#پارت_7😍
در مخفی و باز کرد و هولم داد داخل و خودشم اومد تو در و بست
و بدون ملاحظه کوبیدم به دیوار و باز لبام و بین حصار لبای
داغش گرفت.
همزمان دستاش فعال بود و با یه دست سیـنه هامو میمالید.با دسته
دیگش پای چپم و آورد بالا و رونم و نوازش میکرد.
ازم جدا شد و جلوی پام زانو زد لباس کوتاه و قرمزم و داد بالا و
تند شرتم و تا زانو کشید پایین و با دیدن بین پام چشماش برقی زد.
قفسه سیـنم از هیجان تند تند بالا و پایین میشد و به فرانک زل زده
بودم.
با دستاش کمی پاهامو باز کرد و بینیش و چسبوند به کـصم و عمیق
بو کشید و فحشی زیر لب داد و وقتی زبون داغش و کشید روش
چشمام و بستم و آهی کشیدم که باز وحشی شد و اینبار تمام التم و
کشید تو دهنش و با ملچ و ملوچ شروع کرد به خوردن.
دیگه ناله هام دست خودم نبود دستام و لای موهاش چنگ زدم و
سره فرانک و بیشتر فشار دادم بین پام.
اه فرانک لعنتی محکم تر اه. دیگه نمیتونم رو پام وایسم،بریم رو
تخت
سرش و آورد عقب و من ترشحاتم و دور دهنش دیدم..خدای من
چه منظره سکسی..چشماش. برق شیطنت داشت پوزخندی زد و
گفت:
1403/07/30 21:34