The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

سوتی های زنونه😅😉❤❤

94 عضو

یارو 17 تا بچه داشت!

یارانه‌اش كه اومد تو حسابش، دستشو برد توى خشتكش وگفت:
.
.
.
.
.
بنازمت !! سواد نداری ولی اندازه یه مهندس حقوق میگیری!????????


???〰〰〰〰〰〰???
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

1398/07/23 02:15

طرف کفتر می دزده میزاره توی شلوارش

میره مترو زیپ شلوارش باز میشه سر کفتر میاد بیرون

معتاده میگه:








داداش چشت روشن یکی از تخـمات جوجه شده.? ??

1398/07/23 02:17

شوهر عمم شب خوابیدن خونمون نصف شب گوزید بعد خاست بیینه بیداریم به بابام‌ میگه حسین چند برادرید؟
.
.
.
.
.
بابام گفت ﺍﮔﻪ ﺑﻮﯼ گوزت ﺍﻣﺸﺐ ﯾﮑﯿﻤﻮن رو نکشه ﭘﻨﺞ ﺗﺎ ??

???〰〰〰〰〰〰???

1398/07/23 02:18

دیگ سوتی نمیزارینا??

1398/07/23 10:38

فعالیتتون کم شده

1398/07/23 10:39

سلام ممنونم به خاطر کانال عالیتونم ?
داداشم کلاس دومه داشت تکلیفاشو الان انجام میداد باید باکلمه ها جمله میساخت.به تاب رسید.گفت بابا بچه را هول داد?
مامانم???
داداشم???
من???کو تابش???
@sooti

1398/07/23 16:02

ی بار هم دوران نامزدی شب رفتم خونه مادرشوهرم ؛شوهرم اون شب خیلی حالش خوب نبود و همش تو راه دسشويي بود؛ شب رفتیم خوابیدیم و بعد چندديقه ک شوشو در خواب عمیق فرورفته بودن دیدم صداهای عجیبی ازش خارج میشه؛ پيييييس بمممممممممممب تررررررررر  ؛ از اونجایی ک اوایل نامزديمونم بود روم نميشد بيدارش کنم خب بگم چی؛ اغراق نمیکنم ولی هر لحظه احتمال میدادم مادر شوهرم اینا در اتاقو بزنن و بگن چ خبر اونجا ؛ نصف شبی دارین فیلم جنگی نگاه میکنین ؛ باور کنین دقیقا صدای توپ و تانک و مسلسل بود رگباری میزد ناجوووووور؛ دیدم اگه اینجوری پیش بره دوتامونم دچار گوز گرفتگی میشیم خفه میشیم با اینکه زمستون بود و هوا هم سرد پنجره رو ی خرده باز کردم؛ گفتم مردم از گاز گرفتگی خفه میشن ما از گوز گرفتگي؛ الان هر چندوقت میگه واسم تعریف کن و حسابی هم می خنده 
@sooti

1398/07/23 16:04

.از دانشگاه برمیگشتم تو ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم یهو دیدم یکی از استاد هامون اومد نگه داشت و سلام و علیک و اینا بعد گفت سوار شو با هم بریم. منم گفتم خیلی ممنون.وای خدااااا یهو دیدم یه استاد دیگه پشت منه.نگو با اون بوده.یعنی مردم و زنده شدم
@sooti

1398/07/23 16:05

?مرسی از خوشگلایی که خاطره هاشون رو تعریف میکنن و خنده میارن روی لبهامون??

?منتظر خوندن خاطرات و سوتی های جذاب و بامزتون هستیم
???

