The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

کودک متعادل

70 عضو

مهارت دوم: کنجکاوی .
مثل خلاقیت ذاتی است، انسان ذاتاً کنجکاو است. کنجکاوی اسم مؤدبانه ی فضولی است .بچه ها فضول هستند چون کنجکاو هستند.
کنجکاوی بچه ها را سرکوب نکنید بلکه دامن بزنید و امکان ارضاء به او بدهید. یك نکته ی مهم که باید اشاره کنم، تفکر تولید است که زیر مجموعه ی ابداع
در ذهن فعال است. ذهن منفعل بسیار ذهن مصرف کننده ای است اما ذهن فعال، ذهن مولد است. منظور من این نیست که نباید هیچ چیزی مصرف کنیم و
فقط تولید کنیم بلکه از یك نوع تفکر و باور صحبت می کنم. تفکر تولید است که خلاقیت می سازد.
خانه ی ما مرکز انباشت است یا مرکز ابداع؟

1403/05/16 07:27

🚩پایان نشست 21 - خلاقیت 1

1403/05/16 07:28

پرش به ابتدای نشست👆🏼

1403/05/16 07:29

پرش به نشست قبل👆🏼

1403/05/16 07:30

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

ازم پرسید آسیب های بچگی خودشون رو چجوری توی بزرگسالی نشون میدن؟!

گفتم" یادته می‌شنیدی اگه فلان کارو نکنی دیگه دوست ندارم؟! الان به رابطه‌ت نگاه کن براش هرکاری بخواد میکنی تا دوست داشته باشه و نیازهای خودت رو نمی بینی"

یادته بابا/مامان می گفت باید بیست بشیا
دختر/پسر من نباید از بقیه عقب تر باشه
الان شدی یه کمال‌گرا که تن و بدنش میلرزه بخواد کاری رو شروع کنه چون می‌ترسه از بقیه عقب بیفته

دقت کردی با اینکه الان بزرگ شدی اما هنوزم وقتی کسی اذیتت میکنه جای اینکه ازش دور بشی سعی میکنی راضیش کنی باهات خوب رفتار کنه؟!

به صدای درونی خودت توجه کن سرزنشت میکنه یا حمایت؟
این همون صدای والدینته که توی بچگی باهات با این لحن حرف زدن

اگه پسر/دختر بدی باشی دیگه مامانت نیستم
و تو الان داری تموم تلاشت رو می‌کنی تا همه رو از خودت راضی نگه داری

برو حوصله بازی باهات رو ندارم
تبدیل شدی به بزرگسالی که می ترسه با بقیه درددل کنه چون بازی زبون کودکیت بود

1403/05/25 08:01

رابطه ی برنده / برنده یعنی در کنار هم بودن . محاربه در رابطه ی برنده / بازنده است.
یکی از حاضرین پرسیدند: اگر تفکر رقابت را حذف کنیم، انگیزه از بین
نمی رود؟ بچه ها بی انگیزه نمی شوند؟
جواب آقای سلطانی: حتماً انگیزه ازبین می رود و حتماً بچه ها بی انگیزه می شوند؛ ولی کدام انگیزه؟ انگیزه ی خشونت، محاربه، جنگ، حسادت، چشم و هم
چشمی. آری همه این انگیزه ها پایین می آیند و به جایش انگیزه هایی که انسان را در مسیر رشد بالا می برند و انگیزه جایزه از درون تقویت می شوند. انسان
میل به بی نهایت دارد در این حالت انگیزه ی رشد تقویت می شود بدون این که مقایسه ای در کار باشد. من خودم را نسبت به مبدأ می سنجم نه نسبت به
بغل دستی ام. و چه کار می توانم کنم که همه رشد کنند.
پیروزی و کامیابی شوق و ذوق دارد و باعث شادمانی می شود پس این شوق را باید به سمت معنویت و مسیر رشد هدایت کرد. کمال طلبی متعلق به انسان
است وقتی معنوی باشد هم خودت بالا می روی و هم دیگران را بالا می بری، اما اگر مادی باشد، نه خودت بالا می روی و نه دیگران را بالا می بری. در راه رشد و معنویت، انگیزه مسئولیت در من تقویت می شود و انگیزه نزاع و چشم و هم چشمی و حسادت و... جنگ پایین می آید. جنگ حتماً نباید بین ملل
باشد بلکه حتی جنگ درون خودمان نیز کم می شود.
ممکن است در این مسیر بی هویت شویم و میل نداشته باشیم که در کنکور و رقابت ها وارد شویم و مدال بگیریم، بله این انگیزه ها را از دست می دهیم اما
انگیزه هایی را به دست آوریم که هرچه بیشتر ما را به سمت رشد و مبدأ هدایت کند.
حاضرین در جلسه: اگر رقابت نباشد پیشرفت نخواهد بود؛
آقای سلطانی: قبلاً هم گفتیم اگر در فضای مادی و مخروط برعکس باشیم، بله پیشرفت نخواهد بود
و دیگر به رقابت احتیاجی نیست چون رقابت در مفهوم یعنی با هم بودن و در این فضا همان محاربه جواب گو است.
در فضای مادی تنازع بقا کافی است چون در مخروط برعکس و تفکر مادی فضا محدود است و اگر همدیگر را حذف نکنیم، حذف می شویم. شکی در آن
نیست. اما در فضای معنوی و مخروط رو به بالا، فضا برای همه هست و انگیزه در این جا رشد فردی و اجتماعی است نه حذف.
حاضرین: اگر در فوتبال حذف نباشد دیگر مزه ندارد؟ آقای سلطانی: فوتبال یك بازی زیبا است و در عرصه مهارت های حرکتی و هماهنگی بین اعضا و غیره
بسیار کامل است به خصوص که روی چمن سبز هم هست همه چیز آن عالیست اما به شرطی که آخر بازی گل ها را نشمارند و بازیکنان یکدیگر را ببوسند و
بروند. و همه تیم ها و مربی ها آخرین دستاوردهایشان را باهم به اشتراک بگذارند. در این حالت شور و هیجان گلادیاتوری از بین می رود و به جاش آرامش
معنوی می آید.

