#رها_فرهمند
#پارت54
-هیییییع...!
خاک تو سرت!
اصلا به این روی شوخش عادت نداشتم!
چه بسا که همیشه مثل چی پاچه می گرفت و تیکه می انداخت.
امان از این روی شوخش!
دهنم رو عنایت کرد...
خیلی بی حیا و ازاد شوخی می کرد،صدامم که در می اومد می گفت خودت گفتی دوست باشیم!
ماشین رو پارک کرد.
صبر کن!
پارک اِرم بود؟
ابرو هام از تعجب بالا پرید
-اومدیم پارک؟
نیم نگاهی بهم انداخت و کمربندش رو باز کرد
-اره تو دفعه پیش واسه اینکه نبردمت قهر کردی!
-کی؟...من؟
کمربندم رو باز کردم و پیاده شدم
-راه بیا دیگه چقدر لفتش میدی!
با ذوق مثل بچه ها به وسایل بازی نگاه می کردم...
کدوم سوار بشم؟
کدومممم؟
اخ نمی تونم انتخاب کنم!
-هوژین بیا!
-مگه بلیت گرفتی؟
-نه دوتا کارت گرفتم با شارژ کامل!
اول چی سوار میشی؟
-بریمممم ماشین!
-بچه؟
-چی؟
حرف نزن راه بیافت!
همونطور که توی صف بودم رنگ ماشینم رو انتخاب کردم.
جالب اونجاست نیما رو هم مجبور کردم سوار بشه!
چنان اخمی کرده بود که گفتن نداره!
بالاخره زنگ به صدا در اومد و ماشین ها به حرکت دراومدن...
تمام سعیم رو می کردم ماشینم رو پشت ماشین نیما بندازم...
یهو محکم از پشت کوبیدم بهش...
تکونی محکمی خورد
با صدای بلند به خنده افتادم.
توی رقابت افتاده بود...
دنبالم بود و من بین چند دونه ماشین دیگه خودمو مخفی می کردم.
بلند بلند می خندیدم و تیکه می انداختم.
مردم با شور نگاهمون می کردن.
بالاخره بهم رسید یکم مونده بود تا بزنه بهم که زنگ دوباره به صدا در اومد و ماشین ها متوقف شدن.
با لبخند بزرگی پیاده شدم و به سمتش رفتم باهام حرف نمی زد و این منو بیشتر به خنده می انداخت.
#کپیاکیداممنوعحتیباذکرنامنویسنده?
✨
✨✨
✨✨✨
1401/09/17 08:06