#رادین_164
ادرس و که دادم نون تازه رو برداشتم از روی صندلی ماشین
کلید و وارد درویلا کردم که صدای سوت زدن توجهم رو جلب کرد....
بااخم وارد شدم که چشمم به دایان افتاد
رادین_دایان
دایان_جان
رادین_مگه باهم از ویلا نرفتیم بیرون؟
چجوری الان خونه ای
دایان_میخواستم برم دریا...دیدم تنهایی حسش نیست برگشتم...
مشکوک نگاهش کردم و لب زدم
بیا نونارو بگیر....
دایان_ای به چشم....برم یک املت اماده کنم واسه داداش و زن داداش گلم
نه به دیشب که عاشق بود و میخواست گردن بشکنه نه به الان که یهو شد نهال زن داداشش....
وارد اتاق شدم که نهال ازجا پرید و با وحشت بهم نگاه کرد
جلو رفتم به رنگ و روی پریدش نگاه کردم....
رادین_نهال حالت چطوره؟
چرا رنگت پریده....چرا وحشت زده ای؟
تاخواست حرفی بزنه تقه ای به در خورد...
دایان_بعدا لاو بترکونید....بیاید صبحانه!
@PeranSs_Ko
1398/05/19 21:08