1402/04/04 15:38

رقابت برای تنازع بقا و محاربه به جای مسابقه، در رابطه ی بین انسان ها اثر منفی دارد. ما در بحث ارتباط یك چهار راه داریم:

(برنده/برنده ) ........ (برنده/بازنده)
(بازنده/ برنده ) ....... (بازنده/ بازنده)

تفکر حذف رابطه ی بازنده – برنده به وجود می آورد و بالعکس. این رابطه، جنگ و نزاع است فقط یك طرف باید پیروز شود. در این رابطه برنده وجود ندارد،
همه بازنده هستند. زندگی قهرمان های ورزشی را نکاه کنید زمانی که دیگر مقام و مدال نداشتند، افسرده و سرخورده شدند. در طول ورزش ایران فقط یك
تختی را داشتیم که در مسیر انسانی و اخلاقی پیش رفت. در مسابقه ای که حریف خارجی او دست چپش آسیب دیده بود تا آخر زمان بازی تختی به دست
چپ او دست نزد. این مطلب را همین حریف خارجی او در مراسم تدفین او اذعان کرد. و در مسابقه ای دیگر که حریف او تازه کار بود و در مقابل او به لرزه
افتاده بود، تختی بازی را مساوی تمام کرد. در افسانه ها نیز پوریای ولی را داریم که قبل از مسابقه ای برای خواندن نماز به مسجد رفت و در آن جا دعای مادر
حریفش را شنید که برای برنده شدن فرزندش دعا می کرد و پوریا در میدان شکست خورد تا دعای آن مادر مستجاب شود.

1402/04/06 21:58

امنیت
--------------------------------------
امن ..............................ناامن
آرامش......................... ترس
اعتماد ....................عدم اعتماد

اگر درک عینی باشد، ترس می آید و من ناامن می شوم. تا حالا برای شما پیش آمده که در تاریکی درحال گذر از خیابان باشید ناگهان یك سگ وحشی جلوی
شما ظاهر شود. شما ناامن می شوید و می ترسید که کاملاً طبیعی است و درست است. این حالت عینی و واقعی است. بعد صاحب سگ از راه می رسد و شما
یك نفس راحت می کشید و دوباره احساس امنیت می کنید. عامل ناامنی که از بین می رود، ترس هم از بین می رود و آرامش می آید. و حتی اگر قلاده سگ
را به جای یك بزرگسال یك کودک در دست می گرفت باز هم چون به کودک اعتماد نداریم باز هم ترس و ناامنی خواهیم داشت. این یك ترس عینی است
که نه خوب است و نه بد، حتی لازم است. این ناامنی ما را به فکر می اندازد چون عینی است مثل خیلی از اتفاق های دیگری که در زندگی پیش می آید و ما
احساس ناامنی می کنیم و این احساس به ما کمك می کند که ترس بیاید و ما راه چاره پیدا می کنیم و به کمك عقل و شناخت مسیر را اصلاح می کنیم و
از خطر فاصله می گیریم.

1402/04/11 15:02

اثرات ناامنی:
وقتی امنیت نیست چه اتفاقی می افتد؟ کودک که به دنیا می آید هر آن چه که تا آخر عمر لازم دارد که به اوج شکوفایی و رشد برسد همراهش هست. به
صورت بسته های آماده در مغز کودک با او به دنیا می آید. از حدود 6 ماهگی اتصالات این قطعات و بسته ها به وجود می آید. در حقیقت کودک مثل یك کامپیوتر نیمه مونتاژ است. نوزاد که به دنیا می آید یك بخشی از وجودش برای تأمین نیازهای زیستی و عاطفی مونتاژ شده است. بقیه بسته ها آکبند همراه
کودک می آیند. نقشه هم همراهش هست. به همین دلیل مغز کودک در بدو تولد 351 – 311 گرم است و در 11 سالگی به 1 کیلو و 351 گرم می رسد. این
1 کیلو قطعات و بسته های آکبند هستند که به تدریج باز می شوند. تا کامپیوتر مغز کامل مونتاژ شود. اگر محیط امن باشد و کودک درک امنیت و احساس
آرامش داشته باشد نقشه اش را پهن می کند و طبق نقشه کامپیوتر مغزش را مونتاژ می کند. لازم است بدانید که کودک برای مونتاژ این کامپیوتر نیاز به کمك
احدی ندارد.
بزرگ ترین اشتباه والدین این است که دائم می خواهند به کودک کمك کنند و چیزی یاد بدهند.
«بچه ها برای رشد نیازی به کمك ندارند. »
پدر و مادر قدرت
ایجاد ندارند، هر چیزی که لازم است، خلقت به وجود آورده است. شما هیچ چیز اضافه ای نمی توانید به کودک بدهید. مگر آن که مانع رشد او شوید.
بچه ها برای رشد نیاز به حمایت دارند.
قطعات منفصل وجود دارند، اتصالات هم هست، نقشه هم هست، مهارت هم هست. حال می خواهیم یك کامپیوتر را مونتاژ کنیم، وسایل لازم را هم داریم.
حالا چی لازمه تا کار را شروع کنیم؟

