The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

رمان رعیت خان🔥♥

40 عضو

بریم برا پارت جدید

1401/11/26 21:41

اماده اید

1401/11/26 21:41

عروس برادرم✨♥️
#part_349?

گفتم متنفررر...

چرا از شنیدن جمله متنفر و فکر کردن به اینکه

اون ارم متنفره

آتیشم میزد؟؟

بسم نبود؟؟؟؟؟هر چقدر

الان دوریشو عذاب کشیدم...

لعنتی چرا جواب نمیده

دوباره و دوباره تماس گرفتم

که سر سومین تماسم صدای گرفته وبغض دارش بلند

شد

_الوو؟؟ اردلان تویی؟؟؟

نفسمو بیرون فرستادم

_خودمم!

_دلم برات تنگ شده‌... اردلان بچم از بار رفت-

داشت حوصلمو‌ سر می‌بردددد‌‌

برو سراصل مطلب لعنتییی

من حوصله شنیدن ک...س ‌...شعراتو ندارممم
⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱

1401/11/26 21:41

عروس برادرم✨♥️
#part_350?

پر بغض گفت

_ اردلان؟

کلافه و

بالجبار‌ گفتم

_جان!

_البرز هم دیگه اینبار قید منو زده... تو منو تنها نزار

باید کم کم پیش میرفتم تا

ب جواب سوالام برسم و شک نکنه بهم..


_البرز چیکار کرده مگه؟؟
اون که همیشه حواسش بهت بود!

نفسش رو آه مانند بیرون

فرستاد

_فکر کنم دیگه منو نمیخواد..

_داره چی کار میکنه؟

پوزخندی زد

_هوو داره میاره سرم!

صدامو متعجب کردم و با تک خنده گفتم

_اون داداش دلسوز و ساده من کیو دیده میخواد عقدش کنه؟
اون که وفادار به زنش بود برعکس توو!

_طعنه نزن کثافت...

من من واقعا عاشق توام

⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱

1401/11/26 21:43

عروس برادرم✨♥️
#part_351?
_اوکی ولی من عاشقت نیستم!
_خیلی بی‌شعور و رکی!
_مدلمه! چند ساله باهمیم‌‌باید کنار میومدی..
_میدونی میخواد کیو عقد کنه؟؟
_کییو؟
_قاتل بچمو!!!!
متعجب گفتم
_چییی؟؟؟؟؟
پوزخندی زد و تلخ گفت
_داره دخنریو عقد میکنه که بچمونو کشت...میخواد مثلا
انتقام بگیره... ولی از نگاه و رفتارش مشخصه عاشق اون دختره کثافت شده
با نفرت ادامه داد
_نمیدونم اون دختر چی داره که همه باهاش خوب رفتار میکنن و میخوادنش... حتی این مادر عفریت اونقدرا هم بد نیس باهاش!
با حرص لب زدم
_دختره کیه!؟؟؟؟ اسم!
_همین خدمتکاره چشم سبزه... فکر کنم میشناسیش
یه بار میخواست حولتو بیاره تنبیه شدی از سمت مادرت..
_اسمشو ب خاطر نمیارم ..چی بود
_دلیار!
با شنیدن اسمش نفسم حبس شد
⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱

1401/11/26 21:43

اینم سه پارت جدید خدمت شماا

1401/11/26 21:43

????

1401/11/26 21:44

سلام کسی اینجا هست که واکسن 18ماهگی برا بچه اش زده باشه
سوال دارم

1401/11/26 21:52

سلام من دیروز زدم

1401/11/26 23:19

برای دخترم

1401/11/26 23:19

پاسخ به

سلام من دیروز زدم

منم دیروز زدم برا پسرم
گلاب به روت پی پیش شل شده مث بچه دوماهه شده ینی از واکسنه؟؟؟

1401/11/27 00:26

پاسخ به

منم دیروز زدم برا پسرم گلاب به روت پی پیش شل شده مث بچه دوماهه شده ینی از واکسنه؟؟؟

شاید

1401/11/27 08:50

تا این رمان تموم بشه این بچه ها که هیچ ما 5 تا دیگه هم بیاریم تموم نمیشه رمان?????

