The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

سوتی های زنونه😅😉❤❤

94 عضو

سلام به همه خانم های سوتی دهنده
وتشکر از مدیر عزیز که خنده رو رو لبهامون اورده

خاطره من برمیگرده به زایمان اولم من سیزده سالم بود ازدواج کردم وبعد ازهفت ماه دو قلو زایمان کردم از اونجایی که سنم کم بود خیلی خجالت میکشیدم فردای زایمانم خواستم برم دستشویی از یه خانمی که از دستشویی در اومد بیرون پرسیدم که خودمونو بشوریماشکال نداره اونم گفت با ساولن بشور و اشاره کرد به یه ظره بیست لیتری کنار دستشویی منم برداشتم خالی کردم تو افتابه و خودم رو حسابی شستم کلی هم غر زدم که چرا نصفه بود ظرف خلاصه من و که بردن خونه تمام لای پام تاول های بزرگ زده بود بعد چند روز با کلی خجالت به مادرم گفتم اونم برد بیمارستان اونا هم نفهمیدن خاصه دکتر پماد داد و یه ساولن که یه قاشق رو تو یه افتابه بریز تازه فهمیدم چه کار کردم باز از ترسم نگفتم به کسی ولی زخمم تا یه ماه طول کشید
??????
@zaanone

1398/06/19 18:48

سلام حالتون خوبه ممنون و خداقوت خدمت شما دوست عزیز که مارواونقدر میخندونی غم غصه هامون یادمون میره❤️☺️
راستش چنروز پیش جریان شوهرکردن منو خواهرم پیش اومد خواهرم داشت واسه بابام میگفت بابا تو ابنو به اونی که میخواستش شوهر دادی?☺️

ولی منو زوری شوهر دادی بابام گفت خب حالا مگه شوهرت چشه گفت هیچی دیگه اونقدر منو برد بیرون و اونقدر *** و کیک بهم داد?????‍♀?‍♀?‍♀
تا راضی شدم زنش بشم????انقدر خندیدیم باز هرچی میخواست بگه شیرکیک میگفت کیرکیک????
@zaanone

1398/06/20 12:19

سلام روزتون به خیرو شادی وسوتیهاتون بر قرار

خاطری من واسه زمانی که تازه عروسی کرده بودم ما اصالت ترک داریم ولی چون تهران به دنیا آمدیم فارسی صحبت می‌کنیم .بله ما تازه عروس خونه همه ی فامیل وگشتیم واسه پا گشا منم همیشه مواظب بودم وقتی باهام ترکی حرف میزنن سوتی ندم مهمونی ها تموم شد فصل سرما وماه رمضون شروع شد منم یک افطاری مفصل آماده کردم مهمونی دادم تو سفره ترشی لیته بادمجونم بود پسر عموی شوهرم خورد تعریف کرد خورد تعریف کرد منم که حسابی خودم وگرفته بودم که همه چی تموم به ترکی گفتم ده کیلو بادمجون بگیر بیام بزارم بهت ?????دیدم شوهرم رفت آشپزخونه که تو حیات بود منم دنبالش که چیزی لازم داره پام و ازاتاق گذاشتم بیرون اتاق رفت هوا ??????شوهرن گفت این بیچاره جانبازه طاقت ده کیلو رو نداره ????
من که از خجالت دیگه نمی تونستم برگردم اتاق ????

هیچی الانم بادمجون میبینم یاد سوتیم میوفتم ?????ببخشید طولانی شد
@zaanone

1398/06/20 12:19

سلام ب مهربانو خانم و طرفداران پروپاقرص سوتی???

این سوتی خواهر شوهره ک چندسال پیش براش اتفاق افتاده
جونم براتون بگه' لیلا خانم خواهرشوهر بنده خیلی چاقه خیلی..تازه زایمان کرده بوده مراسم پاتختی یکی از اقوام شوهرش بوده،میگفت لباس مجلسیام بعد زایمان اندازه تنم نبودن،جز یه کت شلوار ک فیکس تنم بوده،گفته خب من ک نمیخوام از جام پاشم،اینو میپوشم یه چادر مجلسی هم روش ک کسی نبینه چی زیرشه?

