The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

سوتی های زنونه😅😉❤❤

94 عضو

بچ ها من ازامشب ب مدت یک هفته نیسم سوتی یا خاطره داشتید ب اون یکی ادمین بفرستید خودمم اومدم قشنگ جبران میکنم کانالو

1398/07/04 13:20

سلام مهربانو جان..???

من 29سالمه ودخترم5ساله وپسرم2ساله است??

شوهرم بخاطر کمردرد وپا درد دکتر فیزیو تراپی بهش گفته بود پاتو اتو بکش..?

منم پتو انداختم رو پاش واتو رو میکشیدم رو پاش.
شوهرم گفت آب تو اتو نیست چرا؟؟??

منم فکر کردم میخواد بابخار باشه ومنم دکمه بخار وزدم...??

وااای شوهر بیچاره ام نمیدونست دادبزنه،بخنده،دعوا کنه...??

کمرشم درد میکرد نمیتونست پاشه بدو اینور اونور بنده خدا صورتش سرخ شده بود از درد وخنده???

یه ربع بعدش دخترم مثلا میخواست بازی کنه دوید پرید رو باباش واونم..واويلا دادو بیداد که آااای کمرم شما منو کشتید ????

یه ده دقیقه بعدش شوهرم دراز کشیده بود پسرم اومد ماشینه اسباب بازیشو پرت کرد تو صورتش
بنده خدا مونده بود تو آمپاس شدیییید...جاش تا سه روز ورم داشتو کبود بود.... ????

بنده خدا ميگفت یعنی من زنده از این خونه میرم بیرون....????

هنوزم جا سوختگیه پاهاش هست...
????????
ببخشیدطولانی شد....
@zaanone

1398/07/04 15:37

سلام خاستم یکی دیگه از سوتیامو که شوهرمو از من نا امید کرد بگم.
منو شوهرم داشتیم فیلم میدیدم زنه و مرده رفتن شمالو بهشون خیلی خوش گذشت. بعد اتمام فیلم من گفتم عشقم ماهم بریم شمالی نگاه کرد گفت الان کجاییم گفتم خونه. بعد سرشو تکون داد گفت ااا باشه ?بلند شدم رفتم آشپزخونه یادم اومد ما خودمون شمال زندگی میکنیم ????
@zaanone

1398/07/05 12:05

سلام دوباره
اینم از سوتی من و شوهری
یه شب که منو همسری مشغول عملیات بودیم از کاندوم استفاده کردیم یهو وسط عملیات همسری دید کاندوم نیستش

حالا دو تامون پاشدیم روی تخت زیر تخت و زیر روتختی دنبالش میگردیم

حالا این وسط فهمیدم یه چیزی تومه
بعد با جیغ اقایی رو صدا کردم نگو لامصب گیر کرده توم منم یاد سوتی تو کانال که خانومه رفته اورژانس گفته پلاستیک توم گیر کرده افتادم و غش کردم از خنده??

که به سوتی خندیدم وسرم اومد اقایی هم حیرون ?

ولی خداروشکر که تونستم درش بیارم و کار ب اورژانس نکشید ولی قرص اورژانسی لازم شدم???
@zaanone

1398/07/05 13:33

ما توي دوستامون يك اكيپي داريم كه تازه باهاشون دوست شديم و شباي جمعه نوبتي هرهفته خونه يكي جمع ميشيم.
اون شب اولين باري بود كه نوبت ما بود و منم از اونجاي كه اولين بار بود و خييلي هم رودروايسي داشتم خيلي تلاش ميكردم همه چي عالي باشه.
خلاصه دو سه ساعت گذشت شوهرم رفت لپ تاب و وصل كرد به تي وي و رفت تو پوشه آهنگا و منم گفتم آهنگايي كه از فلش فلاني(يكي از دوستامون كه
مهمونا هم ميشناختنش)ريختم و بذار و اونم آهنگ گذاشت..
خلاصه همه چي خوب بود تا اينكه يهو ديديم يه كليپ اومد ، همه چشم دوختيم به صفحه بزرگ تلويزيون كه كليپ چيه،
يه دختري خيلي محترمانه داشت درس ميخوند مهموناي ما هم كنجكااااوو ميخ تي وي بودن
كه يهو يه آقايي اومد لخخخخت با دودول آمااااده?????
عاقا شوهرم نفهميد چطوري ردش كرد فقط هي ميگف بخدا ما نميدونستيم اصلا?????
مهمونا هم كه داشتن هلاك ميشدن از خنده هركدوم ي تيكه از مبل و گاز ميزدن??? منو شوهرمم قرررمز شده بوديم از خنده و خجالت
خلاصه آخر مجلس همه به شوهرم ميگفتن حسين جان فلش مياريم همون آهنگاتو برا ما بريز ???????
هنوزم كه هنوزه از اولين پذيرايي ما يادشون نرفته و ميخنديم گاهي دورهم????
@zaanone