1402/04/16 22:46

عوامل ایجاب امنیت:
چه کارهایی کنیم که امنیت به وجود آید؟ مهمترین عامل ایجاد امنیت، اقتدار است. اقتدار از قدرت می آید. کل برای کودک کیست؟ پدر و مادر و به خصوص
مادر. یك مادر مقتدر است که می تواند به کودکش امنیت دهد، اگر مادر مقتدر نباشد نمی تواند به او امنیت دهد و ناامنی خودش را به کودک منتقل می کند.
* اولین نکته در ایجاد اقتدار، ایمان است.
ایمان به چی؟ ایمان به یك جایگاه معنوی. در مخروط انسان محدوده ی ابعاد نباتی و گیاهی حوزه هویت هستند و از بُعد انسانی به باال حوزه ی معصومیت
است. انسان یك هویت دارد و یك مقام و منزلت. مقام ربطی به هویت ندارد. هویت در جای خودش مهم است ولی ارزش نیست. ارزش در حیطه ی مقام و
منزلت است.
اگر من این جا ایستادم (جایگاه تدریس) به اعتبار معلم بودن است. معلم بودن یك منزلت است یك مقام است. سلطانی بودن هیچ منزلتی نیست، ممکن است
یك خورده مهم باشد اما برای خودش. به عنوان انسان من مهم هستم اما اگر مقامی یا منزلتی دارم، جایگاهی که ایستادم این مقام و منزلت را دارد. اگر در این
جایگاه نایستم دیگر این ارزش و منزلت را ندارم. اگر در این جایگاه هم نباشم باز هم محمود سلطانی هستم، باز هم مرد هستم، باز هم انسان هستم، هویتم
مشخص است.

1402/04/19 22:55

دین ما دین منزلت پدر و مادر است. حتی ما روایت داریم که جوان مسلمان شده ای پیش پیامبر آمد وگفت پدر و مادر من مشرک هستند؛ پیامبر فرمودند به
تو ربطی ندارد، احترامشان واجب است، هر کی که هستند و هر *** که هستند منزلت پدری و مادری دارند.
فرزندی ممکن است از پدر و مادرش بیشتر درس خوانده باشد و یا پولدارتر یا مقام اجتماعی بالاتری داشته باشد و از پدر و مادرش خجالت بکشد، نکته ی درد
ناک این است که این پدر و مادر بر خجالت کشیدن فرزندشان صحه بگذارند و آن ها هم به این مسئله معتقد باشند چون پول یا تحصیلات ندارند یا حرف زدن
بلد نیستند و ....مایه ی خجالت فرزندشان هستند. فاجعه از این جا شروع می شود. پول و ثروت ومقام و تحصیلات و غیره همه هویت هستند. مهم این است
که من پدر و مادر هستم و منزلت پدری و مادری دارم. اگر این منزلت را نشناسیم و حفظ نکنیم واگر الگوی این منزلت نباشیم، فرزندان ما آسیب خواهند دید.
با پدر و مادر خود چه رفتاری داریم؟ با کلمه ی مادر چه کار کرده ایم؟ روز مادر جشن می گیریم و سرویس قابلمه و ظرف و ظروف هدیه می بریم، این درد
است، جشن نیست. درد است که روز مادر، خرت و پرت فروشی ها پر می شوند. چرا در روزهای عادی برای مادر سرویس و کادو نمی برید؟ مگر روز مادر جای
این مسخره بازی هاست؟ چند نفر از ما روزمادر می رویم و دست مادر را می بوسیم؟ چند نفر از ما روز مادر دست او را با اشك چشممان می شوییم؟

1402/04/22 21:37

* عامل بعدی (دوم ) در ایجاد اقتدار، شناخت اصول و ارزش ها است.
هر زندگی باید یك ساختار ارزشی و یك سلسله مراتب اصول و ارزش ها داشته باشد.
اصل – اصول – ارزش – اهمیت – مفید - بی تفاوت(بی حاصل)– مخرب

خانواده بستر رشد کودک است. ساختار ارزشی ما چیست؟ اصل و نقطه ی نگاه ما چیست؟ ما به کدام نقطه نگاه می کنیم؟ اصل یکدونه است و ما فقط به یك
نقطه نگاه نیاز داریم. برگردید به زندگی و ببینید ما چند نقطه نگاه داریم؟ گاهی غیر قابل شمارش نقطه نگاه داریم و فقط دور خودمان می چرخیم چون نمی
دانیم نقطه نگاه چیست؟ اصل پی است. یك ساختمان برای محکم بودن یك پی بزرگ و قوی نیاز دارد. این پی هرچه قوی تر، ساختمان هم محکم تر خواهد بود. ارزش، سقف و دیوارهای ساختمان است. مهم یا اهمیت، درب و پنجره ها هستند. مفید، شیشه ها و دستگیره ها و.... چیزهای بی تفاوت مثل این که خانه
چه رنگی باشد... و مخرب چیزهایی هستند که مضرند و نباید در ساختمان باشند و ساختار را بی اعتبار می کنند. آیا این ها را می شناسیم؟ مسلم است که
خانواده ای که این ساختار را نشنانسد یك خانواده ی بی اقتدار خواهد بود.
یك نمونه مثال می زنم : این ساختار را در سفره غذا پیدا و مشخص کنید. ادب و آداب و اخلاق غذا خوردن در متون سنتی ما وجود دارد ولی ما همه آن ها
را گم کرده ایم. اصل در سفره چیست؟ اصل غذا خوردن است. اگر غذا نخوریم می میریم. اصول کدامند؟ آداب غذا خوردن. ارزش ها؟ هرچیز که سر سفره می
آید خورده شود. اهمیت؟ نوع غذا و مخلفاتی که مفیدند. چیزهای بی تفاوت؟ مثل این که چه فرقی می کند نان بربری باشد یا لواش و غیره و چیزهای مضر و
مخرب؟ مثل نوشابه گازدار. حالا امروزه ما در سفره ها چه کار می کنیم؟ چون نوشابه سیاه سر سفره نیست قهر می کنیم. یعنی اصول را زیر پا می گذاریم. چه
گفتگوهایی سر سفره داریم؟ گفتگو می کنیم یا جنگ که خود حرمت شکنی سفره است. چه قدر سر سفره سر غذا با بچه هایتان جرو بحث می کنید؟ چون
این ساختار را نداریم و تفاوت ها را نمی دانیم. یکی از عوامل اقتدار، داشتن اصول است. اقتدار یعنی داشتن اصول و احترام به اصول توأم با مهربانی.

