#پارت_345
-فردا چه ساعتی باید اونجا باشی؟
-ساعت 8 اولین جلسه شروع میشه.
-خوبه، صبح بیدارم کن.
وسایل رو جمع کردم و با لا تو اتاقم بردم. دوباره با ذوق به وسایل نگاه کردم. اشک تو چشمهام حلقه زد.
وسایل مورد نیازم رو تو کوله ام گذاشتم. از اینکه می تونستم بهارک رو هم همراهم ببرم خوشحال بودم.
تو چند ساعتی که کلاس داشتم اون رو توی مهد میذاشتم.
صبح زود بیدار شدم. میز صبحانه رو چیدم. برای بهارک کمی خوراکی برداشتم و توی کیف مخصوصش گذاشتم.
دوشی گرفتم و لباس پوشیده از اتاق بیرون اومدم.
سمت اتاق شاهرخ رفتم. آروم در اتاق رو باز کردم.
شاهرخ دمر روی تخت خوابیده بود.
1403/05/20 05:26