پارت597
احمد زاده : پس آدرس بدین من دیگه راننده میفرستم دنبالتون فرودگاه می بینمتون.
- بله چشم آدرس میفرستم.
اه از نهادم بلند شد حالا جاوید و از اون ور دنیا چه جوری راضی می کردم.
شماره اش گرفتم : دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد دوباره دوباره گرفتم ولی هر بار همین جمله نصیبم
می شد تصمیم گرفتم دنبال کوشا برم بعد دوباره تماس بگیرم.
ماشین جلو خونه فریده خانم پارک کردم ولی هم چنان گوشی جاوید خاموش بود تو دو راهی گیر کرده بودم از یه
طرف قول داده بودم می دونستم این پول قرار صرف بچه های بشه که بیماری خاص دارن از طرفی اخلاق جاوید می
شناختم می دونستم بفهمه بدون خبر گذاشتم رفتم قیامت به پا می کنه.
فریده خانم در وباز کرد کوشا وارد شد.
فریده : نمیای تو دخترم؟
سر تکون دادم : نه فریده خانم من یه سفر یهوی برام پیش اومده یعنی از قبل قول داده بودم
همه چیز برای فریده خانم تعریف کردم.
فریده : حالا می خوای چیکار کنی؟
- والا خودم هم گیر کردم از یه طرف اگه این قضیه مهم نبود اصلا نمیرفتم از یه طرفم جاوید جواب نمیده تا خبر
بدم بهش.
فریده : شماره هتلش نداری؟
- یادم رفت ازش بگیرم زنگ زدم کلینیک اونا هم نداشتن.
فریده : من پسرم میشناسم شاکی میشه.
لب زدم : میدونم ولی چاره چیه؟ براش پیام میفرستم که هر وقت گوشیش و روشن کرد ببینه.
فریده : والا خودت میدونی ...
1403/08/07 03:03