وسطا مجلس میشه یه دختر شیطون داره پامیشه میره وسط مجلس لیلاخانومم پامیشه بره دنبال دخترش ،چادرش زیر پاش گیر میکنه از سرش میفته?همون موقع فیلمبردار دوربینش رو خانم بوده ،میاد دولا شه چادرشو از زمین برداره چشمتون روز بد نبینه???
کش شلوارش ترق پاره میشه????

اقا این دولا بوده شلوارشم میفته پایین????


ای خدااااا دیگه ملت شورتشم دیدن مردن از خنده???

قیافه لیلا?????????
قیافه مهمونا????
@zaanone

1398/06/22 20:34

این سوتی برای زن عموی مامانمه که یه خانم پزپزیه ?

یه روز عروسی داییم بود وهمه ی مهمونا آمده بودن این زن عموی مامانمم داشت لباسی روکه تازه خریده بود رو میپوشید ? منم توی اتاق بودم اینم چون پشتش به من بود منو نمیدید برگشت به دخترش گفت نمیخواد مارک لباسمو بکنی بزار همه بدونن تازه خریدم??

منم شروع کردم به ریسه رفتن که دخترش زد به پهلوش اونم برگشت تامونو دید به تته پته افتاد ?????????????? منم سریع زدم ازاتاق بیرون?‍♀?‍♀?‍♀?‍♀?‍♀?‍♀ وتا میتونستم خندیدم???????? وبه هرکسی که میتونیستم گفتم اخرشم وقتی زن عموی مامانم از اتاق امده بیرون هنوز مارک لباسشو نکنده ????? ????????????????????????????
@zaanone

1398/06/22 20:36

سلامی دوباره برهمه?

این خاطره مربوط به عمم میشه.عمم خانم خیلی ساده دل و بی ریا وطنازی هست.زمان جنگ بوده و شوهر عمم ازتهران دوجعبه پرتقال خونی آورده بود براش?.که عمم تااون موقع نمیدونست چیه.یکیشو پوست میکنه میبینه خونیه ?میگه تو دلم گفتم جنگه و میوه ها هم دلشون خون شده یکی یکی از وسط نصف میکردم و مینداختم سطل آشغال و های های گریه میکردم????????? واقعا فکر میکنه دل پرتقالهاهم خون شده از کشت و کشتار جوونها?✈️???.بعدزنگ میزنه به پسرش که تهران بوده با گریه گفته بابات پرتقال آورد همشون دلشون خون شده بود?. پسره پشت تلفن از خنده نزدیک بود منفجربشه????گفته مامان اینا پرتقال خونین.عمم????گفته دوجعبه همشونو انداختم رفت ☺️ازون موقع دلش نمیاد پرتقال خونی بخوره???????
@zaanone

1398/06/22 20:37

سلام

یه بارمامانم دم دروازه کوچه باهمسایه هادورهم نشسته بودن وداشتن صحبت میکردن که من برحسب شیطنت رفتم پشت دروازه وبادهنم یه صدای بلندگوزیدن درآوردم ود فراربه سمت خونه??بعدچنددقیقه دیدم مامانم اومده توخونه وازخنده کبودشده منم خیلی ریلکس گفتم چیه مامان چی شده
دیدم میگه نمیدونم کی توجمعمون گوزیده هرکدوم به یه نفرشک کردیم آخرش همه سرخ برگشتیم خونه بعددیدم خندش شدیدترشدومیگه منکه فکرمیکنم مرضیه خانم بودآخه ازهممون بیشترخجالت کشید???
منم دیگه جرات نکردم بگم من بودم آخه مامانم میکشت منو??
@zaanone

