رمان اوج لذت:
#اوج_لذت
#پارت_186
نوید خودش رو به آشپزخونه رسوند و با دیدن چشمای سرخ پروا قبل از هرچیزی پرسید:
_ چرا دمغی؟ پکری! چشمات سرخ شده!
دمغ و پکر؟ قطعاً بود... دلش گرفته بود از حرفهایی که شنیده بود، توقع چنین حرفهایی رو از حامد نداشت.
لبخند زورکیای رو صورتش نشوند.
_ نه بابا چرا پکر؟
_ ولی چشات داره داد میزنه یچیزیته! بگو به من، راحت باش... من چند ترم روانشناسی خوندم و الان میدونم که چقدر نیاز داری با یکی حرف بزنی، تمام رفتارت اینو نشون میده.
پروا رو برگردوند.
چی بهش میگفت؟ اینکه به راحتی خودش رو در اختیار حامد قرار داد و حالا که همه چی تموم شده بود و کار از کار گذشته بود حامد نادیدهش میگرفت و غرور و شخصیتش رو زیر پاش له میکرد؟ بس بود هرچقدر خودش رو به آب و آتیش زده بود برای حامد و خودش رو به اون راه میزد.
_ من نیاز به حرف زدن با کسی رو ندارم! مخصوصاً اگه اون شخص تو باشی! جعبهت و بردار برو خوش ندارم هی تو و اون رفیقتو جلو چشمم ببینم.
دروغ که حناق نبود!
آره اونا مسبب این حالش بودن ولی پروا جونشم برای حامدِ سنگدل و نامرد میداد!
نوید شونهای بالا انداخت و جعبهی قرصها رو از کابینت برداشت.
صدای پایی توجه پروا رو جلب کرد، کسی خونه نبود پس قطعاً این حامد بود که داشت میاومد!
قرار بود تلافی کنه دیگه؟
بلند گفت: راستی نوید شمارهتو بده بهم یادم رفته بود بگیرم.
چراغ سبز نبود! سوزوندن بود و بس.
چشمهای نوید گردتر از این نمیشد، این دختر چرا مودی بود؟
یه دم میگفت خوش ندارم ببینمت یه دم میگفت شمارتو بده!
حامد با دستی که به کمر گرفته بود وارد آشپزخونه شد.
_ خیر باشه؟
پروا لبخند حرص دراری زد.
_ خیره داداشی!
کارد میزدی خونش در نمیاومد، پشیمون شده بود از حرفهایی که زده بود! درسته پروا بچه بود، درسته خیلی از رفتارهاش بچگانه بود اما خیلی جاها هم از یه آدم بزرگ بزرگتر بود! اما نه آدم بزرگی که دروغ میگه.
حامد همیشه بهش میگفت بچه! پروا هم دلش میشکست و میگفت نه بچه نیستم اما حالا که فکر میکرد حق با حامد بود! پروا خیلی بچه بود، مثل بچهها واسه کوچیکترین چیزها ذوق میکرد؛ مثل بچهها دروغ بلد نبود! مثل بچهها دلش پاک بود، وقتی میگفت دوستت دارم واقعاً دوستش داشت! اون نسل بچهها دلش میشکست و مثل بچهها دو دقیقه بعد میبخشیدش و صبحش همه چیز رو یادش میرفت! حامد راست میگفت، اون خیلی بچه بود...
اما برعکس! حامد خیلی بزرگ بود، دوست داشتنش، حرفهایی که میزد، رفتارهاش و خیلی چیزهای دیگهش مثل آدم بزرگها دروغ بود، اون خیلی بزرگ بود،
1403/06/17 21:30