1401/11/28 12:35

پاسخ به

تا این رمان تموم بشه این بچه ها که هیچ ما 5 تا دیگه هم بیاریم تموم نمیشه رمان?????

????

1401/11/28 16:26

????

1401/11/28 18:24

شیر خشک کمکی میدادی

1401/12/02 01:00

وای منم کمکی میدم گاهی انگار میخواد شیرمو پس بزنه من به زور میدم میگم دیگه شیشه بهش ندم ولی واقعا گاهی کم میارم

1401/12/02 01:01

پسر من 5 ماهشه

1401/12/02 01:01

پاسخ به

سلام مامان های مهربون خوبین دخترم تازه وارد6ماهگی شده شیرمونمی خوره تاقبل از6ماهگی قشنگ می خورداماال...

اونور جوابتو دادم اون یکی رمان

1401/12/04 11:07

عروس برادرم✨♥️
#part_352?

_چی میخوای بپرسی خوووب!

_بگو راستشو میگی!

_قول قول قول...راستشو میگم‌

میخواستم تهدیدش کنم

که اگر راستشو نگه رابطمونو‌ لو بدم و ابرو

نزارم براش

حتی اگر آبروی خودم بره

ولی ممکن بود اصلا حرفی نزنه پس سکوت کردم

_تو واقعا حامله ای طلااا؟؟؟

سکوت تو گوشی برقرار شد
.و تنها صدای نفس های

سنگین شده اش ب گوشم

میرسید

_بگو چرا سکوت کردی طلا؟؟

_راستشو بگم؟

با لحن آروم

و مطمئنی که تا حالا تو عمرم با هیچکس حتی خودش

صحبت نکردم

گفتم

_اره بگو!

_من حامله نبودم اصلا...!
⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱
عروس برادرم✨♥️
#part_353?

خندیدم

میدونستممم!

باید به همه ماجرا پی می‌بردم!

یواش یواش ‌...

صداش همش در حال ضبط بود!

مکالمون‌ از اول

تا آخرش!

متعجب گفتم

_مگه میشع?? چطور لو نرفتی دختر!!!

_ما اینیم دیگههه.... ولی چرا یهو انقدر خوب شدی؟؟

داشت

مشکوک میشد و نباید میزاشتم..

تک خندی زدم

_دختر...
دلم برات میسوزه ..
داری کهنه میشی واسه شوهرتت داره جدید جاتو میگیره.


عصبی داد زد

_خفه شوووو....

خفه شووو اردلان

_چیه?? حقیت همیشه تلخِ

_هعیی...

_میشه بگی چطور همچین شو از اولش؟؟

_چرا؟
⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱
عروس برادرم✨♥️
#part_354?

_دارم کلافه میشم از اینکه چیزی

نمیدونم

_از اول اولش بگم!

_میدونی خیلی دلتنگت شدم طلا؟؟

از این شهر دیگه حالم بهم میخوره میخوام بیام روستا..
چیشده که من نفهمیدم بگو!

با ذوق گفت

_وا...‌واقعا اردلان!!

_هوممم‌ راست میگم...

با بغض گفت

_خوشحالممم‌‌..منم به شدت دلتنگتم‌ عشقم... میدونی هیچوقت به البرز توجه نمیکردم من فقد عاشق تو بودم..

_منم خوشحالم.. هنوز حست همونه..

سرم درد میکنه تعریف کن چیشده

تا خوابم ببره

_باشه!الان داری چیکار میکنی؟

_صدات رو اسپیکره دارم لباسامو‌ عوض

میکنم

_اوووف...

نیستم درارم واست

و سر اون تختت

یه رابطه داغو‌ باهات شروع کنم
⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱

1401/12/06 22:38

اینم پارت هایه جدید

1401/12/06 22:39

مرسی??

1401/12/07 00:39

این رمانه رواعصابه

1401/12/07 01:01

???

1401/12/07 01:01

خیلی دیرمیاد

1401/12/07 01:01