1398/06/22 20:38

سلام به بانو های میهن ام
ما یه فامیا داریم که خیلی شوخه
یعنی امکان نداره تو یه مجلس حضور داشته باشه وبساط خنده و شوخی اش به راه نباشه
یه روز میگف رفتم خونه ی مادر زن ام
دیدم بوی آش میاد
گفتم من آش نمیخورم
مادر زنم گف تخم مرغ درست میکنم واست
یه نیم ساعتی گذشت دیدم
خانومم و خاهرش تو اشپز خونه دارن حرف‌میزنن
به خاهر خانومم گفتم شوهرت نمیاد؟
گف نیم ساعت دیگه میاد
منم دیدم هرچی زمان میگذره کسی نمیاد
به‌زنم گفتم غذای منو بیار
دیدم کسی‌ صدامو نمیشنوه
رفته بودن تو حیاط واسه فرش شستن
پا شدم رفتم آشپزخونه دیدم یه قابلمه مرغ پر ملات رو گازه
با صدای بلند مادر خانومم صدا زدم
گفتم مادر مرغ هم درست کردی؟
اومد تو اشپز خونه و گف واسه اون یکی دامادمونه(خیلی رو مخ بود)
گفتم خوش به حال باجناق
یه لبخندی زد و بیخیال تخم مرغ شد و یه کاسه اش واسم ریخت و رفت
منم حرص ام گرفته بود
دیدم نمیشه ک من اش بخورم
باجناق گرامی مرغ
یه فکری به سرم زد و قابلمه مرغ برداشتم و دور اتاق میگشتم ک قایمش‌کنم ولی جای مناسبی پیدا نمیکردم
یهو چشمم به کمد دیواری افتاد
قابلمه رو به زور بین پتو ها جا دادم و
از اش چند تا قاشق خوردم و با صدای بلند خدافظی کردم و رفتم
زنم ک شب اومد عصبانی بود
بهش گفتم چ شده؟
گفت تو که رفتی قابلمه ی مرغ ناپدید شد هرچی گشتیم پیداش نکردیم
مادر به زنداداش شک کرد و یه دعوای راه افتاد که نگو
من ب زور جلوی خنده مو گرفته بودم
بعد‌چند روز که اب ها از اسیاب افتاد اخر هفته رفتیم خونه ی مادر خانومم
ازقضا باجناق امم بود
برادر خانوم ها و بقیه ی باجناق ها و عروس ها و خاهر خانوم ها و بچه ها راجب اون قابلمه حرف میزدن
عروس ک طبقه ی بالا بود با صدایی ک گلایه ای بود گف من چرا باید قایمکی قابلمه رو ببرم بالا؟ مگه من دزدم؟
واسه کی ببرم؟
یهو دیدیم مادر خانومم گف
شب همگی بمونین
یه ترس برم داشت ولی ب روم نیاوردم
بعد شام که البته مرغ بود
بچه ها خابشون برد و زنم رفت سراغ پتو ها
منتظر جیغ بودم که صدای جیغ بنفش خانومم همه رو ترسوند
لشکر مورچه ها بین پتو ها بود
قابلمه هم که فقط استخون های مرغ توش بود
یهو همه نگاشون به من افتاد
به مادر خانومم گفتم تا شما باشین بین دوماد ها فرق نزارین
ببخشید طولانی شد ولی دلم نیومد یه کلمه هم جا بندازم
@zaanone

1398/06/22 20:41

خبر خوب برای خانم های علاقه مند به چالش♥️♥️

♥️♥️♥️♥️♥️♥️

و اما #چالششششش جديد

??

?در طي هفته جواب خانم هارو توی کانال میزاریم.

سوال??

❤️❤️ #چالش جديدمون ...
اولین بوستون بااقایی کی بوده وکجابوده کلن ی توضیح درموردش بدین؟
???
@zaanoone

1398/06/22 20:45

منتظر جواباتون هستم

1398/06/22 20:48

جواب چالش?
اولین بوسمون روز عقدمون بود ولی خیلی پشیمونم نمیدونستم اون بوسه ها از روی علاقه نیس فقط مجبوری بود کاش شوهرم ب اونی ک میخواس میرسید جوونیش زندگیش با من تباه نمیشد.اگه ب اونی ک دوسش داش میرسید خیلی خوشبخت بود

