The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

کودک متعادل

70 عضو

تربیت:
مبحث پیش راجع به خشونت صحبت کردیم؛ یك نکته از آن بحث باقی مانده و آن این است که بزرگترین عارضه ی خشونت و عدم وجود امنیت، ترس است.
ترس به عنوان یك از احساس از مجموعه احساسات ناخوشایند انسان است. ما چهار گروه احساسات داریم: شادی، غم، ترس و خشم. ترس برای انسان لازم
است و باید باشد چون ترس برای مواقع خطر نیاز است. احساس اصلی انسان در طول زندگیش شادی است. انسان شاد به دنیا آمده، شاد زندگی می کند و
شاد هم باید از دنیا برود. ترس و غم و خشم برای محافظت از شادی وجود دارند که هر جا که ما منحرف شدیم، ما را برگردانند. بنابراین ترس به عنوان یك
احساس خیلی خوب است.
اما عدم وجود امنیت باعث ایجاد ترس ذهنی می شود و هرچه امنیت کمتر باشد، ترس های ذهنی بیشتر می شوند. ما اسیر ترس های ذهنی از کودکی هستیم.
ترس های نهادینه شده در بخش ناخودآگاه ذهنمان که تا آخر عمر عذابمان خواهند داد؛ این حالت حاصل ناامنی است. ترس باعث می شود که به حصار ذهنی
یا همان قلعه ی تنهایی که حاصل ناامنی است و در مباحث پیش مفصل راجع به آن صحبت کردیم، برویم. ترس موجب می شود انسان خوب رشد نکند چون
ترس مانع حرکت و مانع پیشرفت است. ترس های ذهنی شامل اضطراب و ترس از موهون هستند و همه ی ما از یك چیزهایی می ترسیم و اضطراب داریم.
ترس موجب می شود که اعتماد از بین برود. وقتی اعتماد نداشته باشیم، ایمان را هم از دست خواهیم داد چون ایمان از امنیت می آید، ایمان به یك کل. وقتی
ایمان را از دست بدهیم، توکل را هم از دست خواهیم داد.

ناامنی ----> ترس ----> بی اعتمادی ----> کاهش ایمان ----> کاهش توکل

1402/06/21 17:34

ایمان یعنی گرفتن امنیت از یك نقطه ی نگاه. وقتی ایمان نداریم یعنی امنیت نداریم و چیزی را که به ما امنیت می دهد را نمی شناسیم، مرکز امنیت برایمان
شفاف نیست در نتیجه ایمان نداریم. در دین خودمان می گوییم که به خدا ایمان داریم. ولی اگر صادقانه به عمق وجودمان نگاه کنیم می بینیم که حتی این
نقطه ی نگاه هم برایمان شفاف نیست و نمی دانیم که باید به چی ایمان داشته باشیم. در نهایت توکل نداریم. توکل از وکالت می آید یعنی واگذار کردن. ما
هیچ چیز را واگذار نمی کنیم و می خواهیم خودمان همه چیز را نگه داریم، در نتیجه زیر بار یك فشار سنگین ذهنی قرار می گیریم. منظور ما لفظ معمولی با
ایمان و بی ایمان نیست بلکه منظور این است که وقتی ما به یك نقطه ی اوج ایمان نداریم و نمی توانیم توکل داشته باشیم، همه چیز را باید خودمان به عهده
بگیریم در نتیجه سطح نگرانی هایمان بالا می رود. این تجربه را داشته اید که مواقعی در زندگی پیش آمده که باید به فکر همه چیز باشید؟ چند نفر دختر اول
خانواده هستید؟ چه قدر نگران خانواده و پدر و مادرتان هستید؟ و چه قدر نگران فرزندان و .... هستید؟ همه ی این مسائل و دغدغه ها به این دلیل است که
بار همه را ما به شانه می کشیم و خودمان را مسئول همه می دانیم چون وقتی ایمان و توکل نیست، نمی توانیم واگذار کنیم و وقتی واگذار نمی کنیم، فشار
تحمل می کنیم.
ریشه ی این روند در ناامنی های کودکی است. کودکی که امنیت را تجربه نکند، در بزرگسالی ایمان قوی نخواهد داشت. در مبحث کودک آرزوها غریب به
اتفاق فرزند با ایمان می خواستید؛ کودک باایمان کودکی است که امنیت دارد. حاصل ترس، بی اعتمادی است.
اعتماد چیست؟ فرق اعتماد با اطمینان چیست؟
اعتماد درونی و ذهنی است. در 6 سال اول زندگی بچه ها باید با اعتماد کامل بزرگ شوند. به هیچ وجه نباید کودک زیر 6 سال رابی اعتماد کرد و ترس از بی
اعتمادی در او ایجاد کرد. اعتماد کاملاً ذهنی است.

1402/06/21 17:37

من در کلاس ایستاده ام! یك لحظه چشم هایم را می بندم، در چه محیطی دارم درس می دهم؟ خانم هایی که این جا هستند همه خوب و عالی و فرهیخته
هستند، از کلاس بیرون می روم باز هم همه خوبند! اصلاً آدم بد دردنیا وجود ندارد، راحت و آسوده به زندگی ادامه می دهم. بچه ها باید این حالت را تجربه
کنند. زیر 6 سال نباید ترس و بی اعتمادی در کودک ایجاد کرد. اعتماد زیاد و کم ندارد، مطلق است و اعتماد خوش باوری هم نیست. اعتماد با چشم بسته
صورت می گیرد، همه خوبند. بد وجود ندارد و تمام. زیر 6 سال زمان تمرین اعتماد با چشم بسته است. بچه ی زیر 6 سال نباید ترس ذهنی داشته باشد. حال
من می خواهم با چشم باز اعتماد کنم چه اتفاقی می افتد؟ مجبورم دائم راجع به دیگران در حال قضاوت باشم! این خانم یك کلکی دارد،آن خانم مشکوک
است و .....

