The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

رمان رعیت خان🔥♥

40 عضو

پاسخ به

ممنونم ازشمابابت رمان خیلی قشنگ که گذاشتین زحمت کشیدین

فدات عزیزمم??

1401/10/09 14:24

پاسخ به

سلام می شه پارت جدیده رمان روبزارین خیلی قشنگه جای حساسشه

نیومده فعلا

1401/10/09 14:24

راستی کانال دوم من رو دارین رمان برزخ ارباب

1401/10/09 14:24

بله دارم اونم می خونم خیلی قشنگه خسته نباشی دست وپنجه ات طلا

1401/10/09 14:27

?????

1401/10/09 14:28

پاسخ به

راستی کانال دوم من رو دارین رمان برزخ ارباب

ن ندارم

1401/10/09 15:01

nini.plus/zahra4447

1401/10/09 15:05

پاسخ به

nini.plus/zahra4447

این لینکشه بیاین

1401/10/09 15:05

عروس برادرم✨♥️
#part_308?

انقدر

فکر و خیال کردم تا تو همون حالت خوابم برد

با حس چیزی که داشت رو صورتم تکون میخورد

چشم هامو از هم

باز کردم

و با دیدن حشره ای رو گونه ام جیغی زدم و همین که

خودمو عقب کشیدم دردی تو کل بدنم پیچید و صدای

آخخخمم‌ بلند شد..

دوباره سرمو

رو زمین سرده گذاشتم و به دیوار رو به روم زل زدم

از نوری که از پنجره‌ کوچیک انباری به داخل تابش پیدا میکرد می تونستم چیزارو‌ حدودا‌ تو اون تاریکی ببینم ...

و شدت تاریکی و کم تر میکرد و باعث می‌شد کمتر بترسم ‌...

نفس عمیقی کشیدم تا یادم‌ بره من از تاریکی وحشت دارم و فکرای بدو

از خودم دور میکردم ...


ضربان قلبم شدت گرفته ‌‌بود....
⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱
عروس برادرم✨♥️
#part_309?

چند ساعت گذشته بود تو

جایی که بودم ... انقدر حالم بد بود که خوابم برده بود و الان بلند شده بودم‌

سِر سِر بودم

بی حال نگاهم به در بود که یهو

صدای

شیوون‌‌ گریه

بلند شد صدای جیغ و‌همهمه‌ میومد

و خیلی ضعیف ب گوشم می‌رسید


قلبم تو دهنم‌بود....

با فکر چیزی که تو مغزم رژه میرفت

چشم هام از حدقه زدن بیرون

اشکم ریخت و با عجز و ناتوانی نالیدم

نکنه ...

نکنه خانمو‌‌ بچش مردن؟؟؟؟

با بهت لب زدم

نه ... نه.... امکان نداره.....
⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱

1401/10/09 22:43

دو پارت تقدیدم نگاهتون

1401/10/09 22:43

سلام گلم ممنونم که گذاشتی خیلی زحمت کشیدی?????????❤❤❤??? ولی جای حساسشه بی صبرانه منتظرم ادامه اشوبخونم

1401/10/09 23:26

جای حساسش تموم???

1401/10/10 01:38

پاسخ به

جای حساسش تموم???

آره???

1401/10/10 15:20

عروس برادرم✨♥️
#part_310?

صدای جیغ و گریه ها بالاتر

رفته بود

اشک هام بیشتر از قبل ریختن نه‌....

نمیتونه همچین اتفاقی‌ بیوفته ....


من من.... منه بی گناه اعدام‌‌میشدم ....


اعدام‌‌به قتل نکرده

صدای

هق هق و گریه هام تو

اون زیر زمین خالی اکو میشد


جیغ زدم نههه امکان نداره.....

یهو در انباری‌ باز شد

و چهره غمگین و ماتم زده خان پدیدار

با خشم و بی جون به سمتم حمله ور شد

نفرت از

تو چشم هاش زبانه

می کشید
⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱
عروس برادرم✨♥️
#part_311?

با صدای گرفته داد زد

_بچمو کشتی دختره عوضی ....

من به تو اعتماد کرده بودم

توعه بی شرف نون و نمکو‌ خرده بودی ...

خرج خونوادتو‌‌در میاوردی‌....


انقدر عقده ای و بدبختی انقدر آشغال و ه....‌رزه ای؟؟؟

که منو‌میخواستی اره؟؟؟؟

به خاطر همین پسرمو‌

به کشتن‌ دادی و زن مو نازا کردی؟؟؟؟

با بهت نگاهش کردم....


به زور صدام‌‌بالا اومد

_من ...من اینطور که فکر میکنی نیست نیستم خان

من‌ من کاری نک نکردم‌ ب خدا


_خفه شووو

و‌یهو کمربند
⊰᯽⊱┈── ✨ ⃟♥️──┈⊰᯽⊱

1401/10/10 17:34

2 پارت جدیدددددددد???

1401/10/10 17:34

????

1401/10/10 17:44

????من احساساتی چرا نشدم پس

1401/10/10 17:45

پاسخ به

????من احساساتی چرا نشدم پس

??

1401/10/10 17:52

کاش توی نت بود تا تهش میخوندیم

1401/10/10 20:59

ای وای زهرام مسدود شد

1401/10/11 16:06

سلام زهرا مسدود شد گفت یهتون بگم چه برنامه ای دارین ک اونجا گروه بزنه بقیه رمانو بزاره

1401/10/11 17:01

روبیکا

1401/10/11 17:28

ایتا

1401/10/11 17:28

ای بابا

1401/10/11 17:31

یه اکانت دیگه بزنه اینجا خب

1401/10/11 17:32