ولی عزت نفس عجیبی داشت که کمبود هاشو به کسی نمی گفت ؛ ؛
اون روز به جای من دایه خانم رفته بود به کمک بی بی ؛
اما گلنسا خیلی خوشحال بود و از دیدن اون همه بچه مخصوصا پسر عزت خانم وحید ذوق می کرد و با اینکه در یک روز و همزمان بدینا اومده بودن ؛ گلنسا بزرگتر به نظر می رسید چون می تونست بشینه و کلماتی مثل به به و دَدَر و با ، رو به زبون بیاره ،
برای همین احساس بزرگتری نسبت به وحید می کرد و می خواست باهاش بازی کنه ؛
منم مراقب بودم که یک وقت صدمه ای به وحید نزنه ؛
که عصمت خانم وارد اتاق شد و با لبخند گفت :خوش میگذره ؟
گفتم : خسته نباشید , با همون لبخند ادامه داد , والله صنم خانم خوب مادرشوهر و خواهر شوهر هایی داری ؛خدا شانس بده ؛ می دونی من دیروز کجا بودم ؟
گفتم : البته که شما ها خوبین ؛ من همیشه میگم ؛
گفت : نه متوجه نشدی من دیروز رفته بودم خونه ی مادر شوهرم رو خونه تکونی کنم ؛جونم بالا اومد ؛ امروز همه ی کت و کولم درد می کنه ؛
والله قربون برم خدا رو یک بوم و دو هوا رو؛ سفید بخت به تو میگن ؛
گفتم : نه به خدا منم هر کاری داشته باشین انجام میدم حرفی ندارم ؛ شما بفرمایید چیکار کنم ؟ اصلا شما بشین اینجا خستگیتون در بره من به جای شما میرم , عصمت خانم به خدا بی بی نذاشت وگرنه من حرفی نداشتم ؛ کار که عار نیست ,
یعنی بی بی گفت تو مراقب بچه ها باشی برای ما کافیه
,آه عمیقی کشید و چادرشو که خیس شده بود از سرش برداشت و گرفت روی بخاری تا خشک بشه و گفت : همین دیگه ؛ وقتی میگم شانس داری مادر شوهرتم نمی زاره دست به سیاه و سفید بزنی ؛
صنم جان حالا تا کی این بچه می خواد خونه ی قباد ما بمونه ؛
گفتم : فکر نمی کنم دیگه من و قباد بتونیم ازش جدا بشیم ؛ عصمت خانم می دونم که کار درستی نبود معذرت می خوام ولی این بچه خیلی ما رو دوست داره حاجی این طور صلاح دونستن وگرنه من به قباد گفته بودم که نمیشه ؛
گفت : صنم من برای خودت میگم این دختر فردا که بزرگ بشه به قباد نامحرمه ؛ممکنه اتفاق هایی بیفته و تو نتونی جلوی بعضی از کارا رو بگیری ؛ خطرناکه؛
راستش خیلی از این حرف اون ناراحت شدم و تا گوشم سرخ شد و خودش تغییر حالت منو دید ؛
گفتم : عصمت خانم شما الان دارین چی میگین ؟ پس قباد رو نمی شناسین اون مرد با شرف و انسانیه ؛ فکر شیطانی در مغز شیطان پرورش پیدا می کنه آدم های که چشم و دلشون پاک باشه محاله اینطوری فکر کنن ؛
کسی که قلب و روحش رو تسلیم شیطان کرده از هر چیزی یک ناپاکی بیرون میاره دیگه لازم نیست توی خونه اش باشه یا بیرون از خونه ؛
لطفا به قباد این وصله ها رو نزنین که من ناراحت میشم ؛ هر چی می خواین به
1400/10/06 19:58