1402/06/21 17:39

وقتی چشم هایم را می بندم و به همه اعتماد دارم، همه چیز عالی است و در این زمان من شاد و راحت هستم و تمام. ولی با چشم باز دائم باید تك تك افراد
را قضاوت کنم چه حال خواهم داشت؟ به خودمان نگاه کنیم، چه قدر در حال قضاوت هستیم؟ در حالی که باید با چشم بسته اعتماد کرد. بچه های زیر 6
سال را بی اعتماد نکنید چون بی اعتمادی ناامنی می آورد و ناامنی هم بی اعتمادی می آورد. کودک به خصوص در سال اول زندگی، ابتدا نسبت به پدر و مادر
نیاز دارد که بداند این دو نفر قابل اعتماد هستند یا نه؟ حال ما چه کار می کنیم؟ کودک را می ترسانیم. ما از ترس به عنوان یك عامل تربیت استفاده می
کنیم "بیرون نری ها، بچه دزد ها می دزدنت؛ آدم بد فراوونه می برنت، دل و قلوه ات را در میارن و می فروشن، سرت را می برن و .........." چه قدر به دخترها
می گوییم که مواظب مرده باشند " مرد جماعت قابل اعتماد نیست، همشون یك کلکی دارند، گول نخوری!" 25 سال تلقین می کنیم که گول نخوری بعد
یك شبه برای ازدواج می گیم که دیگه باید گول بخوری و بنشینی سر سفره ی عقد! امضاء کن و برو برای زندگی. دقیقاً همین مسئله باعث شده که امروزه در
روابط های زناشویی، اعتمادی وجود ندارد و عدم وجود اعتماد بین زن و شوهر عامل مشکلات بسیاری در زندگی ها شده است. ما حتی در رفت و آمدهایمان
هم گارد داریم چون به هم اعتماد نداریم. چرا این قدر مهمانی های ما به تجمل کشیده می شود؟ چون دائم توی این فکر هستیم که نکند بیان بعد برن یه
حرفی پشت سرمان بزنند! وقتی مهمان به منزلتان می آید چه قدر نگران هستید؟همه نسبت به همدیگه بسته شده ایم. این بی اعتمادی ها از کودکی می آید.
مطمئن باشید که اعتماد با چشم بسته خوش باوری و خود گول زدن نیست. بچه ی زیر 6 سال قدرت استدلال ندارد چون نیم کره ی چپ و منطق او فعال
نیست بلکه فقط نیمکره ی راست و تفکر شهودی او فعال است و این ویژگی کودک را نباید با بی اعتمادی خراب کنیم.

1402/06/21 17:42

پاسخ به

#نشست13 ( #تربیت )

پرش به ابتدای نشست?

1402/06/21 17:45

پاسخ به

#نشست12 ( #خشونت )

پرش به نشست قبل?

1402/06/21 17:46

اطمینان بیرونی است. ذهنی نیست بلکه عینی است. واگذاری دارد در صورتی که در اعتماد چیزی واگذار و رد و بدل نمی شود چون ذهنی است. برمی گردیم
به مثال کلاس ، در درون ذهن من کلاس عالی است، امن است و همه چیز خوب است. حالا در فضای بیرونی یك نفر میگه: سلطانی، ماژیکت را به من بده! در
این حالت واگذاری شروع شده است چون یك چیزی می خواهد مبادله شود. حاال این جا باید چشم هایمان را باز کنیم، سؤال کنیم: ماژیك را برای چی می
خواهی؟ کی برمی گردانی؟ ماژیك می خواهی که دیوار را خط خطی کنی، پس نمی دهم. این جا اطمینان وارد می شود دیگر اعتماد نیست چون واگذاری
وجود دارد.
سن اطمینان و واگذاری 7 سال به بالا است. از 7 سالگی به آرامی شروع می شود و در 18 سالگی کامل می شود. مسئولیت والدین این است که
همراه کودک هستند تا آرام آرام یاد بگیرد که اعتماد و اطمینان چه فرقی با هم دارند و کجا باید اعتماد کند و کجا اطمینان. همه ی آدم ها خوب هستند ولی
اگر یکی گفت بیا بریم با هم بستنی بخوریم، واگذاری است. کودک زیر 6 سال نمی تواند این مسئله را بفهمد و تشخیص دهد و به کودک زیر 6 سال نباید بی اعتمادی داد، پس باید خودمان دائم حضور داشته باشیم و کودک را حمایت کنیم. در بخش بازی ها گفتیم که یکی از مسائلی که بازی مخرب ایجاد می کند،
کمك های بی مورد والدین است و گفتیم که به جای این کمك های بی مورد باید حمایت کرد. حمایت یعنی با هم هستیم و یا با هم بیرون می رویم، هر جا
که کودک مهارت و شناخت نداشت، من مادر یا پدر هستم و از تو حمایت می کنم.
از 7 سالگی که آرام آرام شناخت شروع می شود به همان نسبت نیز ما هم آرام آرام کودک را به دنیای تفاوت اعتماد و اطمینان می بریم. اما ما از اول کودک
را بی اعتماد می کنیم و به او اعتماد با چشم باز را آموزش می دهیم، در صورتی که نمی دانیم اعتماد با چشم باز ، زندگی در جهنم است.