1402/04/22 21:39

بله زن باید به نیازهایش برسد. نیازهای یك زن چیست؟ نیازهای یك مرد چیست؟ نه نیازهای خودمان را می شناسیم و نه نیازهای طرف مقابلمان را . شما به
عنوان یك زن نیازهایتان را فهرست کنید.
جواب حاضرین: محبت، عاطفه، امنیت، عشق، آرامش، پول، درک متقابل. آقای سلطانی: درک متقابل نیاز خانم
هااست یا آقایان؟
حاضرین: هر دو.
آقای سلطانی: من گفتم فقط نیازهای خانم ها پس درک متقابل حذف می شود، پول هم همین طور. می ماند محبت و
عاطفه و عشق و آرامش، فعلاً امنیت را کنار می گذاریم. آیا این 4 مورد نیاز خانم هاست؟
حاضرین: خوب نیاز هردو است.
آقای سلطانی: من میخوام بگم که
این ها هیچ کدام نیاز خانم ها نیستند بلکه فقط نیاز آقایان هستند. این 4 مورد تولید خانم ها هستند و توسط زن بوجود می آیند. مگر می شود کسی هم
تولید کننده چیزی باشد هم خودش به آن نیازمند باشد؟ من تشنه هستم آب نیاز دارم چه کار باید کنم؟ نهایت می روم یك بطری آب می خرم. محبت و
عاطفه و عشق و آرامش مثل همان بطری های آب هستند و خودتان خبر ندارید و نمی دانید که اصلاً چشمه و سرمنشأ و سند مالکیت آب خودتان هستید
،پس چرا له له آب می زنید؟ و چرا به دنبال قطره قطره آن می گردید؟ پس این چهار نیاز، تولید خانم ها است و امنیت تولید آقایان است.
حاضرین: یعنی خانم ها مبرا از این 4 نیاز هستند؟
آقای سلطانی: شما تولید کننده و سرمنشأ و چشمه آن هستید، مبرا چیه؟ شما آلوده ی این ها هستید از
شما باید جاری شوند مگر باران از زمین به آسمان می بارد؟ عشق و محبت برای خانم ها مصرفی نیست، تولیدی است. شما باید بوجود آورید و جاری کنید و
ابراز کنید.
یکی از حاضرین: اول باید نیاز خودمان برطرف شود.
آقای سلطانی: اگر ایستادید تا دیگری بیاید و مالکیت های شما را به شما بدهد، وقتتان را تلف
کرده اید. قرن ها است که ایستادیم تا بیایند و مالکیت ما را بدهند و هیچ *** هم نیامد به خانم ها عشق و محبت بدهد.
ما دو تا نیاز اصلی داریم: امنیت و محبت. امنیت را آقایان تأمین می کنند و محبت را خانم ها بعد هم با هم مبادله می کنند. هر مردی یك نیمه زنانه دارد و
هر زنی یك نیمه مردانه در وجودش دارد. ما در وجود همدیگر کنسولگری داریم که این کنسولگری ها مسئول امنیت و محبت هستند به شرطی که در رشد متعادل قرار بگیریم و در مرحله کودکی و مرحله مصرف، درجا نزنیم و گیر نیفتیم. رشد کنیم و به مرحله بلوغ برسیم. بلوغ یعنی تولید. در مرحله همسری باید
به مرحله بلوغ عاطفی برسیم و نیز بلوغ شناختی و .... و بعد با هم مبادله کنیم.

1402/05/10 16:23

مقام پدری و مادری است.
برگردید به ذهن فعال و منفعل، ذهن منفعل یك ذهن ابتر و بیهوده است چون تولید ندارد و فقط تکرار می کند.
معلمی که زایش نداشته باشد و پدر و مادر نباشد در مرحله اهمیت باقی خواهد ماند. چون معلمی باارزش است که وارد حیطه ی ارزش ها شود. مادری یك
ارزش است، زن بودن اهمیت است و این دو نباید جایشان عوض شود.
شاید من دلم می خواهد که در مرحله ی مهم و اهمیت بمانم. یك معلم هستم، x تومان هم پول می گیرم و درس می دهم و می روم، خیلی مهم و عالی است
ولی وارد حیطه ی ارزش نمی شوم چون والد نشدم. پزشکی هم که به مرحله ی ارزش ها نرسیده مهم است چون زحمت کشیده و درس خوانده و مشغول
خدمت است ولی والد نیست. منظور من از رسیدن به مرحله پدری و مادری این است که اگر پزشکی به یك مادر می گوید که باید سزارین شوی، اگر دختر
خودش هم بود همین کار را می کرد؟پزشکی به حیطه ارزش ها و والدینی رسیده که معتقد باشد هر *** از این در می آید مثل فرزند خودم است. همین
اتفاق اگر برای فرزند خودم هم می افتاد...............
یك پزشك، مهندس، مربی، معلم و غیره زمانی که در موقعیت شغلی شان قرار می گیرند تا زمانی که پدر و مادر نباشند، فقط در مرحله اهمیت باقی خواهند
ماند و وارد فضای ارزش ها نمی شود خیلی مهم و خوب و قابل احترام است فقط ارزش نشده است.

