#عروس_برادرم♥️✨
#part_404?
اونا رهام کرده بودن
برادرم منو سپرده بود دست ارسلان سیزده ساله که مننو داده بود به زهره تا بزرگ کنم
و حالا قرار بود برای اولین بار
داداشم الیاس از خارج بیاد و ببینمش
شنیده بودم امیر هم با یه دختر تو همین تهران آشنا شد و ازدواج کردن
و البرز .
اونم طلا رو طلاق داد
#عروس_برادرم♥️✨
#part_405?
اونم طلا رو طلاق داد
و تنها موند...
ولی خبر به گوش میرسید دور و بر همون فاطمه بود که میخواست
براس ناراحت بودم
اونمهربون بود باهام و من بد کردم باهاش
فهمیده بودن اون حاملکیم ساختگی بود و اصلا طلا حامله نبود
ولی مادر اردلان اصلا دلش به من راضی نبود
و چشمم دیدنم رو نداشت
1402/03/08 21:01