#پارت_197
همین که کلثوم از خونه بیرون رفت لبخند زدم و گفتم
+عزیزم بهتری؟
_مگه میشه بانوی زیبایی مثل تورو ببینم و بهتر نشم؟
سرتو بیار نزدیک
طبق گفته اش عمل کردم، بوسه ای از عشق رو پیشونیم کاشت سرشوتو موهام فرو کرد و چندین و چند بار نفس عمیق کشید و گفت
_اوووووم دلم برای عطر موهات تنگ شده بود
خواستم سرمو عقب بکشم که با دستش مانعم شد کمرم رو سفت نگه داشت و دوباره گودی گردنم رو عمیق بو کشید و بوسه ی ریزی زیر گلوم زد
ضربان قلبم رفت بالا و نفس هام بریده بریده شد
کنار گوشم زمزمه زد
_ببینمت خوشگل خانوم
سرمو بلند کردم و تب دار نگاهش کردم محو چشمام شد و گفت
_برای کی خودتو انقد خوشگل کردی؟
سرمو نزدیکش کردم و گفتم
+برای تو
_میخوای منو دیونه کنی؟
آره؟؟
+اوهوم
ابرویی بالا انداخت و گفت
_پشیمون میشیا گفته باشم..
خندیدم و خبیثانه نگاهش کردم
سرمو رو سینه اش گذاشتم صدای قلبش داشت گوشمو کر میکرد
خندیدم و گفتم
+این قلبت چرا انقد تند میزنه؟ هوم؟
_اذیتم نکن پریچهره یه کاری نکن بلند شما
زل زدم تو چشماش و شمرده شمرده گفتم
_مثلا میخوای بلند شی چیکار کنی هووومم؟
به لب هام خیره شد سرشو نزدیکم کرد که عقب کشیدم و با صدایی که خنده توش موج میزد گفتم
+آقای محترم چیکار داشتی میکردی ها؟
_داشتم عشقم رو میبوسیدم
+نه خیر من اجازه نمیدم
_د نکن دختر اذیتم نکن دیونه میشمااا
قهقهه زدم و گفتم
+تو فقط بلد تهدید کنی آقا خسرو
چشماشو ریز کرد و گفت
_ای جوجه فسقلی صبر کن الان بهت میگم تقاص اذیت کردن من چیه
همین که خواست نیم خیز بشه کلثوم تقه ای به در زد و وارد شد
پقی زدم زیر خنده و چندین بار ابروهامو به نشونه ی کور خوندی دادم بالا
خسرو دندان قروچه ای کرد و گفت
_مگه اینکه دستم بهت نرسه، بذار خوب بشم
با لحن بچگانه گفتم
+هیچ کاری نمیتونی بکنی دستتم بهم نمیرسه
_حالا میبینیم
+میبینیم
کلثوم که از کل کل کردن ما تعجب کرده بود سینی رو گذاشت وسط و گفت
+آقا حالتون بهتره؟
خسرو سری تکون داد و به من اشاره کرد و گفت
+اگه بعضیا اجازه بدن بعله حالم بهتره..
1401/10/10 07:04