفتم و کنارش بغل

1401/09/29 01:01

میز ایستادم

_ خب چرا نمیشینی؟؟

نمیدونم چرا اصلا کنارش احساس راحتی نداشتم

انگار همش اون ترسی که اون دوتا بهم یاداوریش میکردن توی ذهنم میومد

با اینکه چیز بدی ازش ندیده بودم
اما انگار ترس اونا ناخوداگاه توی ذهن منم نهادینه شده بود

با این حال دلم نمیخواست بفهمه ازش میترسم

یعنی دلیلی نداشت که بترسم

حالا پیش خودش فکر میکرد این دختره چرا اینطوری میکنه

همین میتونست باعث سوتفاهم بشه

نباید میزاشتم از دستم دلخور باشه

بهتر بود حالا که با اون دوتا رابطه ای نداره
یکم‌اوضاعش شیر تو شیره
من جام رو اینجا ثابت کنم

|?| ✨??「 ????↬@Romaan__Nab...*」
?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_79
تا دیگه بعد برگشتشون نتونن منو پرت کنن بیرون

به هرحال تنها کسی که وضعیت روی ثباتی نداشت من بودم توی این خونه

هر لحظه ممکن بود جای خوابم‌ رو از دست بدم

برای همینم باید توی تک تک رفتارام دقت میکردم

اروم جلو رفتم و روبروش نشستم

خیره بهش نگاه کردم

که اخر سر طاقت نیاورد و سرش بالا اورد و نگاهم کرد

_ چرا نیمخوری پس ؟؟ داری لقمه های منو میشمری؟؟

سرم پایین انداختم و مشغول خوردن شدم
راست میگفت بدبخت مشخص نبود از کی خیره شدم بهش

به زور لقمه میگرفتم و جلوی سنگینی نگاهش میزاشتم داخل دهنم

انگار از گلوی خشک شده ام پایین نمیرفت

|?| ✨??「 ????↬@Romaan__Nab...*」

1401/09/29 01:01

اینم 50تا پارت جدید

1401/09/29 01:02

پاسخ به

اینم 50تا پارت جدید

خسته نباشی

1401/09/29 01:04

پاسخ به

اینم 50تا پارت جدید

راستی پارت جدید از برزخ گذاشتم خوندیش?

1401/09/29 01:05

پاسخ به

خسته نباشی

???گوشیم هنگید

1401/09/29 01:07

?

1401/09/29 01:07

پاسخ به

راستی پارت جدید از برزخ گذاشتم خوندیش?

اره?

1401/09/29 01:07

پاسخ به

اره?

?

1401/09/29 01:07

موافق باشی

1401/09/29 01:07

پاسخ به

?

برم 70تام کپی کنم بیام بزارم

1401/09/29 01:07

پاسخ به

موافق باشی

این یارو تند تند میزاره?

1401/09/29 01:07

خودمم از پروفایلش ترسیدم یهو?

1401/09/29 01:08

پاسخ به

این یارو تند تند میزاره?

اره همش تا 280اینا میزارن بعد دق میدن ادمو

1401/09/29 01:08

پاسخ به

خودمم از پروفایلش ترسیدم یهو?

????

1401/09/29 01:08

پاسخ به

اره همش تا 280اینا میزارن بعد دق میدن ادمو

???این 10تا 10میزاره الان 200

1401/09/29 01:09

بزارم یا بخوابم فردا بزارم

1401/09/29 01:12

?

1401/09/29 01:12

بزارررر

1401/09/29 01:45

نسترن

1401/09/29 01:45

نخواب

1401/09/29 01:45

نسترن

1401/09/29 01:46

نفس به ننت بگو پارت بزاره نخوابه

1401/09/29 01:47

پاسخ به

میز ایستادم _ خب چرا نمیشینی؟؟ نمیدونم چرا اصلا کنارش احساس راحتی نداشتم انگار همش اون ترسی که اون د...

.

1401/09/29 02:02

پاسخ به

.

چیه

1401/09/29 02:04