#پارت206
یه ربع بعد رسیدم
بافشردن زنگ بلافاصله باز شد
داخل شدم با یه شورت بود توخونه
بههههه سلام داداش سیاوش یادی از ماکردی
کلافه سرموگرفتم
+سلام
طلال: چیشده آشفته ای؟
+مامانم میخواد مجبورم کنه با اون دختره جن.ده که به توهم یبار سرویس داده
ازدواج کنم.
"مهشید؟
سری تکون دادم که با تعجب گفت
"مگه نمیخواست سحرو قالب کنه بهت چیشد حالا شد مهشید؟
+نمیدونم نمیدونم
دارم دیوونه میشم
گفته اگه به خواستش عمل نکنم حسابامو مسدود میکنه
توکه دیگه از دل من خبر داری طلال موندم الان چیکارکنم
طلال:بمون یه فکری واست میکنم
از ماهک چه خبر؟
باحرص بلندشدم و سیگاری از رومیز که همیشه آماده بود برداشتم
+نمیدونم چش شده
غروب رفتم پیشش جیغ و داد کرد هرچی از دهنش دراومد بارم کرد
دارم دیوونه میشم
تواین شرایط تنهاکسی که میتونست بهم آرامش بده ماهک بود که اونم نیست
طلال:امشب و واست جور کنم؟
باحرص نگاهش کردم
+اصلا حرفای منو گوش دادی؟؟؟؟
تک خندی کرد
"شرمنده منظوری نداشتم
باصدای زنگ نگاهش کردم
"غذاهارو اوردن
سری تکون دادم که رفت غذارو تحویل بگیره
گوشیمو از جیبم دراوردم دودل شماره ماهک و گرفتم
میشناختمش میدونستم الان یا ریجکت میکنه یا جوابم بده فحشم میده
جوجه سکسیم نمیدونم از چی اینقد عصبی بود ولی فردا گیرش مینداختم.
اونقد بوق خورد که داشتم ناامید میشدم که صدای سردش پیچید توگوشم
_بله؟
+سلام
....
+خوبی؟
_فرمایش
باشنیدن صدای پسری که شبیه صدای فواد یا حمید نبود
اخمام رفت توهم و ناخوداگاه باحرص گفتم
+اون کی بود؟
_به شماچه آقای محترم
باشنیدن آقای محترم میخواستم کلمو بکوبم به دیوار از حرص....
زیر لب غریدم
+نرین به اعصابم فقط بگو چه مرگته
هارشدی؟
بیخیال پوفی کشید
_میشه وقتمو نگیرین؟
با خشم مشتی به دیوارزدم و عربده ای کشیدم که هینی کشید
+چتتتتتت شدهههه
چرااینطوری میکنی؟؟؟
چه مرگته؟؟؟؟
باقرار گرفتن دستی روشونم به عقب برگشتم که دیدم طلال با قیافه سرخ شده از
خنده نگاهم میکنه
چشم غره ای باحرص واسش رفتم و کنارش زدم
+اون کی بود چنددقیقه پیش صداش اومد
_بهت ربطی نداره
+الان پاشدم اومدم دم خونه عموت میفهمی به من ربط داره یانه
باصدای نازداری که میدونستم برای حرص دادن منه گفت
_کی گفته خونه عمومم
نفس نفس زنان به زور کلماتو اداکردم
+ک..کجایی؟
_میخوام قطع کنم
باشنیدن صدای زنونه زشتی با تعجب به عقب برگشتم...
1403/08/17 20:19