#part97
#دلبرشیـرینـ🔞
برخلاف اینکه نبض بین پام اندام بی نقص شایان رو صدا میزد ، با صدای لرزونی گفتم:
"اینجا جاش نیست شایان،من با لحن خمار تو حالم خراب میشه چه برسه به اینکه بخوای دستمالیم کنی!"
انگار این اعتراف صادقانه ام خیلی به مزاجش خوش اومد،فشاری به کمرم وارد کرد و با لحن داغی زیر گوشم گفت:
"جوجهی من خودم آرومت میکنم،بچرخ خانومم به هیچی فکر نکن فقط به خودم و خودت فکرکن!"
به ناچار نفس عمیقی کشیدم و چرخیدم،دستمو به درختی که نزدیکم بود تکیه زدم و عقبم رو کردم طرفش.
با دستش پهلوم رو نوازش کرد و گفت:
"لعنتی"
لبمو به دندون گرفتم و اومی زیرلب گفتم،لبه لباس زیرمو گرفت و دستشو وارد کرد
با احساس برخورد انگشتش به رطوبت بین پام اه غلیظی که از دهنم خارج شد دست خودم نبود
تند تند نفس میگرفتم و از بینیم خارج میکردم،اب دهنم خشک شده بود و زبونم به سقف دهنم چسبیده بود.
با احساس برخورد زبون نرمش بین پام حس کردم شیره تنم گرفته شد
جیغی از سر لذت زدم و ناخنای لاک زده ام رو تو تنه درخت فرو بردم،با دستاش رونم رو باز کرد تا زبونش تسلط بیشتری به بین پام داشته باشه.
لبمو محکم گاز گرفتم و نالیدم:
"ش....شایان لعنت بهت."
با احساس برخورد دندوناش به بهشتم لرز بدی تو جونم افتاد
دلم میخواست از شدت لذت گریه کنم!
بعداز چند لحظه بالاخره دست از سر دیوونه کردنم برداشت و از جاش بلند شد،صدای پایین کشیدن زیپ شلوارش رو شنیدم،از پشت کامل خودش رو بهم چسبوند و همونطوری که کتفم رو گرفته بود تا تسلط بیشتری داشته باشه زیر گوشم گفت:
"چرا صداتو میبری؟ناله کن لذت ببرم خانومی."
لرزون نالیدم:
"میترسم یکی بیاد"
اندامشو نوازش وار به بین پام زد و گفت:
"نترس!!"
متعجب گفتم:
"با جلو چیکار داری شایان!!!"
کمی اندامشو فشار داد توم و گفت:
"هیس"
#دلبرشیـرینـ🔞
1403/07/17 22:57