#پارت99
من??و??تو باهم زیر بارون☔
آرشام خندش گرفت گفت:چطوری پیشگو؟
فرید:یا عباس این جنی شده
بعد سریع چرخید سمت فاطی و گفت:بگو ببینم چش سفید چی بخورد این بزمچه کردی ها
آرشام زد تو سرش گفت:خاک
فاطی ابروشو پروند بالا گفت:کوروگی داری برار؟ چشام مشکین ن سفید...چشای این یارو(اشاره کرد ب سپنتا ک چشماش ب زن دایی مهراد رفته) مریک زردوعه..
یهو غم نشست تو چشماش سرش و انداخت پایین با اینکه نفهمیدیم چی گفت ولی حتما ی خاطره داره با این جمله
فرید:نمنه؟چش چ چیزو؟
فاطی سرش آورد بالا نیشش باز کرد ابرو پروند بالا و هیچی نگفت
سپنتا با خنده گفت:جون من بگو چی گفتی جملت باحال بود
فاطی خندید گفت:چش مریک زردو ینی چشماش رنگ مورچهایی ک زردن دیدین؟کوچلوعن لعنتیا میکنن بد میسوزه؟
من: میکنن؟?
یکم فکر کرد یهو زد زیر خنده گفت:ببخشید نیش میزنن?
###
مامان فاطی و با هزار بدبختی راضی کردیم ک بزاره با ما بیاد کوه
کاپشن مشکیمو ک بزور تا زانوم میرسید پوشیدم با شلوار جرم براق داخل شلوار خزس خیلی خوبع?
روسری و شال هم همش تو دست و بالمه پس پیخی ی کلاه بافت مشکی هم پوشیدم موهام و آزاد گذاشتم عینک آفتابیم هم برداشتم منتظر فاطی شدم تا آماده شه اتاقش کنار اتاق سهیله اتاقای کناری من یا قفل دراشون یا خالیه
فاطی هم اومد پیشم مانتو مشکی تا زیرزانو ک از کمر جدا بود دامن کلوش ....
#ادامه_پارت_شب_یا_فردا_گذاشته_میشع
1398/06/07 14:35