#پارت_1
#ماهت_میشم
وحشیانه جلو اومد. آب گلوم رو به سختی قورت دادم.
عقب رفتم و عقب رفتم.
انقدر که کمرم به دیوار سرد و گچی چسبید.
دربرابر ،چشم هاي طوسی و وحشیش کم کم داشتم خودم رو
خیس میکردم.
-که به فرهاد گفتی نه؟
یک قدم جلو اومد. ا
نگشت هاي بزرگش مشت شد و
کنار بدنش تکون میخورد. قلب بیچارم داشت سکته
میکرد. نمیفهمیدم چه طور من رو با این دیو دو سر تنها گذاشتن.
-کارن من نمیخوام، دار..ي زور..میگی
دیوانه وار خندید، درست مثل شخصیت جوکر که وقتی
میخواست کسی رو بکشه! دربرابر هیکل درشت و بزرگش من هیچ بودم. صداي نفس هاش تیزي زیر گلوم گذاشت.
کف دست هام رو به دیوار چسبوندم. به نگاه وحشی و ترسناکش که بوي خون میداد نگاه کردم.
-نمیخواي؟ تو نمیخواي؟ منو سگ نکن یاسی.
تنش رو مماس با تنم قرار داد. از گرماي وجودش که
مثل کوره نون پزي داغ بود سوختم. دستش رو بالا آورد و صاف مشت محکمی روي دیوار، درست کنار صورتم کوبید. از ترس جیغ خفیفی کشیدم.
اگر این مشت رو تو صورتم میکوبید ازم هیچی نمیموند!
ناخواسته به ترك هاي ایجاد شده از مشتش نیم نگاهی انداختم.
نفسم تو سینه حبس شد، دستش رو جلو آورد که فوري ، ست هام رو با بی پناهی روي سرم گذاشتم و دربرابر ،نعره هاي گوش خراشش چشم هام رو بستم.
-تو گوه میخوري نمیخواي. شیرینی خوردمی، نشون
شدمی! از بچگی دست گذاشتم روت! قلم میکنم دست
اون نمک به حرومی که بخواد بهت دست بزنه!
حریراشک چشم هام نم نم پاره شد. دونه هاي مروارید
ازگوشه چشم هام سر خورد و پایین ریخت.
1401/05/24 06:34