@sooti

1398/07/23 16:06

یه بارم چندروز پیش صحبت در مورد شلوارهای جین شدتازه مدشده قسمت بالای زانوکه رون میشه پاره پورست بعدداداشم یکی ازاین شلوارا پوشیده بود،همش بامامانم نصیحت کردیم گفتیم ازاینانپوش ،من برگشتم گفتم روزبه روزداره پارگی شلوارازپایین به سمت بالامیره چه وضعشه،یهودستموبردم سمت خشتک شلوارم خواستم بگم یه بارم اینجای شلوارمدمیشه ،گفتم یه دفعه ای اینجاروپاره کنین مدبشه خیال خودتون وراحت کنین بعد دیدم خونه رفت روهوا همه زدن زیر خنده ?????
@sooti

1398/07/23 16:07

خبر خوب برای خانم های علاقه مند به چالش جدید ???

♥️♥️♥️

????

و اما #چالششششش جدیدمون

?لطفا جواباتونو بصورت خلاصه در حد چند تا خط برامون بفرستین ??

?در طي هفته جواب خانم هارو توی کانال میزاریم.


❤️❤️ چالش جدیدمون این باشه??


☄️ تاحالا یواشکی به حریم خصوصی کسی مثل گوشی ، دفتر خاطرات و یا هر چیز دیگری ...سرک کشیدی ؟؟؟؟

چه چیز جالبی پیدا کردی...؟؟؟

?یادت نره که کوتاه و مختصر باشه?



✅جواباتونو برام بفرستین
فقط کوتاه باشه و بدون غلط املایی ? لطفا
@sooti

1398/07/23 16:11

ی بار که عقد بودم شب با شوهری خونه ما رفتیم واسه خواب و تو اتاق خواهرم صبح تقریبا ساعت شش ونیم و مشغول عملیات بودیم خواهرم هی به در میزد فلانی مقنعمه منا بده و من تا اومدم پاشم دیدم دوید اومد تو اتاق حالا من و شوهری لخت دوتایی پریدیم زیر پتو و خواهرم میگفت دیرم دیرم اه اه دیرم شد خلاصه خودش مغنعشا برد?ولی هیچکدوم بعدا به رو خودمون نیاوردیم
@sooti

1398/07/23 16:26

زمان عقد رفتیم مهمونی منزل خواهرم همه بودن مامان خواهرام و شوهر خواهرام بعد نهار به شوهرم گفتن برو اتاق استراحت کن چند ساعتی گذشت من یعنی رفتم صداش کنم بیاد اقا خودمم مشغول عملیات شدم دیدن ما نیامدیم دختر خواهرم 3 سالش بود فرستادن که یهویی اومد داخل ما هم زودی خودمونا جمع کردیم من تند لباس پوشیدم برم بیرون دیدم داره به همه میگه خاله فلانی نخت بود نخت بود زبونش نمیتونست بگه میگفت نخت ?مامانم اونقدر چشم زهرم رفت?
@sooti

1398/07/23 16:33

سلام مرسی به خاطر کانال عالیتون?
من بیاد گوشی برادر شوهر بزرگم دستم بود خیلی باهاش راحت نیستم نمیدونم چی شد رفتم تو پیاما وای دیدم با یه خانومه چت کرده چه حرفایه سکسی رد و بدل شده من که داشتم میخوندم از خجالت آب شدم ?از اون روز دیگه ازش بدم میاد?

♦️♦️♦️♦️

سلام فاطمه جون درجواب چالش باید بگم که اره همین یک ماه پیش بود رفتم پشت بام تا ی کارتن بیارم وسیله های اضافی رو جمع کنم که داخل یکی از کارتن ها ی دفتر پیدا کردم وقتی خوندمش متوجه شدم مادرشوهرم چند سال پیش افسردگی و ناراحتی اعصاب و اینا شدید داشته که توی اون دفتر با نوشتن مشکلاتش خودش رو آروم میکرد ?????????کلی خندیدم چون خیلی پر ادعا و زورگو و عقده ایی هستش

⚜️⚜️⚜️⚜️
@sooti

1398/07/23 18:57

سلام خانمای گل.میخاستم درجواب چالش بگم چندشب پیش شوهرم وباباش وداداشش داشتن حساب کتاب حقوقشونومیکردن برادرشوهرمم باماشین حساب گوشیش داشت حساب میکردبعدگفت خسته شدم گوشیودادبهم که من ادامه حساباروکنم بعدش چندثانیه حواسش پرت شد زودرفتم داخل گالریش کثافط فهمیدزودگوشی روازدستم کشیدابروم رفت انقدخجالت کشیدم حالاباخودش میگه دختره چقده فضول بود???