1398/06/22 20:52

جواب چالش?
سلام مهربونا ...
پاسخ چالش ?
اولین بوسمونم ک با شوهری بعد عقر رفتیم بیرون کلی خوش گذشت خیلیم خجالت میکشیدم از هم اتفاق نیفتاد تا بار چهارم ک رفتیم بیرون اولش محکم دست همو گرفتیم بعد یهو محکم همو بغل کردیم من بدنم یخ بود و آقاییم داغ یدفه منو بوسید منم بوسیدمش هیچ وقت از یادم نمیره ی مانتو سورمه ایم تنم بود هروقت مانتو اون مدلی میبینم یاد اولین آغوش و بوسمون میفتم

1398/06/22 21:24

شوهرم وقتی اومد خواستگاری بابام قبول نکرد که باهم ازدواج کنیم چون فهمید قبلش رابطه داشتیم یه روز که قرار گذاشته بودیم همو ببینیم به شدت ناراحت بودیم تو ماشین نشسته بودیم صبح بود و هوا یخ سرم رو شونش بود گفت که نگران نباش تو مال منی سرمو بلند کرد و منو بوسید?

1398/06/24 12:14

جواب چالش?
من اولین بوسم با دوست پسر قبل شوهرم بود راستش اونم بزور سرمو گرفت بوسید? آدم کصخلی بود سر دو ماه بهم زدیم??
جواب چالش?
سلام اولین بوسه من شب بله برون بود صیغه محرمیت خونده بودیم رفتیم لب دریا همسری هی منو بوس میکرد من از خجالت آب شده بودم به زور بوسش کردم
جواب چالش?
سلام دوست های خوبم منوعشقم ک عقد کردیم هردومون خیلی خجالتی بودیم همیشه میگفت دلم میخاد لباتو محکم ببوسم ولی هردومون رومون نمیشد تا اینکه اولین بوسمون دقیقا 11روز بعد از عقدمون بود که روز تولدم هم بود ،عشقم منو سوپرایز کرده بود و من دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم محکم بغلش کردم و پریدمو بوسش کردم اونم از خداخاسته منو میبوسیدو ولم نمیکرد??
جواب چالش?
اولین بوسه???
بعد از ظهر رفتیم صیغه کردیمکه ببرتم آرایشگاه و آتلیه بعد شب جشن عقد بزرگ بگیریم. شب بعد آرایشگاه رفتیم آتلیه بعد کلی ژست خانم عکاس رفت چیزی از سالن بیاره شوهرم یهویی منو بوسید از خجالت آب شدم که عکاس اومد فهمید?
جواب چالش?
اولین بوسه اقایی از دستم بود که رفته بودیم خرید وقتی برمیگشتیم هوا تاریک بود تو ماشین دستمو بوس کرد دومیش هم سیزده بدر بود و ما هنوز صیغه بودیم و عقد نشده بودیم منو پیش خودشون بردن هیشکی خونه شون نبود منو اقایی تنهایی رفتیم تا باغ بعد گفتن یه چیزی جامونده گفتن برید بیارید رفتیم و راه پله شون همو بوسیدیم بعد لبامون باد کرده بود توراه بستنی خریدیم که بگیم ماله بستنیه????
جواب چالش?
منم اولین بوسمون روز عقدمون بود نه از روی عشق و علاقه بود نه چیز دیگه ای کاش هم هیچ موقع عقد و ازدواج نمیکردم چون هیچ موقع تا الان احساس خوشبختی نکردم و تو دوران قدم شوهرم خیلی بهم بدی کرد اصلا اون روزا رو یادم نمیره
جواب چالش?
سلام عشقولیا
ما چند روز بعد عقد که شوهرم دید دیگه تنهامون نمیزارن طاقتشو هم نداره
تو ماشین بودیم رفت یه جای خلوت گفت نمیخوای یه بوسی به ما بدی
منم گفتم چی اینجا کجااا
گفت اره همین الان
منم فکر کردم میخواد پیاده شه گفتم نههه
گفت نه همینجوری که میرونم توهم بوس بده وااای چسبیده بودم به در ماشین از خجالت
بلخره بعد چند دور حین رانندگی چند ثانیه بوسید?????
خییلی لحظه خوبی بود هر وقت از اونجا میگذریم میگیم یادش بخییر?
جواب چالش?
اولین بوسم با شوهرم بود تو اتاق بودیم نامزد بودیم یهو منو بوسم کردم وبغلم کرد خیلی حس خوبی بود تنم میلرزید از خجالت و استرس و عالی بود
@zaanone

1398/06/25 22:02

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

جواب چالش یه اسکرین شات از اخرین پیامتون با اقایی?