1402/05/12 11:21

یك نشانه دیگر برای این که بدانیم در فضای اهمیت هستیم یا ارزش، این است که کسی که وارد حیطه ی ارزش می شود دیگر حق شناسی و قدرشناسی و
سپاسگزاری برایش بی معنی می شود، بی نیاز از این ها می شود و متوقع نخواهد بود. یك مادر متوقع به مرحله ارزش نرسیده است. در مرحله اهمیت مانده
است، زن مانده است و به خاطر کارهایی که کرده توقع پاداش دارد. ولی کسی که به مرحله ارزش رسیده باشد اصلاً منتظر سپاسگزاری نیست، توقع ندارد و
دست مزد نمی خواهد. ما وقتی می گوییم ذیل کلمه پدر و مادری منظور حتماً آوردن بچه نیست. ممکن است پزشکی اصلاً ازدواج نکرده باشد ولی در حق
مریضش پدری کند یا مادری کند. اصلاً لازمه ی والدین شدن، ازدواج و بچه داشتن نیست. مادری و والدینی جزو فطرت و غریزه هستند. اگر یك بچه به دنیا
آوریم به غریزه پاسخ داده ایم، روی غریزه فرزندمان را شیر می دهیم و پرورش می دهیم. اما وقتی فطرت مادری شکوفا شود و یا فطرت پدری شکوفا شود
دیگر مهم نیست که فرزندی به دنیا آورده ایم یا نه؟ فضای اهمیت، زمینی وهویتی و مادی است و اصلاً معنوی نیست اگر از مرحله اهمیت عبور نکنیم و به
معنویت نرسیم دچار بازی های مقصر و مقصریابی خواهیم شد.

1402/05/12 11:25

است (اقتدار) و
هم خیلی لطیف است (مهربانی). تا ساختار کودک شکل بگیرد.

حاصل اقتدار چیست؟
کسی که مقتدر است، صبور است. صبوری یك نیاز مبرم دانش والدینی است. اگر به مرحله ی اصل و جایگاه والدینی برسیم، خیلی صبور خواهیم شد. به دور
و برتان خوب نگاه کنید چه پدر و مادرهایی خیلی صبورند؟ والدین صبور عصبی نمی شوند، خشونت ندارند. منظور ما از صبوری، خودخوری و انفعال و ستم
کشی نیست بلکه منظور ما آرامش است. والدین صبور با آرامش و دانایی و آگاهی از مسائل عبور می کنند. صبوری، اعتقاد به رشد است. اعتقاد به منزلت
معنوی پدری و مادری است. صبوری یعنی می دانیم رشد یك حرکت است. کودک در مراحل مختلف رشد دچار حالات گوناگونی می شود که والدین آگاه و صبور و دانا این مراحل را می شناسند و به آرامی از آن ها عبور می کنند و این آرامش را به کودک انتقال می دهند. صبوری یعنی پشتکار و انگیزه داشتن.
وقتی به کاری اعتقاد داریم و این اعتقاد از روی آگاهی و دانایی است و ایمان داریم، آرام و با پشتکار و با انگیزه خواهیم بود. کار با کودک یك کار راهبردی
است. کاری که امروز انجام می دهیم 15 سال بعد نتیجه اش را خواهید دید. اصلاً نه در بهترین حالت و نه در بدترین حالت، الان نتیجه کارهایتان را نخواهید
دید. پس وقتی اطمینان دارم که کاری که الان انجام می دهم 15 سال بعد نتیجه اش را خواهم دید، پشتکارم زیاد خواهد شد. وقتی در کاری انگیزه و پشتکار
داریم خسته نخواهیم شد. وقتی به مقام پدری و مادری برسیم این صبوری و پشتکار را خواهیم داشت و می دانیم که چه کار باید بکنیم و چه کار نکنیم.
نکته ی بعد ثبات و قابل پیش بینی بودن است. کودکان والدین غیرقابل پیش بینی آسیب می بینند. ثبات و قانون مندی و شفافیت فضا و ابراز صریح توقعات
حاصل اقتدار هستند. قابل پیش بینی بودن یعنی کودک بداند که اگر من کاری کردم الان مادر چه واکنشی نشان می دهد. اگر کودک مثلاً روی دیوار خط
می کشد یك روز حالمان بد است سرش داد می کشیم و روز دیگه حالمان خوب است، حتی تذکر هم نمی دهیم. این حالت کودک را آزار می دهد.
امنیت و اقتدار آن قدر مهم هستند که جابه جا در رفتار با کودک با آن ها مواجه هستیم. امنیت و اقتدار و شناخت یك مجموعه هستند که باید با نگاه کلی
نگر آن ها را بررسی کنیم.

1402/05/15 11:55

حاضرین: کمبود خواب را جبران می کنیم.
آقای سلطانی: باید علت این کمبود خواب را پیدا کنیم، اگر ساعت خوابتان کم است آن را درست
کنید چرا ریتم زندگی را بهم می زنید. به 6ساعت خواب نیاز دارید یا 8 ساعت؟ براساس آن وقت بگذارید و اجرا کنید، کمبود خواب فقط با یك روز جمعه
خوابیدن جبران نمی شود بلکه باید در طول هفته روی آن کار کنید و این کمبود را از بین ببرید.
خواب های بی موقع فرار از زندگی هستند و اصلاً استراحت نیست. ما وقتی نمی خواهیم با زندگی مواجه شویم می خوابیم. حتی برای خودمان هم گنگ است
و نمی دانیم که چی در انتظارمان است، ناخودآگاه دستور خواب به بدنمان می دهیم، چون خودمان هم در زندگی ریتم نداریم و می دانیم اگر از رختخواب
بلند شویم باید کاسه ی چه کنم را در دست بگیریم، ناهار چی بپزم و چی کار کنم و.... پس بهتره که بخوابم و خواب بمانم.با کودک هم همین کار را می کنیم
در صورتی که بچه ها باید سر ساعت بخوابند و بیدار شوند و طبق برنامه زندگی کنند.
نظم مبتنی بر برنامه یعنی نظم در حرکت و ریتم. ریتم باعث می شود مقداری از کارهای روزمره ی ما در ذهن نیمه آگاه برود. مثل رانندگی. حرکات رانندگی
در اثر تکرار تبدیل به ریتم می شود و در نیمه آگاه ذهن ضبط می شود به طوری که خیلی وقت ها خودمان
هم متوجه نمی شویم که کی دنده را عوض کردیم. هنگام رانندگی فکر نمی کنیم که حالا باید چه کار کنم؟ بلکه ناخودآگاه رانندگی می کنیم چون نیمه اگاه
ذهنمان ما را هدایت می کند. وقتی کاری تبدیل به ریتم می شود، در نیمه آگاه ذهن ضبط می شود. وقتی خواب ما ریتم داشته باشد، خود نیمه آگاه مارا می
خواباند و بیدار می کند و در نتیجه بخش آگاه ذهن آزاد می شود و برای فعالیت های اساسی تر آمادگی پیدا می کند. وقتی یك زندگی ریتم داشته باشد بخش
بزرگی از چه کنم های در طول روز به نیمه آگاه سپرده می شود. وقتی مغز و ذهن آرام و هماهنگ شدند، آرامش به وجود می آید. به خصوص ریتم در
کودک باعث می شود که شبکه ی عصبی مغز او صحیح شکل بگیرد. دو نفر از مادرهای حامی از ناآرامی فرزندشان شکایت داشتند، اولین سؤالی که از این دو
مادر کردم این بود که خواب شان چگونه است؟ اذعان داشتند که خیلی نامرتب است و هر وقت دلشان می خواهد. به محض انجام توصیه ی ریتم خواب و
منظم شدن خواب هر دو کودک، بیش از 51 درصد مسائل این دو مادر با فرزندانشان حل شد و کودک به آرامش رسید.
ریتم در همه ی مسائل زندگی تأثیرگذار است روی آن فکر کنید و کارکنید و برنامه را وارد زندگی کنید.

