#پارت277
سیاوش به زور لبخندی به اون دختره زد که بیشتر شبیه دهن کجی بود.
باگیجی نگاهی بین سجاد و این پسره سیاوش گردوندم دلیل این خصومتی که الان
میخواست از چشماشون بزنه بیرون و درک نمیکردم
باجلو اومدن دستی به دختر قد بلند و کشیده ای چشمم افتاد
اندام ورزشکاریش زیادی توچشم بود...
با خواهر سجاد دست داد و ....
سیاوش و بغل کرد
"چطوری پسر کم پیدایی؟
سیاوش لبخند یه طرفی ای زد
+درگیر مشکلات زندگی
یکی زد رو بازوش
"همچین میگه مشکلات زندگی
بابا از مجردیت لذت ببر.
باچندشی به بحث بینشون و اون صدای کلفت دختره
که بیشتر شبیه پسرا کرده بودش گوش دادم
خدایا دوجنسست؟؟
به طبع چنتا دختر دیگه هم اومدن به اون صورت.
+سلام جِرلی
یه دختر بیش از حد سفید اومد جلو و خواست اونم بغلش کنه که نمیدونم چرا یه لحظه حرصم گرفت و ناخواسته باقدمایی تند نزدیک سیاوش شدم و
دستشو تو دستام سفت گرفتم.
حرف تودهن سیاوش ماسید و باتعجبی همراه باذوق نگاهم کرد
"اوه این باربی خوش استایل کیه سیاوش؟
صدای یکی از پسرا بود
سیاوش دستشو انداخت دوکمرم
+دوستم ماهک
خصمانه به طرفش برگشتم
اینقدر از عشق بی حد و مرزی کع حرف میزد همین بود؟؟؟؟
دوست؟؟
اونم از جنس معمولییش؟؟
1403/08/20 04:04