#شعلههایعشق😈💦
#پارت24
باید میفهمیدم اون دختر کیه ؟!
من اصلا نمیشناختمش همیشه امیر این کار هارا به عهده میگرفت اما حال باید درمورد دخترک بیشتر تحقیق میکردم .....
باورش برایم سخت بود که به یک دختر کاملا بی دفاع تجا.وز کنم .....
لعنتی زیر لب به خودم گفتم و شیر آب گرم رو باز کردم،سریع دوشی گرفتم فردا روز مهمی بود بخصوص که باید تکلیف زن هو.سبازم رو مشخص میکردم .....
از حموم فقط با یک حوله زدم بیرون که هستی غرق در خواب رو روی تخت دیدم .....
بهش اهمیتی ندادم و از اتاق خارج شدم امشب رو تو یکی از اتاق های مهمان سپری میکردم....
روی تخت دو نفره اتاق مهمان دراز کشیدم اما با تصور اینکه فردا جلسه مهمی دارم و باید مقاله رو کامل کنم سریع بلند شدم به سمت اتاق کارم رفتم باید سریعتر تمومش میکردم .....
1403/06/26 14:40