1402/05/21 18:37

....ترس از موهون.
گاهی هم تهدید به کارهای عجیب مثل الان میام له ات می کنم، می کنیم و کودک خودش را در این حالت تصور می کند و دچار وحشت می شود. روزها این
حرف ها در ذهن کودک می ماند چون پدر و مادر در ذهن کودک خدا هستند و دروغ نمی گویند پس اگر حرفی می زنند حتماً عمل می کنند. بذار شب بابات
بیاد بهت میگم، حسابتو می رسم، با کمربند سیاهت می کنم و جگرت را در می آورم، همه این تهدید ها باعث آسیب های ذهنی در کودک می شود. قلعه ی
تنهایی و ترس ذهنی را ایجاد می کند و ماندگار می شود. اقتدار مادر زیر سؤال می رود و تعارض به وجود می آید، تا هفت سالگی و از این سن به بعد هم که دیگر از پس این گونه بچه بر نخواهیم آمد چون کاملاً خاطر جمع می شوند که امنیت برقرار است وپدر و مادرم فقط بیخودی حرف می زنند پس هر کاری
دلم بخواهد می کنم.
بنابراین اگر دچار وسوسه ی کتك زدن شدید، بزنید ولی تهدید نکنید چون تهدید خیلی مخرب تر است. چه کار کنیم؟
اولین کار این است که اگر فرزندتان را زدید لطفاً دچار احساس گناه نشوید، این احساس گناه را خوب نگاه کنید، اگر کتك بزنید و بخواهید زود جبران کنید،
کار را بدتر می کنید و این دفعه از لحاظ عاطفی می زنید. وقتی خشونت می کنید و می زنید، جلوی کودک نشکنید. چون این شکستن خود و جبران سریع
آسیب شدیدی به روحیه ی کودک وارد می کند. کودک روح بسیار بزرگی دارد و بسیار بخشنده است و اصلاً ذره ای خطا در والدین نمی بیند و هیچوقت شما
را محاکمه نمی کند که چرا من را زدید بلکه همیشه خودش را سرزنش می کند و معتقد است که کار پدر و مادرم درست بود، مشکل من هستم و از خودش
بدش خواهد آمد. وقتی با احساس گناه می خواهید خشونتتان را در مورد کودک جبران کنید او را ناامن تر می کنید و این بار از لحاظ عاطفی عذابش می
دهید.

1402/05/25 22:38

قصه های قدیمی را که امروزه می گوییم ادبیات سنتی، بخوانید و بهره ببرید. زبان نیشدار روح کودک را بیمار می کند. توهین و تحقیر و نفرین، مقایسه و
تحقیر نسبت به دیگران به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه شود، در ذهن می مانند و وحشت ایجاد می کنند. ساده ترین حالت مقایسه کردن، زخم زبون
است مثل: "خوش به حال مادرش" این گونه حرف زدن زخم زبان است، آزار می دهد، فکر نکنید با این شکل حرف زدن به بچه ها انگیزه می دهید و او را به
حرکت درمی آورید. ما در مقایسه سعی می کنیم که بدترین کلمات را به کار ببریم"بدبخت بیچاره اگر درس نخونی پسرعموت دکتر میشه تو باید بری مستراح شورش بشی" ما فکر می کنیم با به کار بردن این کلمات بلکه به غیرت فرزندمان بربخورد و کاری که ما دوست داریم را پیش ببرد، در حالی که خبر نداریم
چه نفرتی را در دل فرزندمان از آن کسی که با او مقایسه اش می کنیم، می کاریم و آن ها را تبدیل به دشمن می کنیم. خیلی از اختلافات فامیلی که در
بزرگسالی وجود دارد نتیجه ی همین مقایسه ها است. مقایسه باعث نفرت از دیگران می شود و به جای ترویج همدلی و همراهی و یگانگی، تنفر و دوری و را
در بچه ها تقویت می کند.

1402/05/28 21:26

nini.plus/Abarmaman
لینک بلاگ اَبَر مامان ها? آگاهی در مورد تشنج و کنترل آن.


nini.plus/koodakmoteade

لینک بلاگ کودک متعادل? نکات ریز تربیت فرزند

nini.plus/yoga

لینک بلاگ یوگا?



