پارت 5
دیگه خودتون حساب کنید، بارداری، نگهداری از خواهر و برادر، مشکلات اول زندکی و....
دیگه پدربزرگم تصمیم میگیره ازدواج کنه، میره یه دختر خیلی سن دار و پیر از شهرستان میگیره، خلاصه اونم داستانی بوده برای خودش چون اون دختر در کمال ناباوری حامله میشه و یه دختر میاره که از من دو سال کوچیکتره
بگذریم از اینا چون بخوام وارد هرکدوم از اینا بشم خودش یه داستانه
دیگه مادرم میاد یه خونه مستقل میگیرن و با درامد خیلی خیلی کم پدرم زندکی میکنن، مادرم همیشه میگه که خیلی شرایط سختی زندکی کرده البته پدرم بعد از به دنیا اومدن من دیگه اخلاقش خوب میشه و یه مرد خوب و مهربون برای مادرم میشه و همیشه مادرم از زندکی کنارش راضیه و باهم خوشبخت بودن با تمام سختی ها و همیشه مادرم میگه اگه بازم برگردم عقب با پدرت ازدواج میکنم.
1403/02/26 12:58