1402/06/23 12:06

یکی از دلایلی که ما در جهنم ذهنی مان زندگی می کنیم این است که می خواهیم با چشم باز به دیگران اعتماد کنیم و در درون خودمان مرتب در حال
بررسی و حلاجی دیگران هستیم. به ما چه ربطی دارد که دیگران چه هستند و چه کار می کنند، هرکس باید مشغول کار خودش باشد؛ اعتماد کنید و تمام.
اطمینان با چشم باز انجام می شود. اطمینان با چشم بسته، حماقت است. زمانی که مشغول اعتماد با چشم باز هستیم، آن قدر از ذهنمان کار می کشیم که
یادمان می رود کجا باید چشممان را باز کنیم و درست سر بزنگاه چشمانمان را می بندیم. خیلی از حوادث و کلاهبرداری ها و طلاق ها حاصل این روند است.
اطمینان به مهارت برمی گردد. "این طرف مقابلی که من می خواهم به او اطمینان کنم آیا مهارت لازم را دارد؟ این خواستگار دختر من یا دختری که می
خواهیم به خواستگاری او برویم می توانند یك زندگی را اداره کنند؟ مهارت لازم و کافی را دارند؟ خیلی انسان خوبی است ولی آیا مهارت دارد؟" در طول
مشاوره هایم هیچ زوجی را ندیدم که بحران داشته باشند و آدم های بدی باشند. همه خوب هستند ولی ممکن است مهارت نداشته باشند و نشود که به آن ها
اطمینان کرد، اعتماد کامل است. ما درست آن جایی که باید چشممان را باز کنیم، می بندیم چون از کودکی در ما عدم اعتماد ایجاد شده است و عدم اعتماد
باعث می شود که ما با چشم باز از نظر ذهنی زندگی کنیم و بعد در مرحله ی اطمینان چشم هایمان را ببندیم.

1402/06/23 12:08

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1402/06/23 12:10

تربیت:
آقای سلطانی: کلمه ی تربیت را که می شنوید چه چیزهایی به ذهنتان خطور می کند؟
حاضرین: بکن و نکن، چهارچوب، قانون، مجازات و تنبیه.
آقای سلطانی: حالا من هروقت این کلمه را می شنوم نمیدونم چرا « کتک » به ذهنم می آید. تربیت هیچ کدام این ها نیست بلکه تربیت یعنی پرورش، از ریشه ی رب و مربی می آید .پرورش در درون خودش زایش و رشد و رویش و شکوفایی دارد. در حالی که تربیت از نظر ما یعنی شکل دادن. این کا

1402/06/25 18:56

این کار را بکن و آن کار را نکن تربیت نیست بلکه مانع تربیت است. همان طور که قبلاً گفتیم 4 عامل مانع تربیت هستند: نظم، نظافت، آموزش و تربیت. برداشت های اشتباه و نادرست ما از این4 عامل باعث بهم خوردن تعادل کودک می شود. ما تربیت را هم مثل نظم ایستا می بینیم، شکل دادن و تراشیدن می بینیم، در حالی که تربیت، پرورش است. چرا ما این نگاه را به تربیت داریم؟ و می گوییم تربیت یعنی پرورش؟
به دلیل سنت هایی که داشتیم. تربیت بر پایه ی سنت و فرهنگ است. پس اول فرهنگ را با هم بررسی می کنیم. به نظر شما فرهنگ یعنی چی؟
فرهنگ یک کلمه ی فارسی است که از فره می آید و به معنی شکوه و جلال و فر و شوکت است. فرهنگ یك ملت شکوه و جلال آن ملت است. فرهنگ نقطه ی اوج یك جامعه است. فرهنگ روشن کننده ی فضای زندگی ما است و یك نقطه ی اوجی است که انسان در هر جامعه ای باید به آن برسد. نوری
است که از بالا می تابد و مسیر را روشن می کند.
در جامعه ما میگیم که فرهنگ ما خراب شده، یا میگیم فرهنگ مردم آزاری و غیره، این کاملاً اشتباه است فرهنگ هیچ وقت آلوده نمی شود بلکه همیشه در اوج است. آن چیزی که خراب و آلوده می شود، «هنجار» است یعنی برداشت اشتباه از فرهنگ. فرهنگ یك جامعه فر و شکوهی است که آن جامعه دارد و آن را هدایت می کند که ما در ایران می گوییم فره ایزدی. فرهنگ همان اصل و اصول یك جامعه است. اصل یك نقطه ی اوج است و مقدس است.مقدس یعنی پاک ترین، منزه. بنابراین فرهنگ آلوده و خراب نمی شود.

1402/06/26 13:38

مشکل ما این است که فرهنگ خودمان را نمی شناسیم. فرهنگ همیشه زنده است. اگر به دنبال کودک آرزو هایمان هستیم باید بچه هایی تربیت کنیم که بافرهنگ باشند . با فرهنگی این نیست که کتاب زیاد بخوانند بلکه باید فره و شوکت داشته باشند، شکوه و جلال و عظمت پیدا کنند و در مسیر عظمت حرکت کنند
. در یك جامعه اصل و اصول یك نقطه ی مقدس است که اصالً قابل تغییر نیستند. یکی از نقاط برجسته ی فرهنگ ایرانی، یکتاپرستی است. ایران زمان های خیلی قبل از اسلام هم هیچ وقت دوگانه پرست یا بت پرست و غیره نبودند و ما در ایران برده داری نداشتیم به همین دلیل جنگ برده ها نیز نداشتیم.
اما در یونان باستان برده داری و جنگ برده ها مرسوم بوده است همان جنگ گلادیاتورها. گلادیاتور ها
به میدان می آمدند و می جنگیدند تا مردم را شاد کنند در ادامه ان مسابقات فوتبال را داریم .منتهی امروزه فوتبال انسانی تر شده و دیگه همدیگر را نمی کشند فقط همچین می زنند که طرف دیگر نتواند بلند شود. به همین دلیل است که شخصاً معتقدم ما هرگز در فوتبال موفق نمی شویم چون اصلا ریشه جنگ گالدیاتورها نداریم و این نقطه ی برجسته ی فرهنگ ما است.

