گروه سوتی های زنونه😅😉❤❤

سلااااااام ب مهربانوی گل و خانومای همیشه در صحنه با سوتیاشون

اینم دومین سوتی البته سوتی شوهرم من ی خانوم تپلم ی برادر شوهر کوچیک تپل هم دارم یروز با شوهرم و برادر شوهرام نشسته بودیم

برادر شوهر کوچیکه خیلی پشت گردن و زیر بغلش سیاه شوهرم بهش گفت رضا چیه انقدر سیاهی

منم اومدم مثلا طرفداری بچه و بکنم گفتم ن بخاطر چاقی

شوهرم گفت ننننننننن یکی هست مثل رضا ولی انقدر سفید و بلوری?????

خودش متوجه نشد برادر شوهر بزرگم ک تو افق محو شد کوچیکه هم فقط داشت میخندید ????
??????
@zaanone

1398/06/29 20:31

سلام مهربانوی عزیزم ?

خاطره من مال حدودا 20سال پیشه. خواهرم 7سالش بود یک شب پدرم مریض بود رفته بوددکترواومد .وقتی اومد ما دورش گرفتیم که دکترچی گفت وچی نگفت که یهو خواهرم نسخه رابرداشت یکم نگاه کرد و گفت: بابا پس شیافات کو؟؟؟??

ماهمه باتعجب نگاش کردیم که مگه تومیدونی این توچی نوشته؟؟

گفت اره اولش نوشته هو الشافی ??
?????
قیافه ما ???????
قیافه خودش ??☺️☺️
و پدر مریضم ☹️☹️??????
@zaanone

1398/06/29 20:31

سلاااااااام مهربانووجونم وخواهرااای

خوشگلم من ک عاااااااااشق کانالتووون شدم شدییییید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

همین چن لحظه پیش ی سوتی دادم تووپ?من نامزدم و چن روز پیش خونشون بودم تازه دیروز اومدم خونمون (راهمون دوره☹️?)

همین الان ب مامانم گفتم مامان من خودم اتاقمو جارو برقی میکشم حال و بقیه اتاقا باتو اقاا این زنعموی فضولممم ?خونه مابود

داشتم جاروبرقیو میبردم مامانم اومد زوودی جارو رو از دستم کشیید گفتم اواااا مامانم ی چش غرهههه رفت جوری ک این فضول نشنوه
گف عنترررخانوم صدسال یبارم ی بشقاب برنمیدارهااا ولی الان خونه جارو میکنه ???????برو شالتو بردار بنداز سرت

اقااا منم هاااج و واج ک یهو یادم اومد ای وااای با اون گلوی کبود دارم تو خونه ویراژ میرم ?????

حالا قیافه من???????
مامانم????

(مامانا قبلا مهربونتر نبودن؟?)
@zaanone

1398/06/29 20:32

سلام مهربانو جون واعضای محترم کانال

حالا ک محرمه و بازار روضه داغه سوتی بگم از این ایام.

رفته بودیم خونه یکی از همسایه ها روضه ک خانم جلسه اورده بود واحکام میگفت اونروزم احکام غسل ونجاست وپاکی واین حرفها بود

یهو یه خانم تقریبا 35 ساله بلندگفت خانم اگه تو یه روز 3بار بدیم چندبار باید غسل کنیم???

دیگه مجلس رفت روهوا. خانم جلسه هرکار میکرد نمیتونس جمع کنه.???

اخر سر که مجلس اروم شد گفت هر 0ند بتر خواستی بده یه بار غسل کن?????
@zaanone

1398/06/30 15:36

سلام
امروز سر سفره ناهار یکم هواسم پرت بود فکرم درگیر بود

داشتم ماست خیار میخوردم هی فوت میکردم میخوردم

یهو ب خودم اومدم انقد خندم گرف بعد گفتم میفرستم ب کانال????? کانالتون عالیه خیلی دوستون دارم?❤️
@zaanone

1398/06/30 15:37

سلام به همه اعضای گروه سوتی ها گروه خودمون. سوتی من مال 10 11 سال پیشه وقتی کوچک بودم خونه یکی از اقوام نذری برده بودم دختره در و باز کار بجای اینکه اون بگه سلام خوش اومدی من هول شذم یهووی گفتم خوش اومدی دختره خیلی خندش گرفته بود اما بروش نیاورد که من ضایع نشم???
هر باری یادم میادم خندم میگیره .
امیدوارم شاد و خندون باشید

1398/06/30 18:00

خخخخ عزیزم سلام این سوتی اخرت رو پدرشوهر منم داد امروز زنگ زدم دعوتشون کنم امشب شام گفت زحمت نکش مزاحم نمیشیم گفتم اختیار دارین مراهمین گف زحمت کشیدیم درخدمتیم ععععع عووع گفتم خواهش خدافظ ??? ب شوهرم گفتم کلی خندید گفتم عاشق باباتم
@zaanone

1398/06/30 19:50

انرژی مثبت??

