سِفّيـــد بَـــرّفــے اَرّبـاݕ🕊🌿
-----------------------------------
#پارت_97
اون زن چقدر عجیب و غریب بود.
دردش و بی صدا توی خودش دفن میکرد،
مظلوم ترین
فرشته ای که روی زمین پیدا میشد.
با مهربونی دستم رو گرفت و آروم انگشتاش رو توی مرهم فرو کرد.
بعد با مالیمت روی زخم دستم کشید و گفت:
_این مرهم مامانم واسم فرستاده
یادت باشه توی خونه همیشه مرهم داشته باشی
بعد به چه کنم چه کنم نیوفتی
حرفش و نمیفهمیدم.
درک نمیکردم منظورش چیه.
چرا از زخم دست ارباب حرف میزد و از من میخواست
مرهم داشته باشم.
به گمونم هذیون میگفت.
شاید اثر داروهای خواب آورد بود.
وقتی درد دستم آروم گرفت توران خانومو بغلش کردم
منکه مهر مادری ندیده بودم اما توران خانوم مثل مامانم بود.
╭┈┈┈⋆┈┈─────
╰┈➤ @SEFID_BARFI_IR
1403/08/13 08:10