1402/06/26 14:02

وقتي ادعا مي كنيم كه بايد يك رويكرد پرورش كودك مبتني بر فرهنگ بومي كشور خودمان داشته باشيم، اول بايد فرهنگ را بشناسيم. 

فرهنگ پاك و قدسي است و هيچ زماني آلوده و ناپاك نمي شود، برد و باخت در آن وجود ندارد. مسائلي كه امروزه در دنيا با عنوان فرهنگ باب شده مثل فوتبال، فرهنگ نيست بلكه هنجاري است كه مسري شده است.

كاركردها و روش ها بر پايه ي فرهنگ مي شوند "سنت" و سنت مي شود ارزش ها. ما يك جامعه ي سنتي هستيم و سنت ديرينه اي داريم. ارزش ها سنت هاي ما هستند. وقتي مي گوييم سنتي ياد چي مي افتيد؟ قديمي، كهنه، بوي ناگرفته، بي مصرف!! تا به حال يك درخت را در بهار ديديد كه پر از شكوفه مي شود؟ چه قدر زيبا است؟ از ديدنش لذت برده ايد؟ حظ كرده ايد؟ اين يك سنت است. شكوفه ي درختان در فصل بهار يك سنت الهي است. سنتي كه نو مي شود. سنت ها بايد جديد شوند. خوب معلومه شكوفه اگر 5 سال روي درخت بماند ديگر آن زيبايي را ندارد. در بطن سنت، نو شدن است اگر نو و جديد نشود تبديل به تحجر مي شود و دقيقاً مشكل ما با سنت نيست بلكه با تحجر است.

امروزه در مسئله ي پرورش و تربيت كودكان آشفته و كلافه هستيم چون سنت مان را نمي شناسيم و مبنا و اصول نداريم. با سنت مخالفت مي كنيم چون آن را نمی شناسیم. كتك زدن بچه ها سنت و روش سنتي نيست بلكه يك هنجار قديمي است. اين يك اشتباه كلامي رايج است كه مي گوييم در تربيت سنتي كتك وجود دارد. سنت بر پايه ي فرهنگ و ارزش است و خشونت در آن وجود ندارد. (ادامه دارد...)

1402/06/29 13:18

ما در مورد علم هم دچار هنجارهاي علمي هستيم. قديم مي گفتند: كتك نزنيد و پدرسالاري نباشد، امروزه ميگن كتك بخوريد و كودك سالاري باشد؛ خوب اين هم يك هنجار است و امروزه خيلي از روش هاي تربيتي كودكان هنجاري شده است. هنجار يعني مُد. و خودمان هم نمي دانيم چرا؟ ديديد چقدر در مقابل بچه ها منفعل هستيم و نمي دانيم كه بالاخره چه كار كنيم؟ بزنيم يا نزنيم؟ ببوسيم يا نبوسيم؟ و اصلاً نمي دانيم كه چه كار كنيم.

سنت ها ارزش هاي ما هستند كه بايد جديد شوند؛ اگر جديد نشوند تبديل به تحجر مي شوند. جديد شدن با متجدد شدن و تجدد، فرق مي كند. مدرن به معني تجدد است،‌ ما نمي توانيم مدرن شويم؛ ما بايد جديد شويم. تجدد مثل تجمل است.

جمال يعني زيبايي و تجمل يعني زيبايي ساختگي و تظاهر به زيبايي. تجمل، تظاهر به زيبايي است نه خود زيبايي. تجدد هم جديد شدن نيست بلكه روش هايي است كه ريشه ندارند. تجدد در اروپا به وجود آمد و مسائلي دارد كه اين جا جاي بررسي آن نيست ولي ما متجدد نيستيم، ما مدرن نيستيم، ما سنتي هستيم كه بايد سنتي به روز شويم. روزآمد و به هنگام، سنتي كه از علم استفاده مي كند. علوم اثبات شده را مي گيرد و مرتب زايش دارد. (ادامه دارد... )

1402/06/29 13:23

بعد از ارزش ها، مهارت ها مي آید. مهارت ها تكنولوژي و علوم آموزشي و تجربي و اطلاعات هستند كه بايد آموخته شوند و در سطح جهان مبادله شوند. ارزش ها و مهارت ها قابل دريافت هستند ولي اصل و اصول به هيچ وجه. جامعه اي كه اصل و اصول نداشته باشد، ارزش و مهارت هم ندارد. اصل و اصول ريشه هستند. اگر ريشه نباشد، ساقه ها درست بار نخواهند آمد.