1398/06/30 22:47

ی گروه داریم هم برا پیش از زایمان?
هم بارداری?
هم فضولداری??

هرسوالی داری بفرما هر دردو دلی داری بفرما تازه اگه بیشتر بشیم مسابقه میزارم جایزه میدم پس قدم رو چشام بزارین تا مسابقه بزاریم??
بزن روش بپر توش nini.plus/madarankochulu

1398/06/30 22:58

پاسخ به

ی گروه داریم هم برا پیش از زایمان? هم بارداری? هم فضولداری?? هرسوالی داری بفرما هر دردو دلی داری...

?گروه دوستمونه خیلی باحاله عضوش شید جایزه هم میده??

1398/06/30 22:59

پاسخ به

ی گروه داریم هم برا پیش از زایمان? هم بارداری? هم فضولداری?? هرسوالی داری بفرما هر دردو دلی داری...

جایزش چیه

1398/06/30 23:19

?

1398/06/30 23:19

کاندوم??

1398/06/30 23:19

خانوما بچم تب داره میخام پرو فون بدم چقد بهش بدم

1398/06/30 23:33

هرکی میدونه بیاد پی وی استاهم دادم خوب نشد

1398/06/30 23:33

پاسخ به

کاندوم??

?

1398/06/30 23:33

?????

1398/06/30 23:34

سلام عزیزان000

مادرشوهربنده صورت بسیاربسیار لاغر وسبزه خیلی تیره ولی موهایی بسیاربسیار پرپشت و زیبا

کار روزگار من موهای بسیار کم پشت و پوست بسیار سفیدی دارم0

طبق عادت مادر شوهرانه اش نشسته بودیم پیش یک خانم شوخ طبع و مادرشوهرم داشت موهاشو به رخ منه بدبخت می کشید و من هم به اجبار لبخند تلخی میزدم 0

مادر شوهرم جلوی اون خانم گفت : شما موهاتو نمیتونی فربزنی000
چون همین چهار لاخ شویدتم میریزه000
ولی من تصمیم گرفتم برم فر کنم چون خیلی موهام قوی وپرهست?????

یکدفعه اون خانم شوخ طبع نه برداشت نه گذاشت یکدفعه گفت: یک وقت زهرا فر نکنی که شکل بزغاله میشی با این صورت خشک وسبزه ات?????

باورکنید من اصلا از خراب شدن کسی ناراحت نمیشم ولی دلم به حال امد احساس کردم می خوام پاهای اون خانموببوسم دراون لحظه000

مادرشوهرم درجوابش عصبانی شداول یکم خشکش زدبعدش گفت به توچه?????
?????
@zaanone

1398/06/31 11:47

500تایی شدنمون مبارک??

1398/06/31 19:05

سلام من تازه عضو کانال بامزه تون شدم و افسوس میخورم که چرا زودتر پیداش نکردم ?....

والا من عروس خونبسم وخیلی سختی کشیدم .
من وقتی 16 سالم بود خونبس شدم ..
و توی یه تصادف برادرم با ماشین پدرشوهرم تصادف میکنه ودرجا پدرو مادر همسرم فوت میکنه اولش شوهرم تصمیم داشت برادرم اعدام بشه ولی بعد بهم پیشنهاد داد که خونبس بشم ...
من چون عاشق خانوادم هستم قبول کردم
من حق گفتن حرفی یا کاری رو ندارم چون خونبس هستم و میخوام خواهش کنم از همه تورو خدا این جور رسم هارو بزارید کنار ...
شما با زندگی خیلی ها بازی میکنید باعث میشد که از حق انسانیت خودمونم ما دور بشیم ?ولی از اون موقع این کانال رو به طور اتفاقی پیدا کردم خداروشکر دیگه یه گوشه کز نمی کنم و همش میخندم با تشکر .?و خواهش میکنم این مطلب رو انتشار بدید و مردم رو اگاه کنید ..❤️
@zaanone

1398/06/31 19:06

سلام خیلی کانالتون باحاله
جونم براتون بگه من باشوهرم و دخترم که6سالشه رفته بودیم مغازه یکی ازآشناها برای خرید لباس ?من که داخل اتاق پرو بودم دیدم هی دخترم میپرسه عمو این چیه?(سوتین).اون بنده خدام که باشوهرم رودروایسی داشت هی میگفت هیچی عمو مال بزرگتراس براشما نیس.....یه دفعه دخترم گفت آهان فهمیدم هموناس که مامانا میبندن به *** ها شون????‍♀?‍♀منم ازخجالت دیگه روم نمیشد از پرو بیام بیرون??
@zaanone

1398/06/31 19:07

چند تا از پاسخ عزیزان به چالش

?بزرگترین رازی که تو قلبتون بوده و تاحالا نتونستید به کسی بگید چی بوده ؟؟؟
???

????

