#پارت_3😍😋
خنده دل فریبی کردم و رفتم جلوش دستم و اغواگرانه کشیدم روی قسمتی از سینش که دکمههای لباسش باز بود مشخص بود.
خم شدم کنار گوشش و پر حرارت لب زدم
-حالا- تو رو پیشنهادم فکر کن بعدا شاید راجب این موضوعم به توافق رسیدیم عزیزم
لاله گوشش و بوسیدم و سرم و بلند کردم که نفس عمیقی کشید. ازش دور شدم پشتم و بهش کردم و رفتم سمت در و همین که خواستم در و باز کنم صداشو شنیدم.
بيا *** ، مثل همیشه با اون بدن لعنتیت خرم کردی..بیا هر چقدر که میخوای تو قرار داد بنویس امضا کنیم تموم شه بره..وقتی
نیست مسابقه اخره همین هفتس و ماموریتت رسما شروع میشه.
لبخند بدجنسی روی لبم نشست اروم برگشتم سمتش و راه رفته رو برگشتم جلوی میز ایستادم که باز نگاهی به سر تا پام انداخت و بعد کاغذ قرار داد و پاره کرد و کاغذ جدیدی از کشوی میزش در آورد و یه چیزایی نوشت و بعد چرخوند و هل داد سمتم.
نگاهش و انداخت تو صورتم که زبونی روی لبـای سرخم کشییدم و
جوری خم شدم روی میز که سینههای گرد و خوش دستم توی دیدش قرار بگیره خودکار و برداشتم و جلوی قسمت مورد نظر قیمت درخواستیم و نوشتم و پاشم امضا کردم، خودکار و پرت کردم رو کاغذ و صاف ایستادم. فرانک لیسی به لبـاش زد نگاه خمارش و
بزور از سیـنه هام برداشت و کاغذ و بلند کرد وقتی چشمش به
1403/07/30 20:39