این دختر واقعا یه چیزی کم داشت
- خب تو چی بهش جواب دادی؟
- منم گفتم نه ... چون اگه اونجوری بخنده مشخص میشه که دندونای باالش
روکش طال داره
با این جواب آنا از خنده چشم هام تر شد و گفتم
- اوه خدای من... آنا ... این جواب از کجا به ذهنت رسید ... دیدم موقع
خداحافظی زل زده بود به لبم ... پس دنبال دیدن دندونای طال بود
آنا با شیطنت خندید و گفت
- دختر خوبیه اما زود باوره
- دقیقا
یکم سکوت کردیم که آنا گفت
- مکس ... میشه قبل از خونه رفتن بریم مامان رو ببینم
میدونستم خیلی دلش تنگ شده
برای همین میخواستم بگم باشه
اما خواستم قبلش یکم اذیتش کنم برای همین گفتم
- باشه اما یه شرط داره
از زبان آنا:
بازم مکس میخواست شرط بذاره
گفته می تونستم حدس بزنم شرطش تو چه زمینه ای هست
1403/09/12 10:09