ما از دوره ي مشروطه به بعد نزدیک 100سال است كه داريم سعي مي كنيم متجدد شويم، آيا شديم؟ آيا آرامش داريم؟ علم و تكنولوژي گسترش پيدا كرده ولي آيا آرامش داريم؟ خير. چون آرامش از اصل و اصول مي آيد. اگر به درخت تشبيه كنيم، آرامش از ريشه مي آيد و اگر به مخروط تشبيه كنيم، آرامش از بالاترين بُعد مخروط مي آيد. آرامش از بالا و از امر قدسي مي آيد از او بايد بگیریم. ابعاد پايين مخروط، ارزش ها و مهارت ها را بايد تبادل كنيم. مثل كار خوبي كه سازمان ملل انجام داده و 12 ارزش زندگي را به جهان معرفي كرده است كه البته من معتقدم كه در منابع سنتي خودمان خیلی ارزش هاي بيشتري وجود دارد. علم در انحصار هيچ كس نيست و مي توانيم علم و تكنولوژي را با هم مبادله كنيم و بهره ببريم.

هر فردي بايد اصل و اصول خودش را بشناسد و برايش شفاف باشد. ما نمي توانيم بگوييم كه چي بايد باشد اما مهم است كه هر كس واضح بداند كه اگر نقطه ي نگاه و اصل او پول است، آن را بشناسد. اگر علم است، ‌واضح بداند كه نقطه نگاه او علم است و اگر خدا است بدانيم كه خدا است. خيلي وقت ها ما ادعا مي كنيم كه اصل و نقطه ي نگاه ما خدا است اما بعد كه عميق تر مي شويم مي بينيم كه خدا را در خدمت پول مي خواهيم. در اين عرفان هاي جديد بسيار ديده مي شود كه گفته مي شود بخواه و فقط از خدا بخواه تا ميلياردر شوی. جوان هاي ما امروزه خدايي را مي پرستند كه آن ها را ميلياردر كند. (ادامه دارد... )

1402/06/29 13:25

چگونه بر پايه ي سنت ها روش استخراج مي كنيم؟
                                                      
روش هاي فرزندپروري در ايران وارداتي و ترجمه است. بحث خوب و بد بودن اين منابع نيست چون همه ي اين منابع علمي و صحيح هستند و تا حيطه ي مهارت ها براي ما لازم هستند، اما هيچ كدام وارد حيطه ي اصل و اصول نمي شوند به همين دليل ابهام ايجاد مي كنند.

كتاب هاي ترجمه شده بر پايه ي رويكردهاي متفاوتي نوشته شده اند و همگي نيز نويسنده هاي عالم و حاذقي دارند كه حق بر گردن بشريت دارند ولي ممكن است كه نظرياتشان خلاف يكديگر باشد. ما اين نظريات متعارض را مي خوانيم و در نهايت خودمان هم دچار ابهام و تعارض مي شويم چون اين نظريات بر پايه ي اصل و اصولي است كه آن نويسندگان به آن ها معتقدند و ما نمي دانيم كه آن اصل و اصول چيست. و ممكن است كه با اصل و اصول ما هماهنگ نباشند. بنابراين تعارض ايجاد مي كنند.

تعارض در تعارض اين آشفته بازاري را كه امروزه در جامعه حاكم است را ايجاد مي كند. نمي دانيم كه با بچه مان چه كار كنيم؟ كلاس يك چيزي ميگه! دخترخاله مان از امريكا چيز ديگري مي گويد! در ژاپن با بچه ها گونه اي ديگر رفتار مي شود و در نهايت نمي دانيم چه كار كنيم و مرتب با بچه دعوا داريم و دور خودمان مي چرخيم. (ادامه دارد... )

#تربیت {قسمت6}
[مباحث کودک متعادل ]

1402/07/03 13:17

كتاب هاي 12 ارزش زندگي يونسكو در ايران ترجمه و به چاپ رسيده است و در حال حاضر در مهد ها در حال آموزش هستند كه بسيار كار زيبا و درستي است. يكي از ارزش هايي كه سازمان ملل اعلام كرده است "احترام" است. و يكي از مفهوم هايي كه اين سازمان در مورد احترام گفته: ديگرپذيري، پذيرش ديگران با هر رنگ پوست و مليت و دين و.... است و گفته كه انسان ها احترام دارند. و مفهوم ديگر احترام به طبيعت است.

احترام از حريم مي آيد. حريم يعني فضايي كه متعلق به آن فرد يا پديده است و هيچ كس حق ندارد وارد آن شود،‌ مگر اين كه مُحرم باشد. و براي اين كه مُحرم باشد و وارد حريم شود، ‌قبل از آن بايد مُحرم شود. دوستي تعريف مي كرد كه وقتي مي خواستند به مكه مشرف شوند اول به ميقات رفتند و محرم شدند، از ايشان پرسيدم مُحرم شدن چيست؟ و چه كارهايي انجام داديد تا محرم شويد؟ و ايشان توضيح دادند كه غسل كردند، دعاي مخصوص خواندند، احرام پوشيدند بعد وارد حرم شدند. گفتم اول غسل كرديد! يعني جسم را مي شوييم، بعد روح را مي شوييم و هر آن چه غير از حريم الهي است از خود خارج مي كنيم، چه يك فكر باشد، يا دلبستگي ها باشد همه را كنار مي گذاريم و با احرام وارد حرم امن مي شويم. گفتم حالا از دل اين مراسم براي زندگي روزمره روش درآوريم.