1398/07/05 13:42

پاسخ به

سلام به شما مهربانوی عزیزوتمامی اعضا کانال باحالتون ،وقتتون بخیر ❤️ شب چهارم ماه محرم بود که بیرون ا...

شوهرت کدوم کاناله?

1398/07/05 13:49

پاسخ به

شوهرت کدوم کاناله?

الان پدرشو درمیارم

1398/07/05 13:51

منظورش مادرشوهرش بود ک گفت شوهرم هواسش نبود

1398/07/05 13:55

پاسخ به

منظورش مادرشوهرش بود ک گفت شوهرم هواسش نبود

?????

1398/07/05 14:22

سلام به شما و این کانال خیلی باحالتون
ی سوتی دارم

ی روز رفتم مراسم ختم یکی از اقوام نزدیک موقعه بر گشتن ی یکی از صاحب عزا به جای اینکه تسلیت بگم گفتم ایشالله خوشبخت بشن
من ?????????☹??
صاحب عزا ????????????
@zaanone

1398/07/06 21:24

این باحال ترینهه وخیلیی قدیمی مال 60 سال پیش

ما طبق رسم خانوادگیمون هرسال میریم یه جایی به اسم شازده علی اصغر این رسم 100 سالس .
حدود 60 سال پیش اون موقع اونجا آب نداشته و به سختی اب پیدا میشده
پدربزرگ من که اونموقع 20 سالش بوده برای روشن کردن بخاری نفت ها رو کرده بوده توی آفتابه و با خودش اورره بودهه
وقتی بخاری رو روشن کرد اون آفتابه نفت دار رو میذاره یه گوشه یکی از فامیلوشون یه خانوم 30 ساله که به شدت دسشویی داشته میادد در به در دنبال آب و میره میبینه یه آفتابس همون نفته ?
بعد میره دسشویی اونو به اونجاش میزنه و یه دفعه جیغغعع میزنه از شدت سوزش بعد همه میان شلوارش رو پایین میدن و باد میزنن


و اون خانمم میگه محمدد امیننن الهیی ذلیل شیی ?? پدر بزرگ منم فرار کردههه ???
@zaanone

1398/07/06 21:25

?

1398/07/09 23:19

نترکین این همه فعالین?

1398/07/09 23:20

چهارماه از فوت برادرم گذشته بود که عقد کردم
محضری و مختصر البته

همون روزا مادرشوهرم بیمارستان بستری شد
با شوهرم رفتیم پیشش
اتفاقا همون بیمارستانی بود که مرحوم برادرم بستری بوده ?
منم به محض ورود داغم تازه شد و بغضم ترکید ?
حالا همه فکر میکردن من بخاطر بستری شدن مادرشوهرم گریه میکنم ??
شوهرم بهم میگفت عزیزم چیزی نیست فردا مرخص میشه نگران نباش دفعه اولش نیست که !

بعدها شنیدم فامیلاشون گفته بودن : عروس فلانی اینقد براش بیتابی میکردههههه انگار ده ساله عروسشه ، خوش به حالش ، چه شانس آورده عروس دلسوزی گیرش اومده !!! ????

هنوزم شوهرم فکر میکنه من بخاطر مادرش گریه میکردم ??

منم چیزی نمیگم و خاطرم عزیزه ??
@zaanone

1398/07/11 23:09

خبر خوب برای خانم های علاقه مند به چالش???
♥️♥️♥️
????
و اما #چالششششش جدیدمون
?لطفا جواباتونو بصورت خلاصه در حد چند تا خط برامون بفرستین ??
?در طي هفته جواب خانم هارو توی کانال میزاریم.

