The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

کودک متعادل

70 عضو

در دوره ی ماقبل مدرنیسم، مفهوم زندگی « زنده ماندن » بود، قدرت جسمی و مهارت ها برای زنده ماندن صرف می شد. در دوره ی صنعتی مفهوم زندگی
عوض شد و زندگی شد «مصرف » . در نتیجه ورزش هم در خدمت مصرف قرار گرفت. برای حفظ سلامتی باید ورزش کرد، ورزش های متعددی طراحی شد
و همزمان علم هم پیشرفت کرد. در کل خاصیت دوره ی مدرن این است که هر کاری بخواهیم بکنیم، عاطفی، حفظ حرمت، بالا بردن هوش شناختی و .... یك
سر آن ها در مصرف است. در مورد ورزش هم همین طور است.
اتفاقی که در گذار از سنتی به مدرن افتاد این بود که نگاه بشر تغییر نکرد. در دوره ی مدرن جنگ و تفکر جنگ سر جایش ماند، فقط شکلش عوض شد. در
دوره ی سنتی گلادیاتورها وسط میدان می رفتند و با شمشیر می جنگیدند. در دوره ی مدرن امروزی انسانی تر شده واسمش شده فوتبال. همدیگر را نمی
کشند ولی در برده بودن بازیکن ها هیچ شکی نیست. فوتبالیست ها در اروپا مثل برده خرید و فروش می شوند. شکل جنگ ها انسانی تر شد اما تفکر جنگ و
حذف سرجایش ماند.
در این مبحث حرکت را می خواهیم در قالب مدرن بررسی کنیم. در دوره ی سنتی ورزش ها در راستای رفع نیازها بود مثل سوارکاری، تیراندازی و شمشیربازی
که همه برای شکار و جنگ بود. امروزه ورزش تغییر کرده و متنوع شده است. امروز برای رفع نیاز بدن به حرکت باید حتماً ورزش کنیم. بچه ها باید با ورزش
آشنا شوند. ورزش حرکت را نظام می دهد و آن را از پراکندگی و آشفتگی، تبدیل به یك حرکت نظام مند و قانونمند و پیش رونده می کند. حال می پردازیم
به این که چگونه ورزش از کودکی تا بزرگسالی انجام شود تا هر چهار بُعد مخروط انسان در آن دیده شود.
ورزش را به چند مرحله تقسیم کرده ام:
1 – اولین مرحله که از نوزادی شروع می شود، شامل بازی است. بازی های حرکتی در دوران کودکی زیربنای همه ی مهارت های حرکتی در دوران بزرگسالی
است. بازی های حرکتی در بچه های زیر 6 سال لازم و واجب است چون باعث تقویت هوش و ادراک آن ها می شود.
2- حرکات موزون مثل باله، یوگا، آکروبات و.....
3- نرمش و ورزش های سبك مثل پیاده روی، دوچرخه سواری و نرمش های صبحگاهی
4- ورزش های طبیعی، یعنی ورزش هایی که ما را به طبیعت نزدیك می کند مثل کوهنوردی، شنا، اسکی، پیاده روی در طبیعت و....
5 – ورزش های قهرمانی مثل کشتی، بسکتبال، تنیس، ورزش های رزمی، فوتبال، ........

1402/04/01 13:02

ما در این مبحث قصد آموزش ورزش نداریم بلکه قصد داریم مطلبی را بگوییم که ممکن است هیچ جای دیگر گفته نشود و آن مطلب این است که بررسی
کنیم ببینیم که ورزشی که انجام می دهیم در مسیر رشد هست یا نه؟ در کدام جهت است؟ به بالا می برد یا به پایین؟ مهم این است که بدانیم در چه جهتی
داریم ورزش می کنیم؟ حرکت هایی که می کنیم ما را به سمت رشد هدایت می کند و بالا می برد یا باعث سقوط می شود و پایین می برد. این قسمت
مهمترین بخشی است که می خواهیم راجع به آن صحبت کنیم؛ ما تا الان راجع به یکسری واژه که ما و فرزندان مان را به سمت رشد هدایت می کند، صحبت
کردیم مثل: حرمت، احترام، سپاسگزاری، سادگی و ادب. ادب بیشتر به روش ها برمی گردد. در ورزش هم ادب وجود دارد. مثلاً ادب فوتبال این است که قوانین
بازی را رعایت کنند، به داور احترام بگذارند و اگر ادب بازی را رعایت نکنند از داور اخطار می گیرند یا حتی از بازی اخراج می شوند. ارزش دیگری که در
ورزش مطرح می شود و تا آخر دوره هم از آن صحبت خواهیم کرد، « اخلاق » است. اخلاق جمع خلق به معنی خوی است. معمولاً با دو پیشوند خوب و بد
می آید. اما در کل منظور ما اخلاق خوش است؛ اخلاقی است که ما را به سمت بالا می برد. اخلاق بد و بداخلاقی را با کلمات دیگری به کار خواهیم برد.
اخلاق یعنی روش هایی که در جهت فطرت انسان است و ما را بالا می برد. اگر رشد را یك حرکت رو به بالا در مسیرکمال ببینیم، این مسیر با اخلاق علامت
گذاری می شود و این جا است که تربیت معنا پیدا می کند. قبلاً گفتیم 4 عامل مانع رشد بچه هاست: نظافت، نظم، تربیت و آموزش. این چهار عامل به خصوص
تربیت را هم مثل بقیه ی مسائل در حرکت باید بررسی شوند. (منظور این است که این چهار عامل را هم باید دائم بررسی کنیم ببینیم چگونه آن هارا در
زندگی خودمان به کار می بریم آیا ما را به سمت رشد هدایت می کنند یا به سمت پایین). تربیت و اخلاقی که مانع حرکت شوند، مخرب خواهند بود و دیگر
تربیت و اخلاق به معنای ناب خودشان نیست. اخلاق و تربیت علامت گذاری جاده ی رشد هستند، ایمن سازی جاده هستند تا از جاده منحرف نشویم.
برای این که در مسیر درست باشیم و به بُعد الهی برسیم و از مسیر منحرف نشویم، باید موازین اخلاقی را یاد بگیریم. اگر به این موازین مجهز نباشیم یعنی در
یك جاده ی کویری ب یک علامت قدم گذاشته ایم؛ ممکن است عبور کنیم و جاده را طی کنیم اما گم خواهیم شد. بای رسیدن به این بُعد الهی باید اخلاق داشته
باشیم.