پدر يا مادر مي خواهند وارد خانه شوند قبل از اين كه زنگ بزنند يا كليد را بچرخانند، چند لحظه مكث كنند چون در حال وارد شدن به حرم خانه هستند كه حريم خانواده است. آيا مُحرم شده ايم كه وارد شويم؟ چه قدر امروزه مي گويند كه فكرها و درگيري ها و مسائلت را پشت درب بگذار و بعد با روي باز و شاد وارد منزل شو! حالا به اين زيبايي ما در سنت خودمان داريم كه بايد مُحرم شد، هر آن چه آلودگي از صبح تا حالا با خودت آورده اي بيرون بگذار، غسل كن، ذكر بگو و روحت را تصفيه كن و پاك كن،‌ بعد با آرامش درب را باز كن حالا مُحرم شدي و مَحرم هستي، وارد شو. در فضاي يك چنين خانواده اي، خشونت چگونه ممكن است اتفاق بيفتد؟ وقتي همه حريم ها را بشناسند و به آن احترام بگذارند.

#تربیت {قسمت7}
[مباحث کودک متعادل ]

1402/07/03 13:21

خدمت خانم فرماني كلاس مي گذراندم، ايشان فرمودند: كودك در اتاقش مشغول بازي است، درب بزنيد بعد وارد شويد!! "عزيزم اجازه هست بيام تو" ما چنان در اتاق كودك رفت و آمد مي كنيم كه انگار نه انگار كه اين جا اتاق كودك است و هر كار دلمان مي خواهد مي كنيم. هيچ عيبي ندارد مي توانيم به كارمان ادامه دهيم و اصلاً هم از كودك اجازه نگيريم ولي كودك ما چگونه بايد حَرَم و حريم و حرمت ها را ياد بگيرد؟ وقتي خودش حريم ندارد؟!!! وقتي عصباني مي شويم و چشمانمان را مي بنديم و دهانمان را باز مي كنيم و  همه ي حريم ها را مي شكنيم چگونه مي توان انتظار داشت كه كودك احترام را ياد بگيرد؟؟؟

منظور ما از اين كه مي گوييم از دل سنت ها روش درآوريم همين است. در زندگي نامه آيت ا... قاضي طباطبايي از عرفاي صد سال پيش مي خواندم كه هر ووقت كودكي وارد مي شد به احترام آن كودك ايشان از جايشان بلند مي شدند و سلام مي كردند؛ هر چند دفعه كه كودكي وارد مي شد باز هم ايشان بلند مي شدند و به آن ها اداي احترام مي کردند. اطرافيان اعتراض كردن كه آخه شما بزرگتر هستيد و مقاماتي داريد چرا اين كار را مي كنيد، فرمودند: اگر من الآن اين احترام را به اين كودكان نگذارم، از كجا بايد اين ها ياد بگيرند كه به ديگران احترام بگذارند؟ (ادامه دارد... )

#تربیت {قسمت8}
[مباحث کودک متعادل ]

1402/07/03 13:21

گفتيم تربيت يعني پرورش دادن، ايجاد كردن، توليد كردن. ما سه تا نگاه به تربيت داريم. بلا استثناء در هرجا و هر كلاسي، كودك آرزوها را بررسي كرديم و من طبق روال گفته هاي حاضرين را ستون بندي مي كنم، هميشه يك ستون آرزوها بلندتر از بقيه ستون ها مي شود و اين ستون، ويژگي هايي است كه مربوط به شخصيت است كه نشان مي دهد بخش شخصيت بيشترين دغدغه ي والدين است اما والدين بيشترين وقت و زمان را روي بخش شناخت مي گذارند. اين شكل چهار بُعد اصلي كودك يا انسان را نشان مي دهد.

   بعد معنوي  
   شخصيت
   شناختی ( فكري )  
   عاطفی (احساسي )
   جسمي ( مادي )

اما والدين بيشترين زمان را روي ابعاد جسمي و شناختي مي گذارند تا بچه ها خوب بخورند و خوب بپوشند و خوب درس بخوانند و زمان كمتري روي ابعاد معنوي و عاطفي تمركز مي كنند ولي وقتي مي پرسيم چگونه كودكي مي خواهيد و آرزو داريد فرزندتان چگونه باشد؟ و كودك آرزوهايتان كيست؟ همه در حيطه ي مابين معنوي و عاطفي كه بُعد شخصيت است تمركز مي كنند. چون براي ما شفاف نيست كه چه مي خواهيم و چه كار مي خواهيم كنيم.

همه ي انسان ها فطرت دارند و فطرت به اصل و اصول برمي گردد و ما بر اساس فطرت دوست داريم كه كودكمان در ابعاد معنوي و شخصيت قوي باشد؛ اما هنجارهاي اجتماعي مثل كلاس ها، كنكور، بدنسازي، تحصيلات و غيره ما رابه سمت ابعاد شناختي و جسمي مي كشاند و متمركز مي كند. ما در اين ابعاد تلاش مي كنيم ولي دلمان مي خواهد كه فرزندمان در ابعاد بالا باشد. هر جا كه بخواهيم كودكمان حضور داشته باشد و رشد كند، خودمان هم بايد آن جا حضور داشته باشيم.

اين 4 بُعد همه با هم بايد هماهنگ باشند. ولي ما دچار ناهماهنگي هستيم. تمام تلاش ما در رويكرد كودك متعادل اين است كه فرزندان ما در  همه ي ابعاد رشد متعادل داشته باشند. (ادامه دارد... )

#تربیت {قسمت9}
[مباحث کودک متعادل ]

1402/07/03 13:21

اولين نگاه به تربيت نگاه بتن و قالب بتن است. رشد مثل بتن است و تربيت مثل قالب بتن. 

