رفتیم اول خونه خواهر بزرگش که تو شهر بود بعد رفتیم محضر و محضر دار گفت دفترچه مهم نیست بیاد دختره اینجارو امصاکنه ثبت کنم و من خیلی ناراحت بودم و مهدیار گفت د بیا دیگه اح
رفتم امضاش کردم و رفتیم خونه خواهرش باز و از شدت ناراحتی رفتم اتاق خواب اخه توراه محضر پیام های شوهرم با برادربزرگش رو دیدم (چون مهدیار گوشی نداشت گوشی منو برداشته بود)دیدم برادرش گفته ببین من حلش میکنم تو بیار خونه باباش مهدیارم گفته بود بذار مهریشو کم کنم بیارم
اونجا بودم که واقعا ترسیده بودم از همه
خلاصه من رفتم اتاق خواب و مهدیار توپذیرایی با خواهرش نشسته بود و حرف میزد گوشامو تیز کردم دیدم خواهرش میگه ببین اینا با نقشه اینکارو کردن که جهاز ندن توهم دختره رو گول بزن ببر دم خونشون پیاده کن و فرار کن😭😭😭
بعد از مدتی داداش بزرگش اومد اونجا و گفت باباش میگفت بیاد سرشو میبرم و فلان
و مهدیار دادو بیداد راه انداخته بود همه این حرفارو در آستانه در میگفتن و هممون میخواستیم بریم سمت روستا ومن فک کردم زود میان رفتم پایین تا حرفای چندششونو نشنوم و منتظر موندم دیدم نیومدن تصمیم گرفتم برم اتوبان تا خودکشی کنم😔تا اتوبان رفتم ولی خیلی چیزا مانعم شد و برگشتم دوباره جلوی درشون منتظر موندم دیدم بلهههه بالاخره اومدن و منو مهدیار سوار ماشین شدیم برادرشم با ماشین خودش رفت من به مهدیار گفتم چرا دیر کردی اگه قرار بود دیر کنید خب صدام میکردی میومدم بالا
که یه کشیده با پشت دستش محکم تودهنم کشید
و من هق هق تا خود روستا گریه کردم دوساعت بدون وقفه😔و وسط راه بهش گفتم میشه برام آب بخری خیلی تشنمه گفت من بهت آبم نمیدم افریته
نمیدونم چیا باهم گفته بودن بالا مهدیار خیلی پر شده بود
اونجا بود که با گریه بلند گفتم توچقدر بی رحمی یادته هروقت میومدی پیشم پول گاز زدن به ماشینتم نداشتی؟؟؟؟؟چند بار زنگ زدی به این و اون تا 7 هزار بهت پول بده گاز بزنی؟؟؟؟و منی که بخاطرت چقدر ناراحت میشدم و تصمیم گرفتم تا پول توجیبی هامو در طول یک هفته جمع کنم تا بهت بدم گاز بزنی و خودتو خورد نکنی پیش این و اون تومدرسه گشنگی میکشیدم صبحانه و ناهار نمیخوردم و روزی یک وعده شام میخوردم تا توروخوشحال کنم و تو الان یک آب معدنی 500 تومنی برام نمیخری؟ و همچنان هق هق میکردم
مهدیار هم میگفت خفه شو نکبت
و منم میگفتم ازت میترسم توروخدا ماشبن رو نگهدار توی ناکجاآباد برم گم و گور بشم یا با ماشین داداشت برم روستا😭
آره دوستان طی نامزدی یه هزارم بهم خرجی نمیداد مهدیار و حتی پول گاز زدن به ماشینشو نداشت دوبار پیش من
1403/01/10 21:36