1402/04/01 13:06

متأسفانه امروزه مکاتبی در این جریان های عرفانی امروزی به وجود آمده که مستقیماً به کائنات دعوت می کنند و ادعای بردن و اتصال به ماوراء می کنند و
به مسائل دیگر و ابعاد دیگر زندگی و حلال و حرام هیچ اهمیتی نمی دهند. بدون اخلاق رسیدن به معنویت و کمال محال است. برای رسیدن به کمال باید
معیار اخلاقی داشته باشیم و مسائل اخلاقی را باید رعایت کنیم.
مسئله ی اخلاق در ورزش از بدو تولد شروع می شود و باید اخلاق در حرکت و ورزش را در کودک پایه گذاری کنیم. اگر می خواهیم فرزندمان به خردمندی
برسد، اخلاق راباید رعایت کنیم. دو مسئله ی اخلاقی در ورزش وجود دارد که به وسیله ان ها می توانیم بسنجیم که ورزشی که انجام می دهیم اخلاقی است
یا خیر؟

1402/04/03 07:05

1- رقابت و تفکر رقابت –
تفکر رقابت یك تفکر ضد اخلاقی است. ما رقابت سالم و سازنده نداریم، رقابت اخلاقی نداریم. هرنوع رقابتی ضد اخلاقی است.
جالب است که ما رقابت را به معنای حذف شدن یك طرف می دانیم ولی در فرهنگ لغت به معنی نگهبانی و مواظبت است. رقیب یعنی نگهبان، پاسبان، کسی
که محافظ است. رقبا یعنی کسانی که از یکدیگر محافظت می کنند. تقارب یعنی نزدیك شدن، رقابت یعنی پاسبانی کردن و نزدیك شدن. پس اصلاً به معنای
حذف شدن و حذف کردن نیست. آن کلمه ای که معنای که معنی حذف می دهد، « نزاع» است. از نزع می آید یعنی کندن و گرفتن چیزی که در دست
طرف مقابل است. حذف در نزاع است. در دنیای مدرن شکل نزاع را عوض کرده اند و رقابت را تغییر مفهوم داده اند و به جای نزاع به کار می برند. در میدان
های رقابت تنازع بقا وجود دارد. یك طرف برای حفظ خودش باید دیگری را حذف کند. شاگرد اولی یعنی تنازع بقا. برای بودن در یك مکان یا یك مقام یا یك
معشوقه و ....، بقیه باید حذف شوند. رقابت با مفهوم تنازع بقا، یك مخروط و یك تفکر سرازیر و رو به پایین است.
در مخروط برعکس، محدودیت وجود دارد. پس تنازع بقا به وجود می آید، برای دو نفر جا نیست، یك نفر باید بماند. اما در مخروط روبه بالا، نامحدود است
جایی برای نزاع نیست. چه چیزی می خواهی که در این بیکران هستی و بی نهایتی به دست آوری که به تونداده باشند. در این فضای نا محدود لازم نیست
بجنگی، تنازع وجود ندارد. در مسیر رشد تنازع معنا ندارد چون رشد من مانع رشد شما نیست و رشد شما هم مانع رشد من نیست.
اما در تفکر مادی چرا
هست همه مانع یکدیگرند. در تفکر مادی فقط یك شاگرد اولی می خواهیم، یك کاپ قهرمانی می خواهیم. رقابت های دنیای امروزی همه تنازع بقا هستند
چون اگر به معنای واقعی رقابت بودند، تفکر رقابت یعنی مواظب بودن، همراه بودن و نگاهبان بودن از یکدیگر.

