#پارت29
من??و??تو باهم زیر بارون☔
پخیییی زدم زیر خنده که تکی و پانی زدن تو سرم و دستمو گرفتن کشیدنم ک مثل کش ک میکشیم و ولش میکنم پرت میشه منم پرت شدم و دنبالشون بردنم
رفتیم بوفه ک نشستن و دست گذاشتن زیر چونشون و با هم گفتن:خببببب
+بجمالتون
پانی چشاشو ریز کرد گفت میگی یا ب حرفت بیارم?
+اوه مای خفن
پانی نیششو باز کرد گفت همینی ک هست
+عقق
تکی :مرگ و عق بنال
همه جریان و براشون گفتم ک مرده بودن از خنده
تکی:باورم نمیشه ک اینقد بچه باحالی باشه
پانی:آخه ندیدی روز اول مثل سگ پاچمونو گرفت...ولی جونم ب ننه باباش ..پدر سگ بد خوشگله
خخخخ
بعداز خوردن قهوه و کیک شکلاتی رفتیم تو کلاس
وقتی نشستیم تکی زد تو سرش و بلند گفت:ای ووایی با سگه کلاس داریم
همه آه و نالشون بلند شد
اینارو بیخی اینا ب سعید هم میگفتن خشن?
بعداز چندمین استاد اومد یه مرد تپل ولی اخمممو در حد بنز
اسامی و ک خوند کیارش د گفت؛استاد دانشجو جدید ک ن ولی برای شما جدید داریم
استاد با اخم حرفاشو گوش داد و گفت:کیه اون دانشجو؟
یا ابلفضل چه صداش کلفت و خشنه?
بلند شدم از جام گفتم:من استاد
استاد؛چرا اون چند جلسه های قبل شرکت نکردید ؟؟
+شرایط اومدن توی دانشگاه را نداشتم
استاد:این دلیل نمیشه خانم بفرمایید بیرون
عصبی شدم ولی با لحن آروم گفتم:من مجوز اومدن توی کلاس هارو دارم با مدیر دانشگاه هماهنگ شده استااد
استاد آخرش و با حرص گفتم ک سری تکون داد و گفت:بشین
بعد خودمو معرفی کردم عووف مردک مضخرف شروع کرد ب درس دادن بخشکی شانس همینم کم بود ک این مردک بشه استاد درس هندسه کاربری? واقعا بچها اینبار حقشون بود تکی نوشت رو برگه ی کلاسورم
(نسسسی عععر چهار ساعت با این الاغ پُر بو داریم)
سریع نگاش کردم ک قیافش و اینجوری کرد?
عوووف نیم ساعتی گذشت ک واقعا داشت حالم از طرز درس دادنش بهم میخورد همون لحظه پام لرزید ک خیلی ترسیدم
سریع از تو جیبم گوشیو در ارودم سهیل بود داره زنگ میزنه نمیتونم جوابشو بدم عوووف
پیامش دادم سر کلاسم
جواب داد خوبی؟
+پ ن پ بدم و سرکلاسم ک ریا نشه
_خخخ بیشوور
همینجوری داشتیم چت میکردم یواشکی ک سلقمع ی تکی رفت تو پهلوم
+اخخخ الهی خیر نبی....
?ک سریع جلو دهنمو گرفتم ک صدای عصبی استاد اومد؛خانم رضایی بعداز چند جلسه اومدید و حالا هم ک اومدید تو کلاس سیر نمیکنید؟معلومه کجایید!
همه ساکت بودن نگاهی سر سری ب بچها کردم خیلیا با نگرانی و ناراحت و ترحم چندتاییم عادی نگام میکردن
یه تای ابرومو دادم بالا و گفتم:چیزی شده؟
عصبی تر شد با این حرفم ک
@manootoo_baham_zirbaroon
نویسنده:
#Fatii
1398/06/07 14:01