1398/07/23 20:51

حموم بودم، یهو زلزله اومده،



بابام میکوبه محکم به در میگه

بدو بیا بیرون بعدا بزن


دقیقا نفهمیدم منظورش چی بود ???

1398/07/24 00:33

یه سوال جنسی از خانوماااا...........؟!!!!





چرا اینقد جنستون شق کنندس...!!! ؟؟؟???

1398/07/24 00:37

"گذاشتم هوا بخوره "



واکنش بابام‌



وقتی بهش یکی بش میگه زیپ شلوارش بازه ??

1398/07/24 14:33

سلام ممنون بابت کانال خوبتون که خنده رو لب ما میاره?
سوتی من برای امروزه که بامادرشوهرم میخواستم پسرمو ببریم دکتر تاکسی اینترنتی گرفتم رانندش یه بار زنگ زد آدرس دقیق دادم گفت اوکی بعد مافکرکردیم رسیده اومدیم بچه بغل پایین واستادیم دیر کرد باز زنگ زد گفتم فلان جا باز گفت اوکی منم عصبی شدم به مادرشوهرم گفتم فقط میگه اوکی اوکی بعد اومد نشستم توماشین یهو راننده گفت خانم من اوکی اوکی نمیگفتما شما میگید وای اینقدر خجالت کشیدم
مادرشوهرمم نشنید خداروشکر?
تا آخر اسنپ من همش لحظه شماری میکردم برسیم به مقصد آخرم کرایشو گفتم آقا بقیش مال خودت بعدم موقع پیاده شدن گفتم ببخشید وده بدو که رفتی??
تا من باشم گوشیو قطع کنم بعد حرف بزنم?

1398/07/25 20:34

سلام ..ممنون از کانال خوبتون..
???یه اعتراف. وقتی نامزد بودم مامانمینا تو خونه نبودن و من وشوهری درحال عملیات بودیم همون لحظه مامانمینا رسیدن منم بلندشدم دررفتم تو حموم ک لباس بپوشم نگو پرده کنار بوده و منو ل.خ.ت دیدن مامانم و بابام دیگ ماروتنها توخونه نذاشتن?

1398/07/25 20:34

طرف شیلنگ آبو میگیره طرف زنش..

زنش میگه چیکار میکنی احمق؟؟؟







میگه زناشویی?????

?‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌〰〰〰〰 ? 〰〰〰〰?

1398/07/25 20:35

‏تو تاکسی صحبت از پایین اومدن یا نیومدن قیمتها بود












راننده تاکسی وارد بحث شد و گفت تو ایران تنها چیزی که پایین میاد شلوار مردمه و دنده رو عوض کرد.??

?‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌〰〰〰〰 ? 〰〰〰〰?
‌?

1398/07/25 20:35

زنه موقع زايمان میگوووزه?




دكتره میگه همه بريد عقب نوزاد مسلحِ???

?‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌〰〰〰〰 ? 〰〰〰〰?
‌? |

1398/07/26 07:37

نقش بابام تو تمیز کردن خونه :
- بسه ديگه
- اونجا رو نميخواد بشورين
- نهههه اون تميزه
- يه چايی واسه من بياريد
- انقد اب نريزيددددد
- این باز بوی چيه مياد ؟
- نهار كی حاضر ميشه ؟
- اين كه باهاش شيشه رو تميز ميكنی شلوار من نيست ؟!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|?|•

1398/07/30 12:00

خانوما فعالیتتون کم شده ها?????

1398/07/30 13:30