1402/04/03 07:09

2- مسابقه –
در فرهنگ لغت مسابقه ریشه در سبق دارد به معنی گذشته. سبقت یعنی فاصله گرفتن از گذشته، پیشی گرفتن از قسمتی که عقب مانده
است. یعنی هر کسی برای رشد با خودش مسابقه دارد. من در جای فعلی ایستاده ام، حرکت می کنم به جلوتر، یعنی از آن جایی که بودم سبقت می گیرم.
حالا همه در کنار هم می رویم، یکی سرعت بیشتری دارد و یکی سرعت کمتر اما همه به سمت یك نامحدود بالای مخروط می رویم. در این نامحدود چیزی
نیست که من بردارم و به شما نرسد و یا شما بردارید و به من نرسد. در دنیای امروزی ما برای مسابقه جایزه می گذاریم و مخروط را برعکس می کنیم. چون
جایزه یك عدد است، پس هر *** سبقت گرفت به آن می رسد. این حالت مسابقه نام ندارد بلکه محاربه است. اگر من می خواهم که به آن جایزه برسم پس
شماها نباید برسید . در صورتی که نفس مسابقه این نیست. اگر مخروط ما روبه بالا باشد سبقت گرفتن خیلی هم عالی است. مثلاً در دین ما گفته شده که در
سالم کردن سبقت بگیرید و سعی کنید زودتر سالم کنید.
زندگی همه ی بزرگان، علما و دانشمندان را در همه ی دنیا نه فقط ایران، مطالعه کنید، مسلمان و غیر مسلمان، همه ی استادان معنوی کمك می کنند که
شاگردانشان سبقت بگیرند و جلوتر روند. شمس تبریزی هر چه داشت به مولانا داد و رفت. مسابقه محاربه نیست اما ما با جایزه آن را تبدیل می کنیم به
محاربه.

1402/04/03 07:12

3- جایزه -
یك مسابقه معنوی و اخلاقی با جایزه به یك کار ضد اخلاقی تبدیل می شود. چرا جایزه؟ ( منظور جایزه مادی و بیرونی است ). ما دو نوع جایزه
داریم، درونی و بیرونی. جایزه بیرونی یك بازی مخرب است. جایزه باید درونی باشد. یك کودک متعادل باید لحظه به لحظه از خودش جایزه بگیرد. و همه ی
انسان ها باید هر لحظه از خودشان و درون خود جایزه بگیرند. انسان ها در درون خودشان باید از خودشان سپاسگزاری کنند. چرا منتظر سپاسگزاری از بیرون
هستیم؟ چون از درون سپاسگزار خودمان و خدای خود نیستیم. چرا منتظر جایزه از بیرون هستیم؟ چون از درون به خود جایزه نمی دهیم. در نتیجه حال مان
بد می شود از دیگران متوقع و طلبکار می شویم. تخریب می شویم و تخریب می کنیم. به این گونه یك حرکت ورزشی را از فایده های آن چشم پوشی می
کنیم و آن را تبدیل به فرآیند ضد اخلاقی می کنیم.

1402/04/03 07:14

چرا ورزش کوهنوردی این همه جنجال و طرفدار ندارد؟ چرا المپیك کوهنوردی نداریم؟ چون تماماً ورزش انسانی – الهی است. همه به هم کمك می کنند که
بالا بروند به سمت هدف. کوهنوردی انسانی ترین ورزش است. ما عرصه ی رقابت و حذف بین المللی را در المپیك، به عرصه ی همکاری و برادری تعبیر می
کنیم. کجای این مسابقات همکاری وبرادری است؟ آیا تمام تیم هایی که از المپیك برمی گردند شاد و سرحال هستند؟ مردم کشورهایی که قهرمان پروری
کردند و فرستادند المپیك همه راضی و خشنود هستند؟ چقدر مردم جهان بعد از مسابقات قهرمانی دچار در گیری های مختلف کوچه و خیابان و رسانه و
روزنامه ها می شوند؟ کجای این هیاهوها پیشرفت و برادری است؟ بلکه یك جشنواره جهانی حذف و کشتار است اما با ظاهر انسانی.در مقابل ما مسلمان ها
یك المپیک داریم به نام حج. مهم نیست که تو کی هستی؟ چه مقامی داری؟همه با هم به سمت یك هدف می روند. دنیا می تواند از حج الهام بگیرد.
هر نوع المپیادی که حذف در آن وجود داشته باشد و در کل تفکر حذف ضد اخلاق است. همه دین ها انسان را به سمت بالا هدایت کرده اند و در هیچ کدام
تفکر حذف وجود ندارد. در هیچ دینی گفته نشده که همنوعت را حذف کن. از اول بشریت تا امروز همه ی ادیان دعوت به بی نهایت و نامحدودی که در آن
برای همه جا هست، کرده اند.
تفکر حذف را از بچه ها بگیرید.یادمان باشد بچه های ما در عصر خرد زندگی می کنند. بچه های شما در دنیای شما زندگی نمی کنند. اگر جلوی رشدشان را
بگیرید آن ها را در سطح پایین نگه داشته اید. دنیای آینده دنیای خرد و معنویت است. جهان به سرعت به سمت معنویت پیش می رود و ما آن قدر درگیر
بحران ها هستیم که این علائم را نمی بینیم. ما نیاز به آموزش اخلاق و ادب برای فرزندان مان داریم.