سلام ممنون از کانال خوبت واقعا عالیه .منم چن تاراز دارم فقط یکیش اینه که من هنوز مجردم و40سالمه. اما خب بالاخره شیطون همیشه هس .دوسه سال پیش سوار ماشین یه پسر شدم منا برد به یه خونه دررامحکم بست وقتی فهمیدم میخاد چیکار کنه داد زدم گفتم دررا باز کن ولی نمیکرد دستاما گرفته بود منم تهدید کردم گفتم اگه ولم نکنی جیغ میزنم همسایه ها بفهمن .بعدم اماما را صدا زدم وقتی به امام حسین رسیدم قسمش دادم نجاتم بده یه هویی پسره دستما ول کردو در را ول کرد وفرار کردم این رازیه که تاحالا به هیچکی نگفته بودم .راز دیگه ام اینه که تنهام همش دلم میخاد باجنس مخالف خودم هم صحبت شم????

???

ممنون از کانال خوبتون
سلام عزیزم
من توی کانال شما هستم
دخترم یه روز گوشیم تو دستش بود
رفته بوده تونی نی پلاش
و پیام های کانالتون رو خونده بهم میگه اینا چیه
من میخواستم براش توضیح بدم ولی باخودم گفتم بهتره بزرگتر شه بهش بگم
ولی براش توضیح دادم
ممنون از کانالتون
اگه کانال شما نبود شاید طول میکشید تا براش توضیح بدم
ولی کانال شما باعث شد بیشتر با دخترم دوست شم

???

سلام بزرگ ترین رازی که تو زندگیم دارم وبه جز همسرم هیچ *** نمیدونه که من تو دوران عقدم خیلی اتفاقی (توسط همسرم خودم البته)بکارتمو از دست دادم وحدود دوسال بعدش عروسی کردیم و چهارسال جلوگیری کردیم والان از بهمن ماه92تا الان منتظر نی نی هستیم.لطفا برامون دعا کنید با اومدنش زندگیمون شیرین تر بشه.ببخشید طولانی شد?

???
سلام بزرگ ترین راز من اینه ک عشقم بم خیانت کرد ولی من بازم با این حال دیوونشم و ارزومه برگرده?

???

سلام ادمین جون اما راز بزرگ من اینه بخاطر ترسی که از رابطه جنسی داشتیم نزاشتم تا چندماه بعد ازدواج شوهرم بهم دس بزنه البته که چقد شوهرم درکم کرد واصلا ازارم نداد ولی بعدش خودم دلو به دریا زدم رفتم عمل کردم واسه برداشتن پرده که اصلا عمل سختی نبود یه بیهوشی سبک همون روزم مرخص شدم به هیچکسم نگفتیم این قضیه رو چون دستمالو خونی تحویل دادیم کسی فک نمیکرد من هنوز باکره باشم بعد یه هفته هم باشوهرم اولین رابطه جنسی رو برقرار کردم ورابطه جنسی مون باعث ارامشونم میشه وهنوزم که هنوزه که چرا اینقد سخت گرفتم به خودم وزودتر نرفتم عمل خیال خودمو راحت کنم دلیل ترسمم واین بود که ازدیگران شنیدم که اولین رابطه دردناکه وناخوداگاه منم نمیتونستم تحمل کنم ازهمینجا میخوام به کسایی که هنوز

1398/06/31 19:35

باکره ن بگم اگه شوهرشون مشکلی نداره برن دکتر وعمل کنن یه عمل فوقالعاده راحته وبدون بستری واحتیاجی هم نیست بزارین کسی بفهمه

1398/06/31 19:35

سلام ادمین جان خیلی کانال خوب و باحالی دارین همیشه لباتون خندون باشه

سوتی که میخوام تعریف کنم مربوط به دیشبه
رفته بودیم مهمونی صاحب خونه رو بچه هاش حساسه میگه جلو کولر نیان سرده مریض میشن یهو دخترش
میخواست بگه داغ دل تو و باد کولر
گفت باغ دل تو و داد کولر ?
@zaanone

1398/07/01 18:43

چند تا از پاسخ عزیزان به چالش

?بزرگترین رازی که تو قلبتون بوده و تاحالا نتونستید به کسی بگید چی بوده ؟؟؟
???

????
یکی از رازهام اینکه من قبل ازدواجم با یکی دوس بودم خیلی همو میخواستیم همش برام حرفای قشنگ میزد ولی نشد ک بشه وقتی ازدواج کردم یبار دیدمش تا یک ماه خودخوری میکردم بعد چندپیام دادیم بهم و تمام شوارم فهمید باهام دعواکرد ولی خداروشکر ب روم نمیاره ولی همش دلم میلرزه ک بزنه توسرم اون کارمو

الان نزدیک 4ساله گذشته هنوز ازدواج نکرده خیلی دلم براش تنگ شده حتی شده فقط یبار عشقم یاقربونت برم گفتنشو بشنوم ????

1398/07/01 19:21

سوتی های زنونه😅😉❤❤

سوتی های زنونه😅😉❤❤

نی نی+ را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

برای عضویت در خبرنامه نی نی+ آدرس ایمیل خود را وارد نمایید

ورود / ثبت نام

فراموشی رمز عبور