عروس برادرم✨♥️
#Part296?
اب دهنمو به سختی قورت دادم
و با بدن لرزون از جام بلند شدم
داشتم سقوط میکردم که دستمو به دیوار کنار پله
تکیه دادم
خانم بزرگ با اخم اعصاشو به زمین کوبوند و جلوتر اومد
همه خدمتکارا سرشونو پایین انداختن
و کنار رفتن...
و با دیدن عروسش
تو اون حالت بهتش زد
لرزون فریاد زد
_چه خبرهههه اینجا حکیمههه؟؟؟
و بلندتر
فریاد زد تا به گوش
البرز خان برسه
_البررزززز؟؟؟ بیااااا ببین
که چه بلایی سر زنت اومدده؟؟؟؟؟؟؟؟
یهو خان سراسیمه وارد عمارت شد
_ چی... چیشدههه؟
اونم با دیدن زنش خشکش زد!
1401/09/26 01:28