1398/06/25 22:05

سلام دوستان باصفا عمرتون باعزت لبخندتون مستدام .
این سوتی مامانمه ک میگم مال دوران عقدمه یروز شوهرم اومد خونمون ما اون اوایل خیلی باهاش رو درواسی داشتیم خیلی جلوش مراعات میکردیم اخه خانواده متدین وبا شعوری هستن یشب برا شام اومد خونه ما و تلوزیون ی مستند پخش میکرد ازپادشاهی کشور یوگسلاوی ک ب سه قسمت تشکیل شده بود یهو مامانم درمیاد میگه من عاشق اروپام خب آقا نبی چی میشه مارو یبار ببری ? یوچس گلابی ? منو میگی آب شدم از خجالت پدرم و برادرمم ک زمین باز میشد میرفتن توش شوهرمم خودش زد ب ی راه دیگه ایقد قرمز شده بود داداشم اومد درستش کنه‌ ک بگه ینی ما باهم راحتیم دیگه گف میلاد مامانمو ببین بگو یوگسلاوی اونم باز گف یوگسگلابی گو ن دیگه مامان الان درستش کردی اول یچی دیگه گفتی یدفه شوهرم خندش پاشید نتونس تحمل کنه بعد رفتنش بابام کلی مامان بیچارمو سرزنش کرد ??? دیشبم واس دوستم رها ک گفتم گف سوتی مادر تو خوبه مادر من ک یبار سر سه راه ب ی آقا از همکارا قدیم بابام خواس بگه زنده باشین جمیله خانم کلیه هاش خوب شد گف *** باشین جمیله خانم کلیش خوب شد ینی جوری مرده خودشو زد ب ی راه دیگه منم تو افق محو شدم ?????
@zaanone

1398/06/25 22:08

جواب چالش?
سلوم اولین بوسه منو شوهری ی هفته بعد عقد به علت بی مکانی تو عکاسی بود???

1398/06/26 16:38

سلام خسته نباشید
خیلی ممنون از کانال خوبتون

من یه خاطره بگم از یک سال پیش که پسرم تازه یک سال نیم بود تازه از شیر گرفته بودم

شوهرم رفت حموم گفت چند دقیقه دیگه بیا پشتم لیف بکش
منم گفتم باشه برو
بعد از چند دقیقه رفتم حوله هم دادم برگشتم گفتم الان برمیگردیم پسر شیطونم که تازه راه رفتن یاد گرفته بود رفته بود داخل حموم وشوهرم پشتش به در بود زیر دوش داشت دوش می گرفت میره از پشت دست میزنه به باسن شوهرم میگه *** ممه *** بخورم
??????

شوهرم مثل برق میپره با صدای بلند منو صدا میکنه بیا این تخم جن بردار ترسیدم منم?‍♀?‍♀?‍♀?‍♀?‍♀پسرم??????شوهرم??????
@zaanone

1398/06/26 17:03

سلام ب ادمینای خوبم و طرفداران پروپاقرص سوتی???

این سوتی خواهر شوهره ک چندسال پیش براش اتفاق افتاده
جونم براتون بگه' لیلا خانم خواهرشوهر بنده خیلی چاقه خیلی..تازه زایمان کرده بوده مراسم پاتختی یکی از اقوام شوهرش بوده،میگفت لباس مجلسیام بعد زایمان اندازه تنم نبودن،جز یه کت شلوار ک فیکس تنم بوده،گفته خب من ک نمیخوام از جام پاشم،اینو میپوشم یه چادر مجلسی هم روش ک کسی نبینه چی زیرشه?

وسطا مجلس میشه یه دختر شیطون داره پامیشه میره وسط مجلس لیلاخانومم پامیشه بره دنبال دخترش ،چادرش زیر پاش گیر میکنه از سرش میفته?همون موقع فیلمبردار دوربینش رو خانم بوده ،میاد دولا شه چادرشو از زمین برداره چشمتون روز بد نبینه???
کش شلوارش ترق پاره میشه????

