#پارت_123
نگاهی به دست های پینه بستم که حالا به خاطر خوندماغ شدیدم سرخ شده بود انداختم
یوسف میگفت نمیذارم کار کنی
میگفت تو میشی خانوم خونه
انگار که تمام زندگیمو برام به نمایش گذاشته بودن هر قدمی که برمیداشتم بلند تر از قبل هق میزدم
صدای خنده های دوران کودکی...دوستام
نون های محلی مامان، آخ که چه روزایی داشتم
کاش قدرش رو بیشتر میدونستم
بالآخره رسیدم
در خونه نیمهباز بود مثل همیشه
خبری از نگهبان و حیاط شلوغ و پر ازخدمتکار نبود..
آروم در رو باز کردم...با دیدن خونه پدریم بغض به گلوم چنگ انداخت، کاش میشد از خواب بیداربشم و ببینم همه اینا یه خواب بد بوده
نگاهمو دور تا دور حیاط کوچیک چرخوندم
چقد صفا داشت، همهچیز مرتب سر جاش بود
چند تا فانوس کوچیک هر طرف حیاط گذاشته بودن، صدای هیاهو و بگو بخند میومد
انگار که مهمون داشتن، چطور میرفتم داخل؟
میدونستم که صورتم کلا خونی و کبود شده و حسابی ورم کرده، خجالت میکشیدم اگه اینطور برم داخل
نگاهی به اطراف کردم کوچه خلوت بود
به آهستگی وارد حیاط شدم و بدون اینکه درو ببندم رفتم سمت طویله درش رو باز کردم و اونجا نشستم
منتظر موندم که کسی بیاد بیرون
احمقانه بود ولی من دلمبرای گل اندام هم حسابی تنگ شده بود با اینکه بدترین خیانت رو در حقم کرد ولی من دلم میخواست بغلش کنم و برای روز های خوبی که قدرش رو ندونستیم اشک بریزم
آهی کشیدم اشکامو پاک کردم
چرا هر چقد گریه میکنم خالی نمیشم؟
مگه من چقد غم داشتم
با صدای آقاجونم دست از فکر کردن به اندوه بی پایان قلبم برداشتم و از سوراخ در طویله به بیرون نگاه کردم
_خیلی زحمت کشیدید اسدالله خان؛
ایشالله یکی دوهفته دیگه مراسم رو برگزار میکنیم این دوتا جوون هم برن سر خونه زندگیشون
+دست شما هم درد نکنه ممنون از پذیراییتون ایشالله عمری باشه جبران کنیم
خوشبخت بشن ایشالله
اقا جونم مهمون ها رو راهی کرد و دم در هم کلی باهاشون صحبت کرد درو بست و برگشت داخل خونه
حرف از عروسی کی میزدن؟گل اندام؟؟
پوفی کشیدم و درو باز کردم
با قدم های بلند به سمت اتاق رفتم که در باز شد و قامت خانومجون جلوی در نمایان شد قبل از اینکه منو ببینه لب زدم
+سلام خانومجون
انگار که برق ولتاژ بالا بهش وصل کردن
بدون اینکه چیزی بگه مات و مبهوت بهم نگاه کرد....
اول به لباس هایی که از همینخونه برده بودم کهنه و پاره بودن...
بعد انداممو از نظر گذروند انگار که با خودش میگفت چقد لاغر شده
بعد هم رو صورتم قفل شد
رو صورت خونیم...صورت کبودم
1401/10/08 07:00