#پارت_429
شوكه سر بلند كردم. نتونستم حرفم رو نزنم گفتم:
-يعنى تو خوب شدى؟
چشم هاش رو روى هم گذاشت به معنى آره. گفت:
-اين يكسال و نيم من و زندگيم رو خيلى تغيير داد. بعد از نبودنت ديگه لب به مشروب نزدم. با كمك بهراد دنبال درمانم رفتم و يكسال كامل دارو مصرف كردم.
آروم روى موهام رو بوسيد. زمزمه كرد:
-داشتنت رو مديون بهرادم.
روى سينه اش رو بوسيدم. هنوز باورم نمى شد كه ساشا رو دارم.
حالا مى فهمم بعد از هر سختى آسانى هست و چه شيرينه پاداش صبورى هام داشتن ساشا شد.
مردى كه با ديدنش و لمس تنش ضربان قلبم بالا ميره. شايد نتونم به اين زودى ها با خانواده اش كنار بيام اما وجود ساشا يعنى آرامش.
-خانم خانماى من يه بوس به من ميده؟
سرم و بلند كردم كه ساشا آروم سرش و خم كرد و لب هاش رو نرم روى لب هام گذاشت.
با حس گرمى لبهاش چشم هام بسته شد و لب هامون عشق بينمون رو بهم وصل كرد.
غرق بوسه ى ساشا بودم كه نرم دستش رو زير لبم كشيد گفت:
-تو ديوانه كننده اى .... عاشق مستى اون دو شبت بودم اما دلم نمى خواست تو مستى باهات باشم.
ميدونم سختى زياد كشيدى اما منم از نبودنت نابود شدم و مثل يك مرده متحرك بودم. اما خدا رو شكر مى كنم حالا دارمت و تو فقط مال منى.
آروم دست انداخت زير زانوهام و روى دست هاش بلندم كرد. دستم و دور گردنش حلقه كردم گفتم:
-ساشا چى شد نظرت عوض شد؟ تو كه ...
نذاشت ادامه بدم و اخمى كرد گفت:
-اون تنبيه ها لازم بود!
@vidia_kkk
1401/05/10 19:10