#289
برایان هم اوایل تالش کرد برای دزدیدن من ولی نتونست کاری از
پیش ببره و اریک برای محافظت بیشتر.. منو به پنت هاوسش برد
که تقریبا تو یه برج نبود بلکه اسمان خراش بود..حدود 100 طبقه
بزرگ بود که فقط ما تو پنت هاوس زندگی میکردیم وبقیه طبقه
ها خالی بود در عوض کلی محافظ تو هرطبقه بود ..
محافظاش مثل عمارتای قبلش نبودن از لباس وهیکل هاشون
مشخص بود که حرفه ای هستن ..
کلی هم چاقو واسلحه بهشون وصل بود .
تو پنت هاوس هم دو تااز محافظ های حرفه ای قابل اعتمادش و
گذاشته بود برای محافظت از من زمانی که خودش نیست ..
هرچند وقتی خودش هم بود اونا گوشه ای بودن وشب وروز
مراقب اوضاع بودن .
لیلی که یجورایی اوایل بارداریم مراقبم بود اونقدر حرف میزد کنار
گوشم ومیگفت چیکار کن چیکار نکن به اریک گفتم اگر این زن
واز من دور نکنی یه بالیی سرش میارم مجبور شد زن بیچاره رو
اخراج کنه ...
باصدای اسانسور که به جای در ورودی نصب شده حواسم وجمع
کردم واز گذشته بهحال پرت شدم ..
سرم وچرخوندم که اریک وارد شد وچشماش منو پیدا کرد .
دوتا محافظام اشاره کرد که سالن و ترک کنن .
1403/08/07 23:09