سرگذشت زندگی

75 عضو

اونم پیش مادر شوهرش زندگی می‌کنه
یه کلفتی تو دست مادرشوهرش هست

1403/06/31 13:51

با دوتا بچه کوچیک

1403/06/31 13:51

واااای گناه

1403/06/31 13:53

ادامش بعد میگم

1403/06/31 13:53

باشه

1403/06/31 13:53

ازدواج دومم تعریف کنم

1403/06/31 13:54

اره

1403/06/31 13:55

اینم بهتون بگم خواهرشوهرم 35 سالشه هنوز ازدواج نکرده
شوهرم هرجا می‌ره بهش زن نمیدالان 6 ساله پسرام ندیدم
پسر بزرگم علی اصغرکلاس دوم دبیرستان هست
پسر کوچیکم امسال می‌ره سوم ابتدایی

1403/06/31 14:22


خب ازدواج دوم
خواستگار زیاد داشتم گفتم به خاطر بچه ام ازدواج نمیکنم
زن بابام هم خیلی بامن خوب نبود بااینکه خرجم جدا بود نمیزاشت برق مصرف کنم آب بریزم ازیه مادرشوهری بدتر
خواهرام گفتن ازدواج کن راحت بشی
بچه ها عاقل شدن میان پشت

1403/06/31 14:25

قبول کردم تا اینکه یه آشنای خواهرم داشت بهش زنگ زد گفت. یه آقای 48 سالشه زنش طلاق گرفته
دنبال زن میگرده شیراز هم هست
خواهرم به من گفت من گفتم نه
بچه هام چی گفت میان طرفت صبر داشته باش
خلاصه شماره خواستگار بهمون دادن خواهرم بهش زنگ زد گفت من زنم طلاق دادم
شغلم فست فود دارم
خونه وزندگی همه چی تو شیراز دارم
بازم من میترسیدم گفت اگه میشه عکس خواهرت بفرس خواهرم بدون اینکه من بفهمم فرستادبود از رو عکس منو پسند کرده بود دیگه دست بر دارنبود😂

1403/06/31 14:30

گفت من فردا میام ببینمت گفتم صبر کن عجله نکن گفت میترسم خواستگار واست بیاد ازدستت بدم😂😂😂

1403/06/31 14:32

طاقت نیاورد با دوستش اومدن خونه خواهرم
شیراز تا شیراز سه ساعت راهه
این تو دوساعت ونیم خودش رسونده بود😅😅

1403/06/31 14:34

خودت چند سالته

1403/06/31 14:35

ببخشید شیراز تاشهرما3 ساعت راه هست بد تایپ شد

1403/06/31 14:35

38سالمه

1403/06/31 14:35

فاصله سنیت با شوهر دومت ده سال هست

1403/06/31 14:36

💪❤️.

🌺 سلام عزیزان🌺

گروه لاغری و تناسب اندام دارم تو ایتا خوشحال میشم شماهم عضو گروه دوستانه بانوان من بشید❤️
لینک با احترام براشما دوست عزیز🌼

"لینک قابل نمایش نیست"

❤️🌺

1403/06/31 14:40

بعد اومد گفتم از زندگیت تعریف کن گفت من زن اولم باصاحب خونه رابطه داشته بهم خیانت کرده
دوتا دختر ازش دارم ازدواج کردن
بعد زن دوم میگیره می‌گفت شب اول ازش بدم اومد بهش نزدیک نشدم
پنج سال بازن دومش زندگی می‌کنه می‌گفت تو این پنج سال قسم میخورددوسه بار بهش نزدیک شدم
دیدم حامله شده بچه دنیا میاد طلاقش میده

1403/06/31 14:41

البته شوهر دومم 17 سالش بوده ازدواج می‌کنه دوتا دختر پشت سرهم گیرش میاد تو سن کم هم دخترانش ازدواج میکنن دوتا دخترانش هم خوشبخت هستن واقعا دوتا داماد داره از پسر بهتر

1403/06/31 14:42

خلاصه میاد منم میپسندم ترک هم هست خوشتیپ و قد بلند
وقتی اومد خونه خواهرم حرف ها که زدیم
خواهرم گفت برین تو اتاق حرفتون بزنین

1403/06/31 14:44

رفتیم تو اتاق گفتم فقط اخلاق واسم مهمه
من تو زندگیم سختی کشیدم
دیگه نمی‌خوام سختی بکشم
گفت ازای لحاظ خیالت راحت

1403/06/31 14:46

یااااا خدااااا😪😪

1403/06/31 14:52

دوروز دیگه زنگ زد گفت من بابچه هام دامادم میایم واسه عقد اومدن خونه بابام ناهاروهمه چی مرتب خواهرم کمک دادن درست کردیم
اینها ساعت دوازده رسیدن
خاله هام با دایم هم خونه ما بودن
اومدن همه پسند کرده بودن منم همون روز پریود شده بوده
بند تو دلش آب میشد😂😂😂😂

1403/06/31 14:53

همون شب رفت مرغ خرید کباب زدیم خیلی ذوق داشت به رسیده بود عقد کردیم ساعت یک شب حرکت کردیم اومدیم شیراز
ولی چیزی دربساط نبود
چون پریود بودم😂😂

1403/06/31 14:56

وقتی وارد خونش شدم همه چی تمیز و مرتب بود
صبح رفتیم فروشگاه واسه خونه همه چی خرید کردیم
عصرش هم با دخترش رفتیم وسایل آرایشی ولباس خریدیم دختراش خیلی خوبن
خیلی بهم احترام میزارن

1403/06/31 15:00