#پارت_224
بی توجه بهش از جا بلند شدم و به سمتش حرکت کردم حتی رغبت نمیکردم تو صورت نحسش نگاه کنم همین که نزدیکش شدمبوی گندش به مشام خورد
ناخودآگاه صورتمروجمع کردم این بو منو یاد اون عمارت مینداخت، یاد بدبختیهایی که کشیدم.. کتک های که خوردم...
از کنارش رد شدم و وارد پذیرایی شدم و به قامت خسرو چشم دوختم
با کشیده شدن موهام به عقب آخی گفتم چرخیدم سمتش و با صدای بلندی گفتم
+موووهاموو ول کن حیووون
امیر بهادر کپ کرد، از این همه جسارت من شوکه شد و در کمال ناباوری موهامو رها کرد
ترسید ازم؟؟
از منی که مثل میت متحرک شده بودم دختری با موهای طلایی پریشون که هر کدوم به طرفی ریخته بودن مثل سیم تلفن های جدیدی که سر خیابون دیده بودم شده بود
لباس عروسم تا کمر آغشته به خون شده بود صورتم جای زخم و کبودی ناخونام بود و سرمه پخش شده ام دور چشمامو سیاه کرده بود
ترسناک بودم مگه نه؟؟
چرا نباید باشم؟؟
اینجا دیگه ته خطه امروز باید یه نفر از ما بمیره یا من یا امیر بهادر
+بیارش پایین
وقتی سکوتش رو دیدم بهش نگاه کردم و گفتم
+مگه کری؟؟
گفتم خسرو رو بیار پایین زود باااااش
_چیه اومدی اینجا واسه من آدم شدی؟
+ من از اول آدم بودم شما ها منو آدم حساب نمیکردید
_زبون دراز شدی؟
میخوای بیام اونجا؟؟
+ بیااااا....
د بی غیرت بیا
اشکامو با نفرت پاک کردم و گفتم
+بیا ببینم چه گوهی میخوای بخوری؟؟
جز اینکه مثل یه حیوون وحشی حمله کنی چی بلدی؟؟
ها چی بلدی؟؟
با این حرفم حمله کرد سمتم و دوباره موهامو کشید
خیلی وقت بود که کتک نخورده بودم
سریع به خودم اومدم گلدون رو طاقچه رو برداشتم و کوبیدم رو دیوار
با صدای شکستن شیشه موهامو رها کرد
خم شدم و یه تیکه تیز شیشه رو برداشتم گرفتم سمتش و گفتم
+جلوتر بیای شاهرگت رومیزنم
منو میبینی اینجا وایسادم؟
هیچی واسه از دست دادن ندارم میشنوی؟؟ هیچیییی
حتی یه نفر تو زندگیمو ندارم که بخاطر مرگم غصمو بخوره حالیته؟؟
_دختره پاپتی دهنتو ببند لفظ قلم واسه من حرف میزنی؟؟
فکر کردی چی هستی؟
تو همونی که تو طویله خونه من زندگی میکردی یه مدت ولت کردم هار شدی پارس میکنی؟؟
انقد میزنمت که صدا سگ بدی
یادته التماسم میکردی که تو خونه رات بدم؟ یادته؟
عصبی خندیدم و گفتم
+آره مگه میشه بی شرفی و بی غیرتی تو رو یادم بره
تو مثل سیب زمینی بی رگی فقط هیکل بزرگ کردی
1401/10/18 21:01