رشد بستر است و تربيت قالب رشد است. ما براي اين كه ساختمان شخصيت كودك را بسازيم به چه چيزهايي نياز داريم؟ قالب و بتن. قالب تربيت است و بتن رشد است. اگر قالب بندي متناسب با رشد نباشد و كوچك باشد، بتن از بين مي رود و ساختمان كوچك شكل مي گيرد. و اگر بيش از اندازه بزرگ باشد باز هم ، ستوني شكل نمي گيرد و تجمع بتن انباشته شده و زشت را خواهيم داشت.ما احتياج به تربيتي متناسب با رشد داريم به همين دليل لازم است كه مراحل رشد را بدانيم.

يكي از جنبه هاي مهم دانش والديني و پدري و مادري، شناخت جنبه هاي رشد است. چون قالب بتن براي كودك 2 ساله يك جور است و براي كودك 5 ساله جور ديگر و الي آخر. قالب بتن براي اصل كه پي است يك جور است و براي اصول كه ستون ساختمان است يك جور و براي ارزش ها كه طاق است جور ديگر. اگر ما بخواهيم فقط روي اصول تمركز كنيم، هرچه بتن است در پي ريخته مي شود و يك چيز عجيب و غريب ساخته مي شود كه شكل ساختمان نخواهد بود. پي و ستون و طاق يعني اصل و اصول و ارزش ها كه بايد تناسب داشته باشند و قالب بندي مناسب باشد. (ادامه دارد... )

#تربیت {قسمت10}
[مباحث کودک متعادل ]

1402/07/03 13:21

گفتیم رشد مثل بتن است و تربیت قالب بتن. تربیت ما طوري بايد قالب بندي و پي ريزي كنيم كه خود صاحبخانه ياد بگيرد و بقيه كار را ادامه دهد. ساختمان شخصيت را نمي توانيم به يك مقاطعه كار واگذار كنيم.

يكي از اشتباهات بزرگ والدين اين است كه مي خواهند رشد و تربيت فرزندان شان را به ديگران واگذار كنند و به مقاطعه كار بسپارند مثل مهد، كلاس ها، مدارس و....بعضي از جنبه ها را مي توان به آن ها سپرد ولي بتن ريزي را نمي توان سپرد.

شخصيت كودك در خانواده شكل مي گيرد. پي، اصل و اصول و سقف و مهمترين طبقه ي ساختمان تربيت كودك در خانواده شكل مي گيرد.ممكنه كه براي زدن درب و پنجره و تزئينات كمك بگيريم ولي يراي پي ريزي و ستون ها نمي توانيم. پس بايد بتن ريزي و قالب بندب بلد باشيم و طوري عمل كنيم تا خود كودك ياد بگيرد كه ادامه راه را خودش برود چون ما تا يك سني مسئول هستيم و بعداز آن به عهده ي خودش بايد بگذاريم. اگر مي خواهيد ساختمان تربيت كودك شما برج شود بايد خودش بتن ريزي را بياموزد و ادامه دهد (ادامه دارد... )

#تربیت {قسمت 11}
(مباحث کودک متعادل )

1402/07/08 10:11

يك نگاه ديگر به تربيت كه تربيت در آن به معني شكل دادن است، نگاه سفالگري است. سفالگر به گِل شكل مي دهد و كوزه يا گلدان مي سازد؛ پس اول بايد خاك و آب و گل داشته باشد، اگر يكي از اين موارد وجود نداشته باشد كوزه اي وجود نخواهد داشت و سفالگري هم وجود نخواهد داشت. گِل تمثيل شخصيت و وجود كودك است. گِل و شكل دادن بايد هماهنگ باشند.

6 سال اول زمان تربيت نيست، زمان ايجاد گِل براي سفالگري است نه زمان شكل دادن. 6 سال اول زمان گِل درست كردن است. ما هنوز گل درست نكرده مي خواهيم به آن شكل دهيم. هنوز خاك و آب را درست با هم مخلوط نكرده ايم، مي خواهيم يك گلدان شيك و قشنگ درست كنيم. بعد اين گلدان براي تمام عمرش يك گلدان شكننده مي شود چون گِلش درست به عمل نيامده است. اول بايد گِل ساخته شود بعد شكل داده شود. گاهي ما به جای این كه گِل درست كنيم، يك حباب گِلي درست مي كنيم درست مثل بادكنك. بعد هم نمي توانيم به آن شكل دهيم چون دست بزنيم، خواهد تركيد. امروزه خيلي از بچه هاي ما مثل بادكنك رشد مي كنند و يك حباب گلي هستند و اين بچه ها  را نمي توان تربيت كرد چون در 6 سال اول به جاي اين كه يك توده گِلي درست كنيم، يك مشت گِل درست كرده ايم و اين يك مشت گِل را هم دائم باد كرديم و يك بادكنك گِلي ساختيم.

در حال حاضر مشكل ما با جوانان اين است كه يك حباب باد كرده اند و تحمل فشار ندارند. پايه هاي شخصيت زیر 6 سال ساخته مي شود به همين دليل در 6 سال اول گِل مهم است.

#تربیت {قسمت12}
[مباحث کودک متعادل ]

1402/07/08 10:11

نگاه سوم به تربيت نگاه باغبان وگُل است. باغبان يك بوته گُل مي كارد، جوانه مي زند و بيرون مي آيد و بعد به حدي از رشد كه رسيد هرس مي كند. قبلاً هم گفتم كه استعداد در همه انسان ها يكسان است و همه به يك ميزان استعداد دارند. در استعداد ها هيچ تفاوتي بين انسان ها نيست.

