📚☕ کافه رمان ☕📚:
▫️◽️◻️📚◻️◽️▫️
#دختر_مهاجر
#نویسنده_فریده_نجفی
#قسمت_163
مراسم معارفه يوسف و گروه موسيقی حزب، به پايان رسيد و قرار جلسه رسمی آينده گذاشته شد.
به اتفاق ستاره از جمع خداحافظی كردند و از سالن مركز فرماندهی بيرون آمدند. به نظر می رسيد يوسف كاملا خود را در اختيار ستاره گذاشته و به اراده او تصميم مي گيرد:
- خوب دختر.خانم، برنامه بعدي چيست؟
ستاره خنديد:
- اولين روزها، فقط تو را به گردش و تفريح می برم. لازم نيست كار مهمی انجام بدهی. در خانه صلح، فيلم سينمائی جالبی نمايش می دهند. دلم مي خواهد امروز به آنجا برويم. در آنجا، غالباً فيلم و تئاترهاي ويژه اي به روي صحنه می آورند. فكر نمي كنم از ديدنشان بدت بيايد.
توي خيابان رسيده بودند يوسف صدا را پائين آورد:
- حالا اين خانه صلح چطور جائی است؟ محلش كجاست؟
- آنجا يكی از مراكز فعاليت حزب است. غالب مراكز فعاليت ما توي خيابان فردوسی است. خانه صلح هم همينطور. مركز فرماندهی حزب هم آنجاست. البته محل ديگري هم براي اجتماع داريم و آن خانه وكس توي پهلوي است. مال روسهاست، ولی در حقيقت در اختيار جوانان ايرانی قرار دارد. در آنجا فيلم نمايش می دهند برنامه لاتاري مي گذارند. برنامه هاي شاد و جشن و آواز دارند، صفحه هاي قشنگ و مد روز مي گذارند و گاهی به نفع حزب، بليط می فروشند.
گره اي به پيشانی يوسف افتاد:
- جدي؟! يعنی آنجا هم جيب مردم را خالی می كنند، اين كاخ كرملين عجيب سياستی دارد! انگار براي شستشوي مغزي اين مردم و چپاول ثروت آنها، اصلا از خود مايه نمي گذارد!
صداي اعتراض ستاره بلند شد:
- ولی يوسف...
يوسف خنديد:
- من تسليم هستم دختر خانم! برويم ببينم فيلمی كه از آن ياد ميكنی، چگونه فيلمی است! اعتراض ها را بگذار براي بحث در مورد آن.
***
ستاره به كمی تأخير به كنار بوفه دانشكده، يعنی وعده گاه هميشگی رسيد. يوسف به طرفش رفت:
- سلام! فكر مي كردم از آمدن منصرف شده اي.
ستاره لب گزيد:
- واي، واقعآً متأسفم. امروزم مامان به من پيله كرده بود و تا سين جيم او را جواب بدهم، كمی دير شد.
در كنار هم به راه افتادند:
- خوب! برنامه امروز چيست ستاره خانم؟
ستاره صدا را پائين آورد:
- امروز متينگ موضعی داريم. اولی می رويم در ميتينگ شركت می كنيم و بعد براي شركت در جلسه مخفيانه، سرقرار می رويم.
يوسف چشمها را تنگ كرد:
- منظورت از متينگ موضعی چيست؟
- منظور اين است كه در اين گردهمائی، هدف خاصی را دنبال نمي كنيم. بچه ها از محلی شروع به راه پيمائی می كنند و در يكی از ميادين شلوغ شهر، شعار سر مي دهند و سر و صدا راه می اندازند. اين فقط يك مبارزه
1403/08/14 09:53