اوج لذت
677
وقتی رسیدم خونه بدون اینکه لباسام در بیارم
مستقیم طرف حموم رفتم و دوش آب باز کردم
آب سرد بود روی بدنم میریخت..
لرز گرفتم اما برام مهم نبود ، باید به خودم
میومدم.
روی زمین حموم نشستم ، تمام لباسام به تنم
چسبیده بود.
_پروا حالا حقیقت میدونی ...میخوای چیکار
بکنی؟ با فهمیدنش به چی رسیدی که انقدر اصرار
کردی ؟
نمیدونم چقدر گذشته بود اما بدنم دیگه به آب سرد
عادت کرده بود و نمیلرزیدم.
احساس میکردم حالا حالم بهتره ، میخواستم فقط
از شوکی که بهم وارد شده بود بیرون بیام.
_پروا...پروا خونه ا ی ؟
صدای بسته شدن در و بعد صدا کردن های حامد
رو شنیدم.
حرفی نزدم و منتظر شدم تا خودش پیدام بکنه.
خیلی نگذشت که در حموم باز شد و حامد با دیدن
من توی اون وضعیت ترسید.
_یاحسین ، این چه وضعیه؟
زود جلو اومد و آب رو بست و خم شد دستم
گرفت.
_پروا خوبی؟ بدنت یخه...دیوونه شدی ؟
نگاهم به چشمای نگرانش دوختم و دستمو کشیدم
_خوبم نترس...
ثابت ایستاد به من زل زد.
_چرا اینکارارو میکنی؟ تلفنتو جواب ندادی دلم
هزارجا رفت...
اهمیتی به حرفاش ندادم دستشو کشیدم مجبورش
کردم کف حموم مثل من بشینه.
_پروا چیکار میکنی؟
باز هم جوابی ندادم و فقط نگاهش میکردم.
با دستش صورتمو نوازش کرد لب زد
_از دستم ناراحتی؟
برای چی باید ناراحت باشم؟ چون حقیقت نگفته؟
شاید باید ازش تشکر هم میکردم اون که اشتباهی
نکرده بود. حتی جون نداشتم سرمو تکون بدم.
_نه.
حامد با چشمای ریز شده نگاهم کرد
_پروا من نگفتم چون...میدونستم تو طاقت
شنیدنشو نداری ...
لبخندی زدم و به سختی به بدنم حرکت دادم جلو
رفتم
_میدونم ، ناراحت نیستم.... بیا راجبش حرف
نزنیم.
حامد با شنیدن جملم شوکه شد ، انگار انتظار
نداشت این حرف رو بزنم.
اما من دیگه اصلا کشش حرف زدن و فکر کردن
به موضوع رو نداشتم. میخواستم فراموش کنم امروزو ، میخواستم حقیقت فراموش کنم...
انگار که هیچ اتفاقی نیوفتاده.
حامد موهای چسبیده به پیشونیم کنار زد
_پروا مطمئنی خوبی؟
_آره خوبم...
میگفتم خوبم اما درونم غوغایی بود...انگار توی
دلم عاشورا بود...
حامد چیز دیگه ای نگفت و دستمو گرفت
_خب دیگه بلندشو سرمـ...
هنوز حرفش تموم نشده بود که دستم سمت شیر آب
بردم و طرف گرم چرخوندم بازش کردم.
با ریختن آب روی سر هردومون خنده ای کردم
حامد با اخم نگاهم کرد. به حامد نگاه میکردم قهقهه میزدم.
طولانی و بدون دلیل فقط می خندیدم.
نگاه حامد دلسوزانه بود...
#رمان_صحنه_دار
1403/06/30 03:06