گروه حفظ قرآن هم داریم ?
دوستانتان رو دعوت کنید??

این پیام از برنامه نی نی پلاس ارسال شده است.
"لینک قابل نمایش نیست"

1402/06/21 16:07

کیفر مطلقاً مال بچه ها نیست. در کیفر خشونت کامل وجود دارد. در تنبیه و مجازات هم اگر خشونت وجود داشته باشد تبدیل به کیفر می شوند. ما یك جلسه
کامل راجع به خشونت صحبت کردیم. تمام خشونت هایی که گفتیم فیزیکی مثل کتك،خشونت و کلامی مثل حرفهای نیشدار،تهدید، تحقیر، توهین، سرزنش
وخشونت های عاطفی "دیگه دوستت ندارم، دیگه مامانت نیستم، هیچ *** تورو دوست نداره."وخشونت های شخصیتی مثل: مظلوم نمایی، احساس گناه دادن
و خشونت های خرافی مثل: ترساندن زیر 6 و 11 سال از خدا. این موارد هیچ کدام تنبیه نیستند و تماماً کیفر هستند. هرجایی که پای خشونت در ارتباط با
کودک بیاید کیفراست و مذموم است. برگردید به این مبحث و ببینید این خشونتها در زندگی ما هست یا نه؟؟؟ اگر هست فرزندان ما در معرض کیفرند به
خاطر گناهی که مرتکب نشده اند. ساختار ذهن کودک به خصوص زیر 6 سال این گونه است که خودش را مسبب می داند. بدانید کودک پدر و مادر را
مقصر نمی شناسد. از نظر کودک پدر و مادر به خصوص مادر، مطلق هستند، اشتباه نمی کنند،خطا ندارند، قدرت مطلق هستند. شخصیت کودک این
گونه شکل می گیرد که من بدم؛ من مستحق کتك خوردنم پس من باید مجازات بشم. چون بچه ها هیچ وقت پدر و مادر را مقصر نمی دانند به همین خاطر
زود می بخشند و عبور می کنند. همیشه خودشان را مقصر می دانند پس من بدم. به همین دلیل هر نوع خشونتی بچه ها را در موضع مجرم و
کیفر می برد.
تنبیه باید باشد مجازات هم باید به نوعی باشد. چرا تنبیه باید باشد؟؟
چون تنبیه ابزار تربیت است، رشد بدون تربیت امکان ندارد، در مباحث قبل در مورد
تربیت نیز صحبت کردیم و گفتیم تربیت یعنی ایمن سازی مسیر رشد. تمام درس های ما حول محور رشد است. رشد تربیت لازم دارد و تربیت تنبیه لازم دارد
لازم و ملزوم هم هستند اما باز هم مرور کنید که چه درکی از دو کلمه ی تربیت و تنبیه دارید. گفتیم تربیت یعنی ایمن سازی جاده ی رشد. ما رشد را مانند
یك جاده می دانیم که کودک در آن به سمت یك مقصدی در حال حرکت است این جاده باید ایمن باشد، ایمن سازی جاده یعنی چی؟ یعنی باید حفاظ
داشته باشد از پرتگاه ها ایمن شده باشد. علامت گذاری شده باشد. تا کسی در این جاده گم نشود. این تربیت است. در جاده که می روی نگاه کن. مراقبت کن
و مواظب علامت ها باش که خطری برایت پیش نیاید تا به مقصد برسی. پس تربیت ایمن سازی جاده ی رشد است، مقصد این جاده کجاست؟
حاضرین: کمال،
تعالی، مقصد ندارد،الهی شدن.
آقای سلطانی: خوب مقصد ندارد جهت که باید داشته باشد.

1403/01/10 10:38

در مهارت ها، بچه ها تنبیه نمی شوند وقتی بچه ها از چهارچوب یا قالب ارزش ها بیرون نرفته اند که تنبیه ندارد بلکه مدیریت می شوند اینجاست که مجازات
می آید. اگر کودک داخل چهارچوب دچار اشتباه شود آن را مدیریت می کنیم ولی اگر کودک از چهارچوب ارزش ها خارج شد، بازدارندگی است.
لحظه ای با خودتان فکر کنید و خوب بررسی کنید و ببینید که کجاها بیشتر بچه هایتان را تنبیه کرده اید. متأسفانه بیشتر خشونت ها و تنبیه های ما در
حوزه ی مهارت ها است در حالیکه در حوزه مهارت ها اصلاً نباید خشونت و تنبیه باشد بلکه باید مدیریت باشد. تنبیه مال ارزش ها است و به همین دلیل
خیلی به ندرت باید اتفاق بیافتد. البته اگر زندگی ما ساختار ارزشی داشته باشد، ارزش ها شفاف و روشن باشند و پدر و مادر عامل به این ارزش ها باشند خیلی
کم به تنبیه نیاز خواهیم داشت.
در خانواده ایی که سفره ارزش است و زمانی که سفره پهن می شود، اول پدر و مادر می نشینند و غذا می خورند. اما در خانواده ایی که سفره ارزش ندارد مادر
دایماً باید داد بزند، بابا غذا یخ کرد بیاین دیگه....یکی میاد یکی نمیاد یکی قهر میکنه و... چون از اول در این خانواده سفره ارزش نبوده. من نمیگم خوبه یا بده
اما وقتی ارزش خانواده ی شما مشخص نیست و بچه نمیاد که بشینه سر سفره، پس دیگه داد و بیداد نکنین.!
تنبیه و مجازات یك مهارت هستند تشویق هم یك مهارت است باید یاد بگیریم اما در ذیل ارزش واقع شده اند اگر ارزش را نشناسیم مهارت به دردمان نمی
خورد. تنبیه، تشویق و مجازات ذیل ارزش ها ی احترام و مسؤلیت هستند و با توجه به این دو ارزش باید اتفاق بیفتد. حرمت ها حفظ شود. مسؤلیت ها انجام
شود. من مسؤل تربیت فرزندم تا وقتی که کودک است، هستم پس به مسئولیتم عمل می کنم و اگر تنبیه می کنم به دلیل مسئولیتی است که به عهده دارم،
پدر شدم مادر شدم. با توجه به رعایت حرمت ها، در تنبیه نباید حرمتها بشکنند. احترام کودک و خانواده همه باید برقرار باشد. حال ببینیم وقتی تنبیه را ذیل
دو ارزش احترام و مسؤلیت انجام می دهیم چه اتفاقی می افتد؟؟؟

