??{آغازرمانپرطرفدارپرنسسوکوتولهها}??
#پارت1??
با ترس به شورت خونیم زل زدم
وای چم شده...یعنی بهشتم زخم شده...
با ترس از دستشویی بیرون اومدم که رادین
جلو تی وی نشسته بود توجهش بهم جلب شد...
چشماشو گرد کرد
-شلوارت کو؟
با ترس و خجالت به طرفش دوییدم و شورتم رو جلوش گرفتم
-رادین توروخدا بیا بریم دکتر
من یه بلایی سرم اومده...
رادین نگاهش بین و منو شورتم بالا پایین شد و انگشتشو لای بهشتم کشید
یکمی قلقلک و درد توبهشتم سرازیر شد
خودمو عقب کشیدم و دستمو جلوم گرفتم
رادین-چندسالته نهال
-11سال و 2ماه
رادین-بیا جلو
یه قدم به سمتش رفتم که کمرمو چسبید و انگشتشو باز لای بهشتم کرد
کمی عقب جلو کرد که کمرمو عقب دادم
-ای نکن!
رادین-ای جان...
من دکترم میدونم چت شده
ولی به مامانت نگیا...چون میبرنت دکتر عملت میکنن
با ترس گفتم
عمل؟یعنی اونجامو میبرن؟
مثل عمه سمیه که سینه اش رو بریدن
رادین سرشو تکوت داد
برو بخواب روی تخت بیام خوبت کنم
با دو وارد اتاقش شدم و روی تخت خوابیدم
رادین با یه شیشه اب وارد اتاق شد و پایین پام نشست ...
پامو از هم باز کرد...
با خجالت پامو بهم چسبوندم که رادین چشماشو گشاد کرد
رادین-عه نهال
بزار معاینه کنم بهشتتو...
با بغض گفتم
رادین من از عمل میترسم...توروخدا
رادین روی زانوم رو بوسید
رادین-بازکن پاتو...تاخوبت کنم...
پامو ازهم باز کردم و که دستمال خیسی روی بهشتم کشید که لرزی کردم...
رادینم این لرزشو فهمید و فقط لبخندی بهم زد
بعد انگشتشو روی بهشتم گذاشت و اروم میمالید...
حس خوبی بهم دست داده بود...
لبمو گزیدم
رادین چیکارمیکنی...خوب شد؟
رادین تیشرتشو از تنش کند و بطریه ابو روی بهشتم ریخت
وااای چه یخ بود...
جیغی کشیدم که دو طرف بهشتمو باز کرد و با زبونش چو*چو*ل*مو ناز کرد
اهی کشیدم و پاهامو بهم فشار دادم ولی سر رادین بین پام بود...
زبونشو روی بهشتم بالا پایین می کرد و با انگشتاش کنار رونم رو ناز می کرد...
خیلی حس خوبی بهم دست داده بود و دوست نداشتم عقب بکشه ولی شرمم باعث می شد هی خودمو تکون بدم ...
رادین سرشو بالا اورد و با چشمای قرمزش گفت
چقدر این بهشتت خوشمزس اوممم...
با حرفش حس خوبی به تنم سرازیر شد
پاهامو ازهم باز کردم
و گفتم
رادین باز میخوریش؟خیلی خوبه
رادین خندید و گفت
دوست داشتی؟!
اوهومی گفتم
1398/05/11 15:07