«رئیس شــوهَرم❗️»
#PART_41
ولی چند بار دیده بودم با دخترای مختلف میره بیرون و میاد!
خودمم بهتر از اون نبودم...
تو زندگی من هزار تا دختر رنگارنگ بود...
از هر شکلی، زیباترین دخترای دنیا اراده میکردم برای من میشدن ..
ولی من دلم بین یه جفت چشم سیاه گیر کرده بود ..
چشمی که دل سنگی منو برد..
از زندگی انداخت!
دوستش داشتم و دست داشتنش دست من نبود که اگر بود دیگر اسمش عشق نبود!
یه تشت آوردم ..
زمزمه ی کوتاهشو شنیدم
+آ..ب..آب میخوام
سریع از پارچ یه لیوان آب ریختم
به خوردش دادم...
خورد
چشماشو یکم باز کرد..
+داغه
دستمو گذاشتم رو سرش!
اخمام رفت توهم
داغ تر شده بود...خیلی خیلی زیاد بود تبش ...
کلافه شدم
چیکار میکردم؟!
یاد دوست دختر قبلیم افتادم
1403/06/05 22:09