1402/04/04 15:42

ما این تفکرات اخلاقی را در فرهنگ خودمان فراوان داریم فقط باید آن ها را گسترش دهیم. در رابطه ی« برنده / بازنده » همه بازنده هستند چون هر برنده ای
هم اضطراب باخت دارد. هر صاحب عنوانی نگران است که مبادا روزی آن مقام و عنوان را از دست بدهد. هر بازنده ای هم تحقیر شده و سرخورده است. پس
هردو طرف بازنده هستند. هرگز در مقابل یك بازنده، یك برنده وجود ندارد. تا زمانی که یك بازنده در دنیا وجود دارد کل بشریت بازنده است. این المپیادها
بشریت را بازنده می کند. چون اگر به بشریت آسیب نمی زد، اوضاع جهان امروزه این قدر بحرانی نبود. بچه هایتان را با تفکر رقابت بزرگ نکنید.
برای به دست آوردن مهارت های حرکتی چه کنیم؟
· بازی – زیربنای سلامت جسمی و رشد جسمی و مهارت ها بازی است. بازی را جدی بگیرید. عمر بازی به اندازه ی عمر بشریت است و تا آخر بشریت
باقی خواهد ماند. بازی برای کودک تمرین زندگی است. از نوزادی شروع می شود. برای بازی های حرکتی برنامه و نظم داشته باشید. اگر بچه ها نظم حرکتی
نداشته باشند، ذهن آن ها آشفته می شود و دچار پراکندگی می شوند و بی دلیل وول می خورند. چون بچه ها تحت فشار سائق هستند، بدنشان باید حرکت
کند ؛ و این وظیفه ما است که به این حرکت جهت دهیم. اگر نتوانیم کودک دور خودش می چرخد. مثل شیلنگ آبی که تحت نیروی سائق آب دور خودش
می چرخد و اگر آن را در دست نگیریم هدر می رود. اگر برای حرکت بچه ها برنامه نداشته باشیم، آشفته می شوند و دچار ناهنجاری های رفتاری می شوند.
بعد به آن ها برچسب بیش فعال می زنیم. این بچه ها بیش فعال نیستند بلکه نظم ذهنی و نظم حرکتی ندارند. حرکات و بازی هایشان سازمان یافته و هدایت
شده نیست.

1402/04/06 21:45

بازی : هر فعالیتی برای کسب شادی و نشاط است. بچه ها بازی می کنند که به شادی و نشاط برسند. خانه را تبدیل به پادگان نکنید و بعد از خواندن این مطالب
از فردا یك سوت دستتان بگیرید و بچه را وادار به حرکات ورزشی کنید. بازی باید بده و بستان عاطفی و هیجان مشترک عاطفی باشد.
· بازی های تعادل و توازن – راه رفتن روی چوب تعادل، لبه باغچه، لبه جوب و ... چه قدر به بچه ها گفته اید که" اونجا راه نرو این راه صاف را برای من
و شما ساختند" ؟ کودک به هدایت فطرت و سائق رشدش روی لبه ها راه می رود ما به او می گوییم "بی تربیت" چون نه ادب بازی را بلدیم و نه اخلاق بازی
را بعد هم به او فرمان می دهیم که "بیا پایین"
· بازی های پریدنی –
بالش خونه به چه درد می خوره؟ فقط خوابیده؟ یك استفاده دیگر آن اینه که چندتا از آن ها را بچینید روی زمین، مثل سنگ های
رودخانه تا بچه از روی آن ها بپرد و به بازی شور و هیجان بدهید و به او بگویید اگر زمین بیفتد خیس می شود. ) حصارهای ذهنی را بشکنید و از خودتان در
زمینه بازی ابتکار به خرج دهید ما در این جا فقط مثال می زنیم چون ما به عنوان بزرگسال فکر می کنیم که رختخواب فقط برای خوابیدن است اما کودک
بیش از چند نوع استفاده برای آن تعریف می کند.( پریدن روی تشك، تخته پرش، مبل و ....... ماهیچه های کودک با پریدن تقویت میشود. مادری که حتی
فقط پنج دقیقه با کودکش همراهی می کند وبا او بازی می کند بدون کلام به او می گوید که دوستش دارد و کودک بسیار عالی حس را درک می کند.

1402/04/06 21:50

بازی هایی که هماهنگی حواس و اعضا را ایجاد می کند –
مثل پرت کردن های هدف دار، بسکتبال، دارت، شوت کردن، ..... خیلی وارد مصرف نشویم
حتی می توان یك سطل گذاشت و با روزنامه باطله گوله درست کرد و بیندازیم داخل سبد یا سطل. چه قدر گله و شکایت می کنید که کودک من همه چیز را
پرت می کند و اصلاً رفتار عادی ندارد، چه قدر به این بچه گفته اید " نکن، پرت نکن" درست خلاف قانون آفرینش عمل کرده اید. سائق کودک به او می
گوید پرت کن اما ما جلوی نظام آفرینش می ایستیم و می گوییم پرت نکن. بای تقویت پرت کردن کودک برنامه داشته باشید. به بیابان و کنار رودخانه بروید
و همراه کودک سنگ پرت کنید. فضاهای مناسب، متناسب با وضعیت زندگی های خود برای کودک فراهم کنید. چه قدر از تف کردن بچه ها شاکی هستید. و
به او می گویید نکن زشته. کی گفته که تف کردن زشته؟ پس کودک آب اضافی دهانش را چه کار کند.؟ او را ببرید دستشویی یا حمام یك لیوان آب هم ببرید
و با هم تف کنید ببینید که کودک چقدر آرام می شود و با او صحبت کنید که هر وقت دلش تف کردن خواست می تواند از شما بخواهد او را همراهی کنید
،مطمئن باشید بعد از مدتی کوتاه تمام می شود. با این کار ادب تف کردن را به او آموزش می دهید که فقط در حمام و دستشویی مجاز به این کار است. اما ما
ادب ما اصلاً انجام ندادن آن است.
· بازی در پارک –
پارک فقط تاب و سرسره نیست بلکه خاک بازی و گل و برگ و درخت و وسایل و هوا و ..... هم هست.
· سایه بازی –
یکی از جذاب ترین بازی ها برای بچه ها است. توی آفتاب با سایه ها بازی کنید. مثلاً با سایه موی سرش را بکشید یا به شما لگد بزند و
شما جیغ بزنید، شکل بسازید و ...........
· توپ بازی -
توپ بزرگ و کوچك، عضلات ریز بچه های ما خیلی تقویت می شود ولی ماهیچه های درشت شان تقویت نمی شود. از توپ برای تقویت
این عضلات درشت استفاده کنید.
مهم این است که این بازی ها را به رقابت تبدیل نکنیم. ببینیم من زرنگ ترم یا تو؟ کی زودتر غذاشو تموم می کنه؟ حذف و محاربه را وارد بازی های با بچه
ها نکنیم. برای این بازی ها برنامه ریزی کنید و در این بازی ها بچه ها را حمایت کنید که خطری تهدیدشان نکند. کمك نکنید، چوب زیر بغل برای بچه ها
نشوید، خودتان را تحمیل نکنید. روی خط تعادل بایستید.

1402/04/06 21:54

بازی و مهارت های زندگی –
با بچه هایتان پیاده به خرید بروید. چه اشکالی دارد که کیسه های خرید را نفس زنان و عرق ریزان همراه فرزندمان به
خانه بیاوریم تا آن ها تلاش و تقلا در زندگی را حس کنند و ببینند. یکبار هم شده این کار را بکنید وببینید بچه هایتان چه لذتی می برند. در کارهای خانه و
تهیه غذا بچه ها را مشارکت بدهید بهترین بازی برای آن هاست و خیلی خوب انرژی آ ن ها را تخلیه می کند. و اعتماد به نفس شان را بالا می برد. بعدها که
این کودک بزرگ می شود خواهد توانست به تنهای از پس کارهای خودش برآید، خرید کند سختی بکشد.

1402/04/08 21:41

حرکات موزون و رقص و یوگا –
رقصیدن به معنای عبادت نه جلف بازی . اگر موازین اخلاقی نداشته باشد فجایع امروزی را به بار می آورد. رقص هنر
است. هنر به ملکوت متصل است. هنر با بی اخلاقی میانه ندارد. حرمت تن را به یاد داشته باشید، تحت عنوان هنر اجازه ندهید به جسم فرزندتان بی احترامی
شود. مواظب باشید فرزندتان دلبری و لوندی و جلب توجه یاد نگیرد. دلیلی نداره که چون به کالس رقص میره در هر مهمانی و هر جمعی بای همه برقصد
مگه برای رقاصی به کلاس می فرستیدش؟
در این کلاس ها هم باید اخلاق و ادب حضور داشته باشد. یکی دیگر از آسیب های بزرگی که دنیای مدرن به بشریت زده است، حذف اخلاق و حذف حرمت
تن چه برای مرد و چه برای زن بوده است.
با بچه ها در هر سنی که هستند برنامه پیاده روی داشته باشید. در ضمن منظور ما این نیست که بچه ها در تیم ها شرکت نکنند بلکه بچه ها باید اخلاق و ادب
ورزشی را در جهت رشد معنوی یاد بگیرند. بچه ها به خصوص پسرها دفاع کردن را باید یاد بگیرند و اجازه ندهند کسی به آن ها حمله کنند و هرگز خود به
کسی حمله نکنند. گاهی به عنوان دوری بچه ها از خشونت آن ها را منفعل بار می آوریم. حس دفاع از پسران را نگیرید حتی تقویت کنید. روی خط تعادل
حرکت کنید و نگذارید تهاجم را یاد بگیرند.

· تنفس –
یکی از جنبه های مراقبت از جسم، تنفس است. ما بدون آب و غذا برای مدتی می توانیم زنده بمانیم ولی بدون هوا دو دقیقه هم دوام نمی
آوریم. تنفس خیلی مهم است و مکمل تغذیه است و نتیجه حرکت. یکی از چراها و کاربرد حرکت، تنفس است. دو عامل هوا و مهارت در تنفس مهم است.
اکسیژن برای فعالیت مغز حیاتی است. اگر فعالیت مغزی دارید حتماً باید تنفس صحیح داشته باشید و از هوای آزاد و اکسیژن خالص و قند طبیعی استفاده
کنید. بزرگترین منبع تولید اکسیژن، طبیعت است. و انسان مشغول نابود کردن طبیعت است.
برای مهارت تنفس باید ریتم زندگی مان را تغییر دهیم. ما زندگی های شبانه طولانی داریم در حالی که از غروب تا نیمه شب آلوده ترین ساعت های زندگی
شهری هستند. ما هم درست در این ساعات از روز در بیرون هستیم. در حالی که سر شب باید خانه باشیم تا در معرض این آلودگی ها قرار نگیریم. در ساعت
های اوج ترافیك و آلودگی هوا و صوتی و انرژی های منفی بیرون نروید و کودکان را هم نبرید. به آرامی ریتم زندگی را عوض کنید، طلوع روز بیدار شوید.
طبق طب های سنتی همه دنیا باید 2 ساعت قبل از نیمه شب و 3 ساعت بعد از نیمه شب در تاریکی مطلق در خواب باشیم تا کبد بتواند به درستی عمل کند.
و از طلوع خورشید تا غروب حتماً بیدار باشیم چون انرژی کائنات و طبیعت در این ساعات

1402/04/08 21:45

آزاد هستند.
نفس عمیق کشیدن و تنفس در هوای سالم را به بچه ها یاد بدهید.

1402/04/08 21:45

?پایان نشست 9- حرکت

1402/04/08 21:47

پاسخ به

#نشست9 ( #حرکت )

پرش به ابتدای نشست?

1402/04/08 22:05

پاسخ به

#نشست8 ( #تغذیه2 )

پرش به نشست قبل?

1402/04/08 22:06

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

صبور باش...

1402/04/08 22:07

#نشست10
( #امنیت1 )

1402/04/09 19:09

هدف این دوره ایجاد الگوی کودک متعادل و روش های دستیابی به این هدف است و محور این دوره رشد است. در پنج نشست اول مفهوم رشد و رشد متعادل
و کودک آرزو ها گفته شد و گفتیم که مرکز مدیریت رشد ذهن است. ما یك نمو جسمی ( نباتی یا حیوانی) داریم و یك رشد معنوی یا الهی داریم. ذهن محلی
است که این دو را به هم متصل و هماهنگ می کند و اتاق فرماندهی رشد است. برای رشد معنوی و رشد ذهنی نیاز به نمو جسمی داریم که در پنج نشست
دوم راجع به آن مفصل صحبت کردیم. از این مبحث وارد حیطه ای می شویم که رشد معنوی یا ذهنی است. عامل اصلی رشد معنوی امنیت است.
در حقیقت جسم برای نمو نیاز به مراقبت دارد ( تغذیه، تنفس، استراحت و نظافت) می خواهیم وارد فضای ذهن شویم و ذهن برای رشد معنوی نیاز به
امنیت دارد. در این لحظه ای که با شما صحبت می کنم امنیت مهمترین مسئله ی جامعه ی ما است. تجربه 31 ساله ی من مرا به این نکته رسانده است که
ریشه بسیاری از مشکلات ما عدم امنیت است. طبق نظریه ی مزلو اولین نیاز های انسان نیاز های زیستی و معیشتی هستند و دومین نیاز امنیت است. اگر
نیازهای زیستی تآمین نشوند بر روی احساس امنیت تأثیر منفی خواهد گذاشت، اگر نیازهای زیستی نوزاد به موقع تأمین نشوند او احساس ناامنی خواهد کرد
و نسبت به درکی که از کل دارد بی اعتماد خواهد شد. من عقیده دارم که مهمترین و اولین نیاز انسان امنیت است پس روی این موضوع وقت زیادی خواهیم
گذاشت چون ناامنی کودکان معضل جامعه ما است و در اکثر مشاوره هایی که با والدین داشته ام این مطلب ثابت شده است.
عدم امنیت بر روابط ما تأثیر می گذارد چه در سطح خانواده و چه در سطح جامعه. چرا جامعه امروزی ما آرامش ندارد؟ چرا اغلب زود از کوره در می رویم؟
از
دوستی که به تازگی از چین برگشته شنیدم که بسیار مردمان آرامی دارد که حتی در یك مرکز خرید که هیاهو و سرو صدای بچه ها بیداد می کرده باز هم
هیچ *** ابراز ناراحتی و عصبانیت نکرده و واکنش تند نشان نداده است. اما چرا در جامعه ی ما با یك جیغ بچه همه از کوره در می روند؟ چون پر از استرس
و نگرانی و عصبانیت هستیم که ریشه ی آن در نا امنی ما است.

1402/04/09 19:12

عدم مراقبت، جسم را آزار میدهد و عدم امنیت، روح را آزار می دهد. ما در نشست سوم از سه درکی که انسان از خودش پیدا می کند صحبت کردیم:
درک
مقصر – مظلوم – مسئول.
گفتیم این سه، درک از خود است. و حال اضافه می کنیم که امنیت درک از محیط است. انسانی که درک مقصر یا مظلوم از
خودش دارد از محیط هم درک نا امنی دارد. و در نتیجه رفتاری را می کنند که ناشی از کمبود امنیت و مقصر بودن یا مظلوم بودن است.

نگاه ---- درک ---- تصور ---- انتظار ---- احساس ---- رفتار
نا خود آگاه آگاه
----------------ذهنیت-------------------- -{ }---عینیت-----

مرز بسیار باریکی بین درک و احساس وجود دارد. احساس یك سیستمی است که با انسان خلق می شود و یك سیستم هشدار دهنده است. احساسات به ما
می گویند که وضع ما چگونه است. مثل اتاق کابین خلبان که پر از درجه و عقربه است و هر کدام نشان می دهند که کجا مشکل وجود دارد. وقتی انگشت شما
با چاقو خراش برمی دارد چه کار می کنید؟ درد تان می گیرد. درد را در کجا احساس می کنید؟ مغز پیام را می گیرد و به سیستم احساسات آدرس انگشت را
می دهد. بعد ما ضد عفونی و پانسمان می کنیم. مغز همچنان در حال ارسال پیام تا بهبودی است. در سیستم احساس ما درد یك حس است اما در جسم.
عین این قضیه در روح ما هم هست. روح وقتی در عذاب است و آسییب می بیند در سیستم احساسی که در مغز ما وجود دارد منعکس می شود. درک یك
وضعیت است و احساس اعلام یك وضعیت. در مورد جسم ما خیلی ملموس متوجه می شویم چون عینیت دارد ولی در مورد روح چون شناخت نداریم و علم
هم در این مورد کار نکرده است، آدرس ها را متوجه نمی شویم. در نتیجه مشکل روحی را ما مشکل عاطفی می بینیم و نیاز روحی را نیاز عاطفی می شناسیم.
درست مثل این که انگشت دست راست مان زخم شده ما می رویم انگشت پای چپ مان را پانسمان می کنیم خوب اصلاً ربطی نداره. روح ما یك جایی عذاب
می بیند و اذیت می شود و درد را منعکس می کند ولی ما نمی دانیم بعد ادعا می کنیم که خلأ عاطفی داریم و نیازهای عاطفی مان را دریافت نکرده ایم. من
درک ناامنی از خودم دارم بعد آدرس اشتباه می دهم و میگم" همسرم به من محبت نمی کند، مرا درک نمی کند" خوب چه ربطی داره انگشت دستت زخم
شده چرا انگشت پایت را آدرس می دی!

1402/04/09 19:17

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1402/04/09 19:18

احساس منعکس کننده حالت های روحی است. امنیت را اگر نشناسیم آدرس اشتباه خواهیم داد.اگر ما احساس ناخوشایند داریم یعنی یك جایی از روحمان
در حال اذیت شدن است. به قول مولوی یك روز پرنده ای در آسمان پرواز می کرد شکارچی به سایه اش تیراندازی می کرد و دنبال سایه ی پرنده می دوید.
درست کاری که ما با روح مان می کنیم. روح مان توی آسمان پرواز می کند سایه اش روی احساس مان افتاده بعد ما به دنبال سایه می دویم و می خواهیم
سایه را درست کنیم. شاد نیستیم بعد یك آهنگ شاد می گذاریم و شروع می کنیم به رقصیدن. وقتی از مادرها می پرسم شادهستید یا نه اذعان می کنند که
خیلی؛ در روز ساعت ها آهنگ می ذارم و می رقصم. چه ربطی دارد؟ مرغ توی هوا می پرد ما دنبال سایه اش می دویم.
پس امنیت یك درک است. درک در ناخودآگاه ما است. احساس در ذهن آگاه ما است و رفتار هم بر پایه ی ذهن آگاه است. در حقیقت درک نا امنی و مقصر
و مظلوم از ناخودآگاه ما که در کودکی شکل گرفته است، می آید. یعنی از زمانی که ذهن و ناخودآگاه شکل می گیرد ما ناامن می شویم بعد در بزرگسالی و
در رفتار و بخش آگاه دنبال دلیل ناامنی می گردیم و اشاعه اش می دهیم به جامعه ومعیشت و .....که این کار در بخش آگاه ذهن صورت می گیردو ما اول
مظلوم می شویم و درک مظلوم از خودمان پیدا می کنیم بعد دنبال ظالم می گردیم. اولین ظالم هم کیست؟ آقایان و شوهران.
به همین دلیل است که در جامعه ما اکثریت خانم ها مظلوم هستند.امروز دختران ما درک مظلومیت از خود را دارند تا وقتی ازدواج نکرده اند ظالم پدر و مادر
هستند زمانی که ازدواج کردند ظالم میشه همسر.

1402/04/09 19:20

در مورد ناامنی هم همین طور است من در ناخودآگاهم ناامنی دارم، در آگاهم دنبال دلیلش می گردم. این سه درک از ناخودآگاه ما می آیند و ذهنی هستند
اما قرینه ی آن ها را در عینیت هم داریم. یعنی ما مقصر و مظلوم و ناامنی واقعی هم در بیرون داریم.
در فرهنگ لغت ریشه کلمه امن و هر کلمه ای که ریشه آن امن باشد مثل مؤمن، ایمان و امنیت همه یك معنای واحد دارند و آن " نداشتن ترس " است.
چون حاصل ناامنی ترس است.

درک ناامنی-------- احساس ترس درک امنیت ------------ احساس آرامش

هرجا که کلمه ی امنیت هست آرامش و نبود ترس است. احساس ناشی از حضور امنیت، آرامش است و احساس ناشی از ناامنی، ترس است. نتیجه ی امن
بودن اعتماد است و نتیجه ی ناامن بودن عدم اعتماد است

1402/04/11 14:58

اما یك موقع است که ترس ذهنی است و وقتی ترس ذهنی باشد دیگر ترس نیست بلکه اضطراب است. در روانشناسی اضطراب یعنی ترس از موهومات یعنی
منشأ آن مشخص نیست و این ناامنی یك تصور ذهنی است و اصلا در بیرون وجود ندارد ولی من ناامن هستم. این ناامنی ها از کودکی و گذشته می آیند. من
ذهناً ناامن هستم و دلیلی عینی برای آن وجود ندارد. در شصت و هفتاد سال پیش جامعه ی ما بسیار فقیرتر از امروز بود و اصلاً قابل مقایسه با زندگی امروزی
نیست. زندگی آباء و اجداد ما از نظر مالی و مادی و معنوی با زندگی امروز ما قابل مقایسه نیست. امروزه ما بسیار مرفه ولی ناامن هستیم. امنیت نداریم چون امنیت
ذهنی ربطی به قضایای بیرون ندارد. قضایای بیرون فقط می توانند یك محرک باشند. اجداد ما امن بودند و ایمان داشتند و با درآمد یك روزه ای که در جیب
داشتند شکر می کردند و بدون دغدغه به خانه می رفتند اما ما امروز توی حسابمان پر از پول است و می دانیم که تا دو سال آینده هم داریم که بخوریم اما
باز هم نگران هستیم. ما برای این که روزی احتمالا اتفاقی خواهد افتاد از ذخیره امروزمان استفاده نمی کنیم و لذت نمی بریم؛ این یعنی ناامنی ذهنی که
امکان ندارد از بین برود. مگر این که ذهن و درک خود را تغییر دهیم تا این ناامنی از بین برود. اگر درک خود را از امنیت عوض کنیم این ناامنی های امروزی
از بین می رود.
ادعا می کنیم که شاد نیستیم تصمیم می گیریم که سفر برویم تا بلکه شاد شویم می رویم و برمی گردیم اما باز هم راضی نیستیم وشاد نمی شویم. چون درک
ناامنی داریم و هیچ چیز نمی تواند آن را از بین ببرد مگر این که درک را عوض کنیم و عوض کردن درک در حوزه کار ما و این دوره نیست کار ما و این دوره
این است که پیدا کنیم چه کار کنیم تا بچه های ما این درک ناامنی را پیدا نکنند و حوزه ی درس ما امنیت کودک است.

1402/04/11 15:06

پس ما از یك ناامنی ذهنی رنج می بریم نه از یك ناامنی عینی. یکی از دلایلی که ناامنی ذهنی شکل می گیرد تجربه دوران کودکی است. و یکی دیگر از دلایل
آن بستر تاریخی کشور ما است. تاریخ ما بسیار تاریخ ناامنی است که در قالب خصوصیات به ما و فرزندان ما منتقل شده است.
در بحث رشد گفتیم: استعداد، خصوصیات (اقتضاعات) و محیط، از عوامل رشد هستند. خصوصیات با ما در طول تاریخ همراه است. ما تنها کشوری در دنیا هستیم که 1211 جنگ را پشت
سر گذاشته ایم که اگر تاریخ مان را 6111 سال بگیریم یعنی هر 5 سال یك جنگ و خونریزی، قتل و غارت که آخریش هم جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
است. ما در حال حاضر تاوان ناامنی های جنگ را می دهیم. و در این حالت هیچ چیز شما اصلاً مقصر نیستید. هر جامعه ای که این مراحل را می گذراند،
جامعه شناسان و متفکرینش باید در مورد مسائل و تبعات آن کار کنند که متأسفانه ما اصلاً به جامعه شناسی نمی پردازیم و همه مسائل را از روان شناسی
می خواهیم. نمی دانیم که در مسئله امنیت روانشناسی حرفی برای گفتن ندارد. می تواند اثرات ناامنی را در ذهن بررسی کند و آسیب های ذهنی ناشی از آن
را درمان کند ولی در ایجاد امنیت و سلب امنیت هیچ نقشی ندارد. امنیت در حوزه روانشناسی نیست. اما ما برای هر اتفاقی می رویم سراغ روانشناسی.
امنیت و ناامنی حوزه ی اجتماعی دارد و در حیطه جامعه شناسی است. جامعه شناسی به ما میگه که چرا ما ناامن هستیم و چگونه باید امن شویم. روانشناسی
در حوزه روان انسان است و روان انسان در همه ی جهان یکی است و یك نوع است ولی شرایط زیست در نقاط مختلف دنیا متفاوت است، دلایل ایجاد ناامنی
هم متفاوت است.
عامل دیگر در ایجاد ناامنی بالیای طبیعی هستند که ما جزو 11 کشور اول بالخیز در دنیا هستیم. هر چند سال یکبار یك زلزله یا سیل یا خشکسالی فاجعه
آمیز داریم. کشور ما در طول تاریخ گرسنه بوده است و همیشه ناامنی غذا داشته ایم. ما کمتر از 51 سال است که در مقیاس ملی سیر شده ایم. هنوز 111
سال از سال دم پختکی نگذشته است. اواخر دوره ی قاجار کمتر از 4 نسل پیش در ایران قحطی آمد. قحطی آن قدر شدید بود که در تهران یعنی پایتخت
مردم از گرسنگی تلف شدند . دولت آن زمان در هر گذر دیگ بزرگ بلغور و برنج بار گذاشت تا مردم از گرسنگی نمیرند و از ان به بعد آن سال به نام سال دم
پختکی معروف شد. همچنین ما سال های قحطی و بیماری های واگیردار کشنده و خشکسالی بسیاری در تاریخمان داشتیم که همه این ها بستر ناامنی ساخته
که ذهن های ما ناامن شکل بگیرد. وعامل بعدی شکل گیری ناامنی، رفتار والدین با کودک است. اولین پدیده ای که در کودک آسیب می

1402/04/14 08:48