نه؟!
چون به پدر و مادر حسین گفته بود کلا دکتر بهم استراحت مطلق داده و اونها هم گفته بودن که چون نمیخواد کار کنه داره بهونه میاره و تو بارداری سر تمیزی خونه، فاطمه و ابوالفضل جر و بحث و قهر کرده بودن تا یک ماه و کار داشت به جدائی میکشید که خانواده ها یه کم به تیپ و تاپ هم زده بودن و دوباره سر جای خودشون نشسته بودن...
من که خدا رو شکر میکنم، چون خدا خوب زمانی بهشون بچه داده بود که کار به جاهای باریک نکشه...
درسته پدر شوهرم و فاطمه تا همدیگه رو میبینن با کوچکترین حرکتی از دست هم ناراحت میشن، ولی آنقدر نورا رو دوست دارن که سعی میکنن کوتاه بیان...
ابوالفضل و فاطمه خودشون همدیگه رو انتخاب کردن و باید زندگیشون رو بکنن، اگر هر کدوم از خانواده ها کسی رو براشون پیدا میکرد که همین مشکلات رو داشته باشه، تو سرش میکوبیدن که ما این رو نمیخواستیم و شما اون رو به ما معرفی کردید!
دوستم هم که برای ابوالفضل معرفی کرده بودم، الحمدلله یه همسر خیلی خوب براش پیدا شد و با همدیگه جور هستن و دوران عقد رو سپری میکنن و یه موقعهائی که دلمون هوای همدیگه رو میکنه میریم بیرون چرخ میزنیم و هوائی عوض میکنیم...
1403/01/20 11:19