1403/01/12 10:56

شرط سوم در حیطه ی مهارت مدیریت می کنیم. اجازه دهید که بچه ها اشتباه کنند و بعد جزای اشتباهشان را دریافت کنند. یاد بگیرند که این اتفاق که
افتاد نتیجه ی کار خودم بوده اشکالی هم نداره می توانم یاد بگیرم و تجربه کنم برای رشدم. ما به این حالت »جزا« می گوییم. 6 تا شکلات خریدیم و سپردیم
که 2تا رو صبح بخور، 2تا رو ظهر و 2تارو عصر؛ کودک هم خوشش می آید و همه اش را با هم می خورد! شما می آیید و می بینید چه کار باید کنید؟ شکلات
هارو خوردی؟ نوش جونت. کودک می ره، ظهر میاد میگه مامان شکلات می خوام، مادر باید بگه خوردی دیگه؛ کودک چونه می زنه که صبح خوردم الآن می
خوام.
مادر: خوب خودت خواستی! در این جا کودک انتخاب کرده و تصمیم گرفته که همه ی شکلات ها رو با هم بخوره، تأییدش می کنیم، سرزنش این جا
جایی نداره،
مادر: خوردی کلی هم کیف کردی ها، الآن دیگه نمیشه تو همشو صبح خوردی، این جا است که شما باید مقاومت داشته باشید و عصبی نشوید
چون ممکن است که کودک پافشاری کند و روی اعصاب شما غلتك بزند حالا این وظیفه ی شما است که محکم بایستید، جانم می خوای گریه کنی باشه
عزیزم گریه کن، درک احساس می کنیم، جایگزین می دهیم ولی شکلات نمی دهیم.
مادر: شکلات ظهرت را خوردی نوش جونت حالا فردا یادت باشه که
دیگه نخوری. اگر شما کم بیاورید و کم حوصلگی کنید و به کودک شکلات دهید می فهمه که آهان هرجا که گیر کردم یك کم داد می زنم و گریه می کنم و
جیغ می کشم و فحش می دم و ... حرفمو به کرسی می نشونم. پس هر کاری کرد شما مقاومت کنید. کار نسیه هم نکنید و بگید بیا این شکلات رو بگیر نگه
دار برای فردا. اصلاً از این کارها نکنید. بچه شروع می کنه به حرفهای قلمبه و سلمبه زدن مثل الهی بمیرم تو راحت بشی مامان بد
مادر: خدا نکنه قربون
قدوبالات برم. پس الهی تو بمیری من راحت بشم، مادر: باشه بعداً صحبت می کنیم.
اگه منو دوست داری بده وگرنه جیغ می زنم ها،
مادر: باشه عزیزم بیا بریم پارکینگ هر چه قدر دلت می خواد جیغ بزن و گریه کن..... همراه کودک هستیم از خط خارج نمی شویم به خشونت هم متوسل نمی شویم تا کودک یاد بگیرد
که تصمیم گرفته باید پای تصمیم خودش بایستد. در این صورت است که درک مسئول پیدا می کند.
کتاب بسیار خوبی معرفی می کنم به نام » چگونه بدون خشونت تربیت کنیم « نوشته ی خانم مریم احمدی، مؤسسه مادران امروز. تمام سؤال هایی که در
مورد ریزه کاری های تکنیك تنبیه برایتان پیش می آید را در این کتاب توضیح داده و بسیار کمك کننده است. کتاب دیگری نیز هست به نام » والدین و
کودک زیر 6 سال« و کتاب دیگری به نام » مادر یك دقیقه ای« اسپنسرجانسون ، نشر نی، در این کتاب تنبیه سی ثانیه ای را مفصل توضیح داده است.

1403/01/27 09:06

چند نکته در مورد تشویق:
- تشویق برای دیدن است نه برای دیده شدن. معنی حرف من این است که با بچه هایتان شو ندهید. جلوی دیگران دائم مطرحشان نکنید و به رخ دیگران
نکشید. این کارها تشویق نیست، مخرب هستند. این کارها بچه ها را محتاج تشویق و محتاج توجه دیگران بار می آورد و در نهایت برون کنترل می شوند. یعنی
اگر از بیرون تأیید گرفت همه چیز خوب خواهد بود اما اگر تأیید نگرفت ................

- در تشویق خلاقیت داشته باشید. یك وقت لازمه جیغ بزنید، یك وقت پشتك بزنید. خلاق باشید. یك سره فقط عالیه، خوبه، آفرین، بارک ا... نگویید.
بچه ها را با تشویق شرطی نکنید.

1403/01/29 09:47

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

👧🏻🧒🏻 یکی از مهمترین علت‌های پر حرفی در کودکان، حس کنجکاوی و تمایل به دانستن همه چیز هست. كودكان باهوش زياد سوال ميپرسن.
🔸یکی دیگه از علت‌های پرحرفی در کودکان، نیاز به جلب توجه هست.
🔸گاهی ترس کودکان هم باعث میشه زیاد صحبت کنن.

🔸اگه والدین به فرزندشون به اندازه کافی توجه کنن و واسش به طور اختصاصی وقت بذارن، اما باز هم فرزندشون به طور غیر عادی صحبت کنه، باید به دنبال ریشه‌های روانی قضیه بگردن.
@TebyanOnline

1403/01/30 08:10