The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

رمانستان

229 عضو

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:36

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:37

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:37

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:37

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

#پارت_46

1401/07/09 05:37

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:39

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:39

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:39

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:40

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:41

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:41

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/09 05:41

تعداد پارت ها زیاده اما اگر دوست داشته باشین تایپ میکنم ❤?

1401/07/09 05:59

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

ص5

1401/07/11 05:07

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

#پارت_48
ص1

1401/07/11 05:09

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

ص2

1401/07/11 05:10

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

ص3

1401/07/11 05:11

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

ص4

1401/07/11 05:11

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

ص5

1401/07/11 05:11

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

ص6

1401/07/11 05:12

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/11 05:12

دوستای گلم میتونید داستان زندگی خودتون رو هم بفرستین تا من اینجا بزارمش ?

1401/07/11 07:37

سلام

1401/09/14 23:17

عذر میخام دوستان من نتونسم بقیه رمان رو بزارم

1401/09/14 23:17

#رها_فرهمند
#پارت1


با ناز برام می خنده و فاصله رو از ببن می بره، دستشو اروم رو بازوم می زاره و لب می زنه:
-دوست دارم !

پوزخندی می زنم و فقط نگاهش می کنم.
جلو میاد و توی بغلم می شینه،با افتخار می گه:
-وای...
نمی دونی با چه سختی پیچوندم اون پیرمرد رو!


نیشخند می زنم و جواب می دم:
-مگه مجبورت کرد زنش بشی؟
-نه بابا ...
پول داشت...پول!
فکر کردی خرم با این قیافه توی بغل اون پیرمرد بمونم؟!

-تو بغلش نیستی؟!
-نه بابا ببچاره زیاد توان منو نداره...
منم اونو پیچوندم اومدم پیش تو!


تلفنی که تمام مدت روی اسپیکر بود رو از جیبم بیرون کشیدم و گفتم:
-حرفای زنتو شنیدی؟

دختره مات موند...
تلفن رو قطع کردم و با انزجار به عقب هولش میدم ...


موهاشو پشت گوشش می زنم و اخرین جمله که قراره بشنوه رو به زبون میارم :
«-شوهرت گفت:لیاقتت همینه! »


سیگار رو بین لبام می زارم و کام عمیقی می گیرم؛
زنجیر رو از جیبم بیرون می کشم و دور گلوش می ندازم،دستمو چنگ می زنه و برای ذره ای هوا با تمام توان تقلا می کنه.

ناخن هاشو روی گردن و دستم می کشه...
از خلاص شدنش که مطمئن شدم رهاش می کنم و از خونه خارج میشم.


گوشی رو از جیبم بیرون کشیدم و تایپ کردم:
«پیتزا امادس...پیک رو بفرست.»
گوشی رو خاموش میکنم و برای تاکسی دست تکون میدم:
-مشریه




✨✨
✨✨✨

1401/09/15 02:46