از طرف ديگر واقعيتي هم وجود دارد كه همه ي استعداد هاي ما در طول زندگي شكوفا نمي شود. دوران كودكي دوراني نيست كه ما استعداديابي كنيم. امروزه مي بينيم كه آگهي مي كنند و پول مي گيرندكه از دو سالگي بياييد تا ما فرزندتان را استعداد يابي كنيم. چه استعدادي را مي خواهيد پيدا كنيد؟ كودك همه ي استعدادها را دارد پول هم لازم نيست بدهيد. كودكان همه ي استعدادها را دارند، محيط زندگي بايد غني باشد تا استعدادها پرورش پيدا كنند.

كودك مثل بوته اي است كه تازه بيرون آمده، اجازه دهيد اين بوته هر چه قدر كه مي تواند شاخه بزند. بله ممكن است بوته جنگلي و وحشي شود، اجازه دهيد كه بشود نترسيد! جنگلي شدن به منظور علف هرز شدن نيست. ما علف هاي هرز و آفت ها را مي گيريم ولي خود بوته را هرس نمي كنيم. 6 سال اول موقع هرس نيست؛ بگذاريد بوته بيرون بيايد و كامل شود.

بله امكانات ما اجازه نمي دهد و ممكن است كه بعضي از شاخه ها خود به خود هرس شوند اما بعضي ها نيز بيشتر تربيت مي شوند. تربيت يعني هرس كردن و درست كردن. و در نهایت تربیت یعنی ایمن سازی جاده ي رشد. (ادامه دارد... )

#تربیت {قسمت13}
[مباحث کودک متعادل ]

1402/07/08 10:12

اگر ما رشد را ستون فرض كنيم، تربيت مي شود قالب بتن ساختن. اگر رشد را گُل فرض كنيم، تربيت مي شود هرس كردن. اگر رشد را شكل دادن (سفالگری)  فرض كنيم، تربيت مي شود گِل درست كردن. و اگر رشد را جاده ببينيم چون گفتيم رشد يعني حركت و حركت در جاده اتفاق مي افتد، "امنيت" جاده را صاف و هموار مي كند و تربيت آن را علامت گذاري مي كند پس تربيت مي شود رعايت علامت گذاري.

دو كلمه اي كه هميشه تأكيد مي کنم                              اخلاق  ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ادب

اخلاق يعني علامت گذاري جاده ي رشد. يك راننده زماني ايمن عمل خواهد كرد كه به علائم آن جاده هنگام رانندگي توجه كند. عمل به علائم يعني عمل به اخلاق كه مي شود تربيت. اگر به اين علائم بي توجه باشيم دچار حادثه خواهيم شد و اگر زياده روي كنيم و دچار وسواس شويم باز هم گرفتار حادثه خواهيم شد. ما گاهي اصلاً توجه به تربيت كودكمان نداريم و گاهي هم اصلاً از اين توجه بيرون نمي آييم و اين عين افراط و تفريط است. تربيت يعني ايمن سازي جاده رشد و اخلاق يعني علامتگذاري.

جوامعي كه اخلاق ندارند و علامتگذاري نمي كنند به بيراهه كشيده مي شوند.  رانندگي بدون علامت ها، رانندگي خطرناكي مي شود كه دچار انحراف خواهد شد. ما از بعضي از كلمات ذهنيت خوبي نداريم مثلاً وقتي ميگيم اخلاق، ياد نصيحت و موعظه و.. مي افتيم اما منظور ما اين نيست. اخلاق بر پايه ي اصول و ارزش ها است و برپايه ي ارزش هاي يك جامعه است. اين ارزش ها باعث مي شود كه ما از جاده ي زندگي به انحراف كشيده نشويم. اما وقتي ما اين ارزش ها را نمي بينيم و سنت ها را طرد مي كنيم و وقتي اصل و اصول را نمي شناسيم، به طبع اخلاق را هم نمي بينيم در نتيجه امكان  انحراف و خطر زياد مي شود. اگر قرار است كه بچه هاي ما در جاده ي زندگي رانندگي ياد بگيرند و رشد كنند اول بايد علائم را بشناسند. هنگام اخذ گواهينامه چه كار مي كنيم؟ امتحان آيين نامه مي دهيم.

#تربیت {قسمت14}
[مباحث کودک متعادل ]

1402/07/08 10:13

ما دو نوع تربيت داريم:

   ا- تربيت بيروني     2- تربيت دروني

بچه هاي ما بايد از درون، خودشان را كنترل كنند و تربيت بايد معطوف به تربيت دروني باشد. سيستم تربيتی روي درون بچه ها بايد كار كند. در تربيت دروني كودك آگاهي و خردمندي بدست مي آورد و در تربيت بيروني ترس و شرطي شدن را به دست مي آورد. مخروط را به ياد آوريد پايين ترين لايه ي ذهن انساني با بالا ترين لايه ي ذهن حيوان برابر است بنابراين در جاهايي باهم وجه اشتراك پيدا مي كنند.
ذهن 
_الهي

_ انساني

---- حيواني

  ---- نباتي

تربيت بيروني و ايجاد ترس به پايين ترين لايه ي ذهن انسان برمي گردد مثل روش هايي كه براي تربيت حيوانات به كار مي برند چون حيوانات هم ذهن دارند و مي آموزند و شرطي مي شوند و عمل مي كنند. ما خيلي وقت ها بچه هايمان را با تربيت بيروني تربيت مي كنيم در حالي كه اين روش تربيت حيوانات است و روش انساني نيست. شايد يك جاهايي از شرطي شدن براي تربيت بشود استفاده كرد اما از ايجاد ترس مطلقاً استفاده نمي كنيم.

انسان ها بايد به خاطر عزت نفس درونيشان، خلاف نكنند.

#تربیت {قسمت15}
[مباحث کودک متعادل ]

1402/07/08 10:13