موهامو بوسیدو گفت
- اگه جای منو تو قلبت پر نمیکنه ... میتونه بیاد من حرفی
ندارم
شوکه نگاهش کردم
با خنده نگاهم کردو گفت
- من خیلی حسودم آنا انو میدونی که ...
سه سال بعد
از زبان مکس :
لباس خواب ساتن لطیف آنا رو کنار دادم و نرم شکمشو دست
کشیدم
دستشو گذاشت رو دستمو گفت
- مکس ... دکتر گفت ماه آخر رابطه نداشته باشیم
- هنوز سه روز مونده تا ماه آخر
خندید و چشم های خواب آلودشو باز کرد
- تو که ماه آخرم ول کن نیستی
حق با آنا بود ...
1403/09/14 09:20