اقا این دولا بوده شلوارشم میفته پایین????


ای خدااااا دیگه ملت شورتشم دیدن مردن از خنده???

قیافه لیلا?????????
قیافه مهمونا????
@zaanone

1398/06/26 17:03

سلام .

ممنون از کانال خوبتون. متأسفانه پسر عموی مامانم بر اثر تصادف فوت کرده بود یکی از اقوام اومد به مامانم اطلاع بده

مثلا میخواست مامانم هول نکنه

گفت فلانی تصادف کرده نترسیا چیزی نشده بردنش سرد خانه???

قیافه مامانم???
قیافه فامیلمون???
قیافه ما???
@zaanone

1398/06/27 16:20

سلام من تک تک سوتی هاتون رو میخونم با اینکه کارمندم وخانه دار وسرم حسابی شلوغه اینم بگم که مطالب هرکانالی رو نمیخونم ولی عاشق کانال شمام واقعا?
اینم سوتی مداح محله که بطور مختصر میگم؛چندشب پیش تو کوچه روضه برگزار کرده بودن و مداح که حسابی رفته بود تو جو بعد از یه روضه جیگرسوز تو میکروفون بلند داد زد خانما حالا وقتشه دستاتون رو با سینه هاتون آشنا کنید???
خانما نمیدونستن بخندن یا دستاشون رو با سینه هاشون آشنا کنن?
قیافه مداح???
خانما???
دست وسینه ها???
@zaanone

1398/06/27 16:21

دوستان هرکی پایس چالشارو بیشترکنیم اعلام کنه

1398/06/27 16:21

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

انرژی مثبت??

1398/06/27 16:34

سلام خسته نباشید .

ممنون بابت کانال بهترینتون .امیوارم توکانال بزاریدش.
من همون خانوم 18ساله هستم میخاستم بگم تصمیم گرفتم نصیحت های خواهرای عزیزم رو گوش کنم وبچه ام رو سقط نکنم.درضمن وقتی رفتم دکتر گفتن 7هفته مه .❤️❤️❤️

منم دیشب یه سوتی دادم?????? ما کردهاوقتی که حاجی هااز حج برمیگردن واسه شون مولودی و مراسم میگیریم وبهش حاجیانه میگیم .ماحاجیانه دعوت بودیم مال یه زن و شوهری بود که باهم به عربستان رفته بودن .این خانوموآقایه خونه 6طبقه دارن مال خودشون و پسراشون.سرتون رودردنیارم مام رفتیم و نشستیم وقت شام شد وقتی بوی غذا پیچیدتوهال من برای اولین باریکم حالم بهم خورد خواستم لباسم کثیف نشه و دستشویی دوربود دویدم توراه پله طبقه دو یه پنجره بود سرم رو از اونجا کردم بیرون بروتون گلاب باشه?استفراغ کردم یهوداد یکی بلند شد وقتی نگاه کردم جمعی ازمهمونا دم درن منم بدون اینکه نگاه کنم رو سر یه آقای که اتفاقا میشناسمش کثیف کاری کردم .انگار آب یخ کردن سرم ماتم برد سرم رو اوردم داخل نه روم میشد برم معذرت خواهی کنم نه میشد نرم رفتم ماجرارو به مادرشوهرم گفتم اون بنده خدابجای من رفت واسه معذرت خواهی .
ولی آخرشب همه کلی بهم خندیدن????
امیدوارم خوشتون اومده باشه .
خدا حج روهم قسمت همتون کنه
تونمازاتون واسه منم دعاکنیدخانوم گلیا??????????
@zaanone

1398/06/27 18:59

سلام و بازم سلطان سوتی اومد? دیشب ک ی یکی از فایملای دور شوهرم اومد خونمون ازم نحوه آشنایی منو شوهرمو پرسید منم ک خواستم بگم شوهرم دوست دامادمون بود ک آشنا شدیم برگشتم گفتم شوهرم دوست آجیم بود ک ما آشنا شدیم? خلاصه مجلس رفت رو هوا? قیافه شوهرم???? قیافه مهمونا????
@zaanone

1398/06/27 19:00