سوال??
❤️❤️ #چالش جدیدمون ...

تا حالا مچ چه کسی رو تو وضعیت+18گرفتین ؟؟؟؟???
کی بوده ؟؟?
چی بوده ؟؟?
کجا بوده ؟؟?
باکی بوده ؟؟?

?یادت نره که کوتاه و مختصر باشه
``
✅جواباتونو برام بفرستین
فقط کوتاه باشه و بدون غلط املایی ? لطفا دو
@zaanone

1398/07/11 23:54

سلام مدیر جون ممنون ازکانال خوبتون تازه باکانالتون اشناشدم خیلی باحالیدسوتیاااا??


یه سوتی دارم برااولین بارکه
باخواهرم رفته بودیم استخر، خواهرم همیشه میرفت ومن دفعه اولم بود، خلاصه اول سانس بود و رفتیم تو آب ، من یهو چشمم افتاد به پای خواهرم گفتم واااامریممم ???چرا کفشاتو دراوردی?
حالا اون نگاه من کرد گفت تو مگه در نیاوردی???

منم با اعتماد بنفس پامو با کفش اوردم بالا گفتم نه???????

بعدش نگاه کردم دیدم هیشکیییی کفش پاش نیس بجز من?

بعداز اون هربار میریم خواهرم میگه کفشاتو دربیاریا????
@zaanone

1398/07/11 23:56

سلام مهربانو جاااان?

ممنون از کانال بسیار خوبتون موقعی که سوتی ها رو می خونم میگم خداروشکر مثل من زیاد هستند.?

چند سال پیش برای خرید از مغازه ای ماشین رو پارک کردم زمانی که سوار ماشین شدم و خواستم از پارک در بیام یه نگاهی توی آینه بغل انداختم دیدم وای یه آقاهه موهاش رو دم اسبی بسته وسوار موتور با سرعت داره میاد (آخه تو شهر ما هنوز اینجور تیپی نبود ) از پارک ماشین رو داشتم در می اوردم که یدفه دیدم ای دادبیداد این آقاهه که جلوی ماشین من خورده زمین و کش موهاشم بازشده بود و موهای ژولی پولی ، خیلی حول کردم و پشت فرمون جیغ میزدم به سختی نیم خیز شد و گفت هوی کی به تو گواهینامه داده??

وای خدا اینو که گفت بیشتر حول شدم و اشتباهی پامو گذاشتم رو گاز دوباره زدم به آقاهه،???

مردم همه جمع شدند آقاهه دوباره از زیر ماشین اومد بیرون و خواست چیزی بگه که مردم بهش گفتند بابا اگه جونت رو میخوای هیچی نگو از ماشین دور شو بعد بگو،
???
قسمت جالبش اینجا بود که دیدم بغیر از اون آقاهه یه پسر جوون از زیر ماشینم اومد بیرون

نگو اینا دو نفر سوار موتور بودند.

خدا رو شکر چیزیشون نشد فقط قیافه هامون دیدنی بود.
قیافه من????
قیافه آقاهه???????
قیافه پسر جوون??????
@zaanone

1398/07/11 23:58

سلام ممنون از کانال خوبتون .یادم میاد من 7 یا 8 سالم بود یروز همینجور تو وسایلای بابام کنجکاوی میکردم ی بادکنک دیدم بر داشتم بادش کردم دیدم به جای اینکه گرد وبزرگ بشه دراز شده خیلی خوشم اومد ازش ی دو تا دیگم بود اونارو برداشتم رفتم تو اتاقم یکیشو توش اب ریختم بادشم کردم زیاددد گذاشتم جای کتابام رفتم مدرسه اومدم دیدم نیس نمیدونم کی برداشته بود تاچند وقت سراغشو میگرفتم نگو کاندوم بوده احتمالا مامانم برداشته بود این گذشت و بزرگترشدم رفتم خونه خواهرم خوب یادمه سال اول خونه داریش بود شوهرخواهرم ی تیشرت خریده بود منم خیلی خوشم اومد برداشتم پوشیدم رفتم جلو اینه ژست گرفتم میگفتم چی خوشگله دستامو تو جیبش کردم ی پلاستیک کوچیک دیدم در اوردم گفتم فاطمه این چیه مواده؟ چی لیزه بازش کنم اونم میگف نه بزار سر جاش نگو کاندوم بود. میخندیدن و هیچی نمیگفتن . من خیلی شیطونم هرجا میرم کاندوماشونو زودی میبینم خونه خواهر دیگمم تو لوازماش دیدم ولی اونجا دیگ میدونستم چیه .تا ازدواج کردم برای بار اول ک شوشو واسم خرید با کنجکاوی نگاش کردم گفتم اااا بادکنک بچگیامممم شوهرم انقده بهم خندید وازخجالتم همچی در اومد ک یادم باشه دیگ فضولی نکنم .ولی جدای از شوخی خانوما کاندوم رو یجایی بزارین ک بچه ها نبینن .

1398/07/12 00:56

سلام .من ی دختر شیش ماهه دارم ک خیلی شیطون و نازه. بعد مدتها دیشب رفتیم بیرون دور زدن .ساعتای 9 شب بود شوهرم گف چون خیلی وقته بیرون نیومدیم بریم ی رستورانی جایی غذابخوریم .جاتون خالی رفتیم ی جای باکلاس و خیلی شیک ومجلسی جای سفره خونه ها نشستیم ک راحت باشیم دخترمم خواب بود تازه بیدار شده بود خوشحاال حرف میزد بابا بابا میگف ماهم ذوق میزدیم غذامون رو اوردن و تازه چن قاشق خورده بودیم دیدیم ی صداهای عجیب غریب میاد و زیر دخترمون گرم شد وای خدا براتون بگم ب شوهرم گفتم نفس پام داغ شد گف الکی نگو دخترم خوبه جیش نمیکنه گفتم باور کن داغ شدم چشمتون روز بد نبینه دادمش بالا دیدم اوخ اوخ زده ریده ب همه جا ساق و لباسشو شلوارمنو پتو شو همه رو ریده پیده کرده بود شوهرم از خنده غش کرده بود بلند شدم رفتم تو ماشین عوضش کردم خداروشکر همیشه ی دو دست لباس برمیدارم چون میدونم لازمم میشه ‌.دیگ اشتهامم کور شد .دیگ ما باشیم بریم بیرون غذابخوریم .یادمه یبار توعقد با شوهرم رفتیم بیرون غذا بخوریم .رستورانش دوبلکس بود طبقه بالا رفتیم و خیلی رمانتیک نشستیم و حرفای عاشقانه میزدیم درحین غذا خوردن شوشو گف ک بیا این دستمال کاغذی رو میزو بردار شب لازممون میشه??? منم ی نگا دور برمو کردم دیدم کسی نیس از پایین رستورانم دید نداره خیلی ماهرانه کارتون دستمال کاغذی رو برداشتم تو کیفم گذاشتم وجاتون خالی غدامونو خوردیم پاشدیم بیایم پایین شوشو گف بالا رو نگاه نکن دوربین داره واییی نگم براتون سرخ وسفید وابی وقرمز همه رنگ شدم با سری پایین تند تند رفتیم بیرون .خداروشکر صاحبش هیچی نگف بهمون وگرنه ابرو واسمون نمیموند دیگ هیچی تا خونه ترکیدیم از خنده و شبم از خجالتمون در اومد اقایی

1398/07/12 00:56

سلام ی خاطره از فامیلمون میخام بگم بخندین . دختر عموم میگف من همیشه تو خونمون اسفند ک دود میکنم رو سر پسرم میبرم بلند بلند صلوات میفرستم تا بچمم یاد بگیره اونم همیشه وقتی دود میکنم میگه .خلاصه میگف رفتیم خونه کسی اقایه خونه داشت نشئه میکرد دود خونه رو برداشته بود تازه این پسر منم میرف نزدیک اقاهه میگف اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم .تند تند اینو میگف .اقا من از خنده مرده بودم میگفتن چی شده نمیتونستم چیزی بگم .پسرم فک میکرد اسفند دود میکنه صلوات میفرستاد .روزتون خوش .ممنون از کانال خوبتون خیلی دوستووون دارمممممم

1398/07/12 00:56

خب جواب چالش???

سال آخر دبیرستان بودم و امتحانای خرداد بووود
تو خونه تو اتاقم که پنجرش به کوجه میخورد مثلا داشتم لب پنجره درس میخوندم??
بعله دیگهههه
بخاطر عقب نشینی ساختمون یه گوشه دنج درست شده واس دخمل پسرایی که دوس دختر پسرن
یباری که داشتم نگاه میکردم لب پنجره دیدم دختره و پسره خیلی شیک و مجلسی اومدم این گوشه دیگ بعد کلی حرف زدن وای ک دست پسرهههه داره یجاهایی میرهه??
یهو دوممه ها دختررو در آورده بیرون یه دست دیگشم بجا دیگس?
دختره هم که بیهوشههه?
وای ک بگم تو چ وضعیتی بودن
خدا نیاره برا کسییی?
منم یه لیوان آب برداشتم و ریختم رو سرشون??
یهو جیغ و دادشون رفت هوا
اهخ ک چقد دلم خنک شد
من خونه باشم و درس بخونم?
شما عشق و حال کنید
تامام
کانالتون توپه?

1398/07/12 13:05

سلوم و اما سوتی من....رفته بودیم ده تفریح..وارد حیاط طرف شدیم سگ داشتن?منم ک میترسم ازسگ??......یبار با بروبچ رفتیم بیرون برگشت من تنها بودم تا درحیاطو باز کردم دیدم سگه ناگهان جلوم سبز شد منم ازترس بهش سلام دادم?????خود سگه هم هنگ کرده بود خلاصه جونم براتون بگه تا توخونه دوویدم و میترسیدمومیخندیدم??

1398/07/12 13:06

سلام ممنون از کانال خیلی خیلی خوبتون
حوصله توضیح زیاد ندارم فقط بگم ما تو دوران عقدی هر وقت کاندوم کم میاوردیم از کاندوم مامانم اینا استفاده میکردیم اخه جاشو بلد بودم شبا میرفتم ور میداشتم???
روزتون خوش

1398/07/12 13:06

پاسخ به

خب جواب چالش??? سال آخر دبیرستان بودم و امتحانای خرداد بووود تو خونه تو اتاقم که پنجرش به کوجه می...

????

1398/07/12 16:13

??چند تا از پاسخ عزیزان به چالش

⚜️⚜️⚜️⚜️

جاریم عقد کرده بودن با شوهرش تو اتاق خواب بودن دم صبح بوده و اینا در حال عملیات، لخت لخت بودن ،بعد گوشی سیار??تو اتاق اینا جا مونده بوده یهو گوشی سیاره زنگ میزنه وجاریم همینجور که لخت شیرجه میره که گوشی رو برداره تا بقیه بیدار نشن??یهو مادرشوهرم بدون اینکه در بزنه میاد تو اتاق و همه چیو میبینه و گوشی سیار رو برمیداره تا تلفون رو جواب بده???

➖➖➖➖
سلام ادمین جوون
اخر شب عروسی پسر خالم بود مراسم روستا بود خونه عروس وخالم تویه حیاط بود منم 12 سالم بود حسابی شیطون ?.انقد خسته بودم کسی نفهمید رفتم خونه عروس خوابیدم عروس وداماد اومدن برای خواب منم جایی خواب بودم که دیده نمیشدم سروصدا شد بیدارشدم دیدم چه صحنه هایی ?همشو تااخر نگاه کردم ? ?????
➖➖➖➖
سلام .
یه اتاق ما 2تادر داشت یکی از داخل خونه یکی بیرون خواهرم بگه نامزدش بیاد ماهم بیخبر .رفتم تواتاق کارداشتم دیدم درحال عملیات خفن ???
تامنودیدن نمیدونستن چیکار کنن منم اولش خشکم زد کاملا همه جای دامادمون رو دیدم ?? اومدم بیرون بلند خندیدم ?به خواهر ومامان ایناهم گفتم طفلکی دامادمون یه مدتی نیومد خونمون خواهرم هم بامن قهر کرد میگفت ابرومونا بردی ??????
⚜️⚜️⚜️⚜️
@zaanone

1398/07/12 16:20