پارت653
من چقدر شیطنت صداش و دوست داشتم چقدر خوب بود تو اون لحظه فقط من و جاوید بودیم هیچ نفر سومی
بینمون قرار نمی گرفت چقدر حس و حالم با صبح فرق می کرد.
انگشت هام و لابه لای موهای درهم شده اش کشیدم تکونی خورد اخم ظریفی کرد دست هاش دورم تنگ تر
شد وقتی اینجوری سفت نگه ام می داشت احساس امنیت می کردم حداقل امروز فهمیدم انقدر برای این مرد مهم
بودم که پشتم و هیچ وقت خالی نمی کرد.
دستم سمت صورت اصلاح نشدش رفت زبری صورتش نوازش کردم انگشت هام بنای شیطنت گذاشت بودن انحنای
لب باریکش لمس کردم قبل اینکه انگشتام عقب بکشم انگشتم و گاز کرد.
- ای بدجنس
چشم هاش و باز کردطوسی های خوش رنگش هم مثل لب هاش می خندیدن.
- تو بیداری ؟ چرا نمیگی سو استفاده گر؟
یک چشم و بست و با یه چشم باز نگاهم کردم : من یا تو که تو خواب به پسر مردم تعرض می کنی ماه خانم..
زیر لب بدجنسی گفتم دلم نمی خواست بلند بشم جام خوب بود گرم و راحت و امن ولی باید برای ناهار چیزی
درست می کردم جاوید نمی تونست غذای چرب و شور بیرون بخوره.
اه کشیدم اصلا عالقه ی نداشتم از جام تکون بخورم تکون که خوردم جاوید محکم تر نگه ام داشت و این دفعه
پاهام و هم با پاهاش قفل کرد.
جاوید :کجا ماه پیشونی؟
چونه ام بالا گرفتم چشم بازش و باریک کرده بود.
- یه چیزی برای ناهار درست کنم تو هم یکم بیشتر استراحت کن جات تنگ بود اذیت شدی.
جاوید : من که جام خوبه !تو هم که خوب تو بغلم جا شدی